نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
شناسایی و تبیین مؤلفههای هوش هیجانی به عنوان پیشبینهای ایجاد کسب و کارهای بینالمللی
نصرت ا... مالکی*
دکترای مدیریت اجرایی دانشکده دلاسال (آرانتای قدیم) دانشگاه فیلیپین
nasr1357@yahoo.com
هادی زارع
دانش آموختهی کارشناسیارشد کارآفرینی دانشگاه تهران
زهرا زارع
دانشجوی کارشناسیارشد مهندسی صنایع دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب
شناسایی و تبیین مؤلفههای هوش هیجانی به عنوان پیشبینهای ایجاد کسب و کارهای بینالمللی
چکیده
هوش هیجانی به بررسی تأثیر تناسب اعمال در روابط اجتماعی و ارتباطات روانی و عاطفی در شرایط خاص میپردازد. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند به بهبود شرایط و ارتقای وضعیت اجتماعی و روانی خود بپردازد.پژوهش حاضر، مؤلفههای هوش هیجانی را به عنوان پیشبینهای کسب و کارهای بینالمللی مورد بررسی قرار داده است. جامعهی آماری پژوهش حاضر دانشجویان کارشناسی دانشگاه تهران در نظر گرفته شدند که با استفاده از روش نمونهبرداری خوشهای تعداد 364 دانشجو دانشگاه تهران انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پژوهش پرسشنامه هوش هیجانی استاندارد بار- آن و پرسشنامهی سنجش ایجاد کسب و کارهای بینالمللی MET استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل دادههای پژوهش از روش تحلیل ممیز و در بخش اعتباریابی از همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج به دست آمده فرضیهی پژوهش را تأیید کرد. به بیان دیگر، از روی متغیرهای هوش هیجانی میتوان در ابتدا وضعیت کارآفرینی و نرخ تشکیل کسب و کارهای بینالمللی را اندازهگیری نمود، سپس به بررسی و پیشبینی ایجاد کسب و کارهای بین المللی پرداخت.
کلیدواژهها: هوش هیجانی، کسب و کارهای بینالمللی، دانشگاه تهران
مقدمه
کارآفرینی به عنوان یکی از حوزههای پژوهشی در میان اقتصاددانان و دانشمندان علوم مختلف برای مدتهای طولانی از احترام قابل توجهای برخوردار بوده است و این احترام از عوامل گوناگونی نشئت میگیرد که دو عامل از مهمترین این عوامل به شمار میآید. در وهلهی اول، کارآفرینی در کشورهای پیشرفته یک ابزار برای تجدید حیات اقتصاد راکد و درگیر با مشکل بیکاری است که فرصتهای کاری جدیدی را برای دانشآموختگان و علاقه مندان فراهم میسازد و افزون بر این، به عنوان یک «عامل شتاب دهنده[1]» برای توسعه و پیشرفت فناوری، تولید و ایجاد نوآوری محسوب میشود و در وهلهی دوم، یک نقش حیاتی برای شکوفایی اقتصاد کشورهای در حال توسعه بازی میکند که بیشک کارآفرینی به عنوان موتور توسعهی اقتصادی، با ایجاد ثروت و عدالت اجتماعی در قرن حاضر عاملی انکارناپذیر برای رشد بنگاههای کوچک و متوسط[2] بوده که در نهایت منجر به شکوفائی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این کشورها خواهد شد (گورول و اتسان، 2006).
اهمیت و ضرورت حضور کارآفرینان در بخشهای صنعت، تجارت و خدمات چه در سازمانهای دولتی و چه در شرکتهای خصوصی، به حدی جدی و حیاتی تشخیص داده شده است که حتی درس کارآفرینی در مقاطع دبیرستان نیز تدریس میشود. به طوری که در سه دههی گذشته یعنی از سال 1978 تا 1990 تعداد دانشگاههای که رشتهی تحصیلی کارآفرینی با گرایشهای مختلف را راهاندازی کردهاند از 130 به 500 دانشگاه افزایش یافته است (صمد آقایی، 1378). کشورهای مختلف چون هند، استرالیا، انگلستان، چین، کانادا و آمریکا توسعهی کارآفرینی را در نظام آموزشی به عنوان راه حلی برای عبور از رکودهای متوالی در اقتصادشان مورد توجه قرار دادهاند و در این میان دو کشور پرجمعیت چین و هند با جمیعت بیشمار به این مسئله توجه جدی کردهاند، به طوری که چین با جمعیتی با بیش از یک میلیارد نفر امروزه با ایجاد بنگاههای کوچک و متوسط به یکی از قدرتهای برتر در جهان تبدیل شده است (فرانک و همکاران، 2005).
در چند سال اخیر توجه به معضل بیکاری جوانان و بویژه دانشآموختگان، موجب شد تا کارآفرینی در سیاستهای علمی و اقتصادی جایی داشته باشد و از کارآفرینی به عنوان یکی از اهرمهای دستیابی به اهداف توسعهی اقتصادی و اجتماعی یاد شود و با توجه به تغییرات و تحولاتی که اخیراً در سطح جهانی شکل گرفته، از جمله کوچکسازی شرکت ها[3]، خصوصیسازی[4]، توجه به منابع انسانی به عنوان مزیتی بیبدیل و اهمیت خلاقیت و نوآوری، تنها راهی که میتواند ما را به شکوفائی برساند، توجه به کارآفرینی در نظام آموزشی میباشد زیرا دانشآموزان و دانشجویان به اعتقاد متخصصان آمادگی قابل توجهی را برای کارآفرینی به خاطر حضور در یک محیط آموزشی دارند (همان).
مرور پیشینهی مبحث کارآفرینی نشان میدهد که حجم بسیاری از پژوهشها در مورد ویژگیهای روانشناختی دخیل در کارآفرینی انجام گرفته است و تعدادی از ویژگیهای مؤثر در کارآفرینی، شناسایی شدهاند. اما نکتهی ضعیفی که در پژوهشها به چشم میخورد، این است که اولاً تعداد محدودی از ویژگیها مورد بررسی قرار گرفتهاند، ثانیاً وزن تشخیصی هر کدام از ویژگیها مد نظر قرار نگرفته است. بنابراین، این ضرورت احساس میشود تا متغیرهای بیشتری از طریق روشهای آماری مناسب برای رفع این نقیصه به کار گرفته شود.
آیا با کاربرد روش آماری تحلیل ممیز میتوان از روی مؤلفههای هوش هیجانی، کارآفرین بودن را در افراد پیش بینی کرد؟
مروری بر ادبیات موضوع و پیشینه تحقیق
بیش از یکصد سال بهرهی هوشی یا هوشبهر (IQ) بهعنوان معیاری برای سنجش هوش فردی محسوب میشد. آزمون بهرهی
هوشی تنها شاخصی بود که نشاندهندهی توانایی یادگیری شخص محسوب میشد که در سالهای اخیر مورد بحث و چالش محافل علمی قرار گرفت. بسیاری از افراد در آزمونهای ورودی دانشگاه یا مؤسسات از نظر بهرهی هوشی نمرهی بالایی کسب میکردند، اما همین افراد در محیط کار و خانواده چندان موفق نبودند و بر عکس افرادی با بهرهی هوشی پایین وجود داشتند که در محیط کار افرادی موفق و سازگار به شمار میرفتند این امر میتواند با سطح هوش هیجانی (EI) یا توانایی هدایت هیجانهای شخصی در تعاملات فردی ارتباط پیدا کند (اکبرزاده، 1384).
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در ارتباطات روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود همیشه زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگتر، پاداشهای کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی قدرت تفکر و استدلال او را مختل کند، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزهی خود را حفظ کند (برادبری[5]،۱۳۸۴).
در سطح بین فردی، باهوش بودن از نظر هیجانی و اجتماعی شامل داشتن توانایی آگاه بودن از هیجانات، احساسات و نیازهای دیگران و توانایی ایجاد و حفظ روابط ارضاکنندهی متقابل سازنده و مشارکتی است. نهایتاً، باهوشبودن به لحاظ هیجانی و اجتماعی به معنای مدیریت مؤثر تغییرات شخصی، محیطی و اجتماعی از طریق مواجههی واقعبینانه و منعطف با موقیعتهای بلافاصل، حل مشکلات و تصمیمگیری در هر زمانی که لازم شود، میباشد. برای انجام چنین کاری ما نیاز به مدیریت هیجانات داریم به طوری که آنها برای ما کار کنند و نه بر علیه ما و همچنین نیاز داریم به اندازهی کافی خوش بین، مثبت و خودانگیخته باشیم (بار- آن، 2002).
مطالعات نشان میدهد کسانی که از هوش هیجانی بالاتری برخودارند، به جای آنکه به موقعیتها و دیگران صفت یا برچسبی بزنند، به دنبال شناخت نوع احساسات خود هستند. این افراد از قدرت خلاقیت بالاتری نسبت به دیگران برخوردارند چرا که علاوه بر تفکر همگرا تلاش میکنند از تفکر واگرا نیز بهره گرفته و بنابراین راحتتر از عهدهی مشکلات برمیآیند. چنین افرادی در کار، رهبری و مدیریت، شایستگیهای فراوانی دارند. در اهمیت هوش هیجانی تحقیقات نشان میدهد، کسانی که از نظر هوش هیجانی بالاتر هستند، از ویژگیهای ذیل برخوردار خواهند بود: با انگیزه و علاقه بهتری میآموزند، مشکلات رفتاری کمتری دارند، احساسات خوبی راجع به خود دارند، از قدرت همدلی بیشتری برخوردار هستند و مسایل را راحتتر حل میکنند، امید بیشتری دارند و از نشاط بیشتری برخوردار هستند. خودآگاهی، خودنظمدهی، انگیزهسازی، همدلی و مهارت در روابط اجتماعی از موضوعهای مهم مورد بحث در مفهوم هوش هیجانی است (گلمن[6]، 1995).
بدون شک مدیران برای کارآفرین شدن و به نمایش گذاردن رفتارهای کارآفرینانه، همچنین برای داشتن عملکرد عالی و موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای، نیازمند کسب مهارتهای هیجانی خاص هستند. سؤالی که در طی سالها ذهن علما و محققان روانشناسی را به خود مشغول کرده است، شناسایی این مهارتها و بررسی رابطه و یا تأثیر برخی از صفات و ویژگیها بر رفتار است؛ یا به عبارتی صفات و ویژگیها به چه میزان قدرت پیشبینی رفتار را در آینده دارند؟ تحقیقات تاکنون تعداد کمی از این مهارتها را شناسایی کرده است. برای مثال، در پژوهشی احمدپور داریانی (1380)، به این نتیجه رسید که بین کارآفرینان و غیرکارآفرینان در ویژگیها نیاز به توفیق، استقلال، خلاقیت، ریسکپذیری، عزم و اراده، شرایط کودکی، الگوی نقش، تحصیلات و قرار نگرفتن در پایگاه اجتماعی مناسب تفاوت معنیدار وجود دارد. در این پژوهش برای تأیید دو فرضیهی تجربهی کاری و نارضایتی از شغل قبلی دلایل کافی به دست نیامد.
در پژوهشی دیگر گورول و اتسان (2006) به این نتیجه رسیدند که دانشجویانی که دارای نگرش کارآفرینانه هستند، در ویژگیهای انگیزهی پیشرفت، کانون کنترل درونی، نوآوری، اعتماد به نفس، تحمل ابهام و تمایل به خطرپذیری، بهتر از دانشجویانی بودند که نگرش کارآفرینانه نداشتند.
نتایچ پژوهش کوه (1996) نشان داد که تفاوت معنیداری در مورد ویژگیهای تمایل به خطرپذیری، نوآوری، تحمل ابهام و اعتماد به نفس، در بین دو گروه آزمودنی وجود دارد و بین ویژگیهای انگیزهی پیشرفت و کانون کنترل درونی تفاوت معنیداری یافت نشد.
روش تحقیق
پژوهش حاضر یک پژوهش همبستگی از نوع پیشبینی است. در پژوهش حاضر، جامعهی آماری شامل کلیهی دانشجویان دانشگاه تهران بود که در سال تحصیلی 90-91 در مقطع کارشناسی به تحصیل اشتغال داشتند و از این تعداد380 نفر (تعداد190 پسر و 190 دختر) با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونهی تحقیق انتخاب شدند. بدین صورت که با تهیهی فهرست اسامی تمامی دانشجویان مقطع کارشناسی و دادن شماره به هر دانشجو، با استفاده از جدول اعداد تصادفی، تعداد نمونههای مورد نظر انتخاب شدند. پس از گرفتن فهرست اسامی دانشجویان از مرکز رایانهی دانشگاه، پرسشنامههای مربوط به این پژوهش جهت جمعآوری دادهها در بین اعضای نمونهی توزیع و اطلاعات لازم در مورد نحوهی پاسخگویی داده شد. لازم به ذکر است که از بین تعداد 380 پرسشنامهی توزیع شده، تعداد 340 پرسشنامه جهت تجزیه و تحلیل برگردانده شد. در این پژوهش از چند ابزار اندازهگیری برای گردآوری اطلاعات استفاده شده است، که عبارتند از: پرسشنامهی هوش هیجانی بار - آن و پرسشنامهی سنجش صفات کارآفرینی شما (MET) است که اعتبار و پایایی آنها مکرراً در ایران بررسی شده است. در ادامه هر کدام از این ابزارها توضیح داده می شوند.
الف) پرسشنامهی هوش هیجانی بار – آن، که دارای117 ماده و 15 مقیاس میباشد که برای سنجش هوش هیجانی با طیف لیکرت پنج درجهای توسط بار – آن (1997) تهیه شده است. سموعی و همکاران(1381) پس از انجام برخی تغییرات در متن اصلی پرسشنامه، حذف یا تغییر بعضی مادهها و تنظیم مجدد مادههای هر مقیاس، این پرسشنامه به 90 ماده تقلیل یافت. پایایی این آزمون از طریق محاسبه روش آلفای کرونباخ برای دانشجویان پسر 74/0، برای دانشجویان دختر 68/0 و برای کل آزمودنیها 93/ 0 محاسبه گردید. از طریق تحلیل عاملی تأییدی، اعتبار سازهی این پرسشنامه توسط سموعی و همکاران (1381) مورد تأیید قرار گرفت. در پژوهش حاضر، فرم 90 مادهای این پرسشنامه، مورد استفاده قرار گرفت و جهت تعیین پایایی آن از روش آلفای کرونباخ و تنصیف استفاده شده است که به ترتیب برابرند با 85/0 و 74/0 که بیانگر ضرایب پایایی مطلوب پرسشنامهی یاد شده میباشد.
ب) پرسشنامهی سنجش صفات کارآفرینی شما (MET)، دارای 125 ماده است که با یک طیف لیکرت ده درجهای توسط آلن، آر، کین یون[7] (1999) طراحی شده و برای نخستین بار در دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز توسط برومند نسب و همکاران (1381) ترجمه و تنظیم شده است. شکل اصلی این آزمون به صورت یک برنامهی رایانهای است. طریقهی کار در شکل اصلی به این صورت است که بعد از نصب برنامه بر روی رایانه، آزمودنی هر یک از 125 ماده را بر روی نمایشگر ملاحظه می کند و بر طبق دستورالعمل هر یک از اعداد 1 تا10 را انتخاب میکند. در پژوهش حاضر این آزمون به صورت پرسشنامهی نوشتاری اجرا شده است. طبق دستورالعمل انتخاب اعداد 1، 2 و 3 توسط آزمودنی نشانهی این است که گویهی مورد نظر آزمودنی را به خوبی توصیف نمیکند، انتخاب اعداد 4، 5، 6 و یا 7 نشانهی این است که گویهی توصیف متوسطی از آزمودنی است و اعداد 8، 9 و 10 نشانهی این هستند که گویهی مورد نظر توصیف بسیار خوبی از آزمودنی است. برومند نسب و همکاران (1382) برای تعیین روایی این پرسشنامه از روش روایییابی سازه[8] به صورت همزمان[9] استفاده کردند. برای این منظور دو ملاک مختلف به کار برد. در روش اول به این صورت عمل شد که با استفاده از تعاریف مختلفی که از صفات و ویژگیهای افراد کارآفرین شده است و همچنین با توجه به صفات و ویژگیهایی که در این آزمون آمده است و با استفاده از آزمونهای کوتاهی که برای سنجش کارآفرینی در برخی از مطالعات پیشنهاد شده بود، 10 گویه انتخاب شد که به طور همزمان در اختیار آزمودنیها قرار گرفت. سپس ضریب همبستگی بین نمرههای آزمون MET و سؤالات ملاک برای آزمودنیهای دختر، پسر و کل آزمودنیها محاسبه گردید. ضریب محاسبه شده برای آزمودنیهای دختر 64/0، برای آزمودنیهای پسر 62/0 و برای کل آزمودنیها 59/0 بود که کاملاً رضایتبخش است. همچنین در این پژوهش ضریب پایایی به دست آمده با استفاده از روش آلفای کرونباخ برای آزمودنیهای دختر 97/0، برای آزمودنیهای پسر 98/0 و برای کل آزمودنیها 97/0 گزارش شد. در پژوهش حاضر برای تعیین روایی این پرسشنامه از روش همزمان استفاده شد. بدین صورت که آزمون خلاقیت کاغذ ـ مدادی عابدی، به صورت همزمان با این پرسشنامه بر روی 100 نفر از افراد نمونه اجرا شد. ضریب همبستگی محاسبه شده بین این دو آزمون برای کل نمونه 61/0 به دست آمد که از لحاظ آماری معنیدار است. همچنین برای تعیین پایایی این پرسشنامه از دو روش آلفای کرونباخ و تنصیف استفاده شد که به ترتیب برابرند با 96/0 و 92/0 که بیانگر ضرایب پایایی مطلوب این پرسشنامه میباشد.
تجزیه و تحلیل دادهها (یافتههای پژوهش)
در این بخش، ابتدا یافتههای توصیفی و سپس یافتههای مربوط به فرضیههای پژوهش ارائه میگردند. اطلاعات مربوط به یافتههای توصیفی در جدول 1 ارائه شدهاند. این جدول، اطلاعات مربوط به میانگین و انحراف معیار متغیرهای پیشبین را برای دو گروه افراد کارآفرین و غیرکارآفرین نشان میدهد.
جدول 1: میانگین و انحراف معیار نمرههای دو گروه افراد کارآفرین
و غیرکارآفرین در متغیرهای پیشبین
غیر کارآفرین |
کارآفرین |
متغیرهای پیشبین |
||
انحراف معیار |
میانگین |
انحراف معیار |
میانگین |
|
05/3 |
50/20 |
45/3 |
91/21 |
خود آگاهی |
21/3 |
17/21 |
33/3 |
52/23 |
عزت نفس |
52/3 |
32/18 |
74/3 |
11/19 |
جرأتورزی |
42/3 |
80/19 |
22/4 |
74/21 |
استقلال |
22/3 |
90/20 |
74/3 |
50/22 |
خودشکوفایی |
15/3 |
77/22 |
03/3 |
04/25 |
همدلی |
29/3 |
20/23 |
31/3 |
10/25 |
مسئولیتپذیری اجتماعی |
33/3 |
24/22 |
36/3 |
16/24 |
روابط بین فردی |
90/2 |
53/18 |
85/3 |
66/18 |
آزمون واقعیت |
18/3 |
13/18 |
59/3 |
10/19 |
انعطافپذیری |
47/2 |
49/21 |
65/2 |
75/23 |
حل مسئله |
36/3 |
20/18 |
33/4 |
62/19 |
تحمل استرس |
16/4 |
69/17 |
20/5 |
75/17 |
کنترل تکانه |
73/2 |
06/21 |
02/3 |
95/23 |
خوشبینی |
73/3 |
60/21 |
09/4 |
08/23 |
شادی |
همانطور که در جدول 1 ملاحظه میشود، میانگین نمرههای افراد کارآفرین در مؤلفههای هوش هیجانی، بین 75/17 تا10/25 و در افراد غیرکارآفرین بین 69/17 تا 20/23 و انحراف معیار نمرههای افراد کارآفرین در مؤلفههای مذکور بین 65/2 تا 20/5 و در افراد غیرکارآفرین بین 47/2 تا 16/4 است و در کلیهی مؤلفههای هوش هیجانی (خودآگاهی، عزت نفس، جرأتورزی، استقلال، خودشکوفایی، همدلی، مسئولیتپذیری اجتماعی، روابط بین فردی، آزمون واقعیت، انعطافپذیری، حل مسئله، تحمل استرس، کنترل تکانه، خوشبینی، شادی) میانگین افراد کارآفرین، بیشتر از افراد غیرکارآفرین است.
فرضیه تحقیق بیانگر این است که ترکیب متغیرهای مقیاس ترکیبی روابط درون فردی، مقیاس ترکیبی روابط میان فردی، مقیاس ترکیبی قابلیت سازگاری، مقیاس ترکیبی مدیریت استرس، مقیاس ترکیبی خلق کلی، کارآفرینی را در افراد پیشبینی میکند.
دادههای جدول 2 به طور مستقیم و دادههای جدول 3 و 4 به طور غیرمستقیم به فرضیهی تحقیق مربوط اند. برای بررسی فرضیه ترکیبی از روشهای تحلیل همزمان و گام به گام استفاده شد.
جدول 2: خلاصه یافتههای تابع ممیز متعارف به روش تحلیل همزمان (15 متغیر پیشبین) و گام به گام (5 متغیر پیشبین)
اطلاعات مهم مربوط به تابع ممیز |
تحلیل ممیز به روش همزمان |
تحلیل ممیز به روش گام به گام |
تعداد تابع |
1 |
1 |
مقدار ویژه |
534/0 |
488/0 |
درصد واریانس |
100 |
100 |
درصد تراکمی |
100 |
100 |
همبستگی متعارف |
590/0 |
573/0 |
مجذور اتا |
348/0 |
328/0 |
لامبدای ویلکز |
652/0 |
672/0 |
مجذور کای |
760/115 |
443/109 |
درجهی آزادی |
15 |
5 |
معنیداری تابع ممیز |
0001/0 |
0001/0 |
مرکزوارهی دادهها برای گروه کارآفرین |
728/0 |
696/0 |
مرکز وارهی دادهها برای گروه غیرکارآفرین |
728/0- |
696/0- |
پیشبینی عضویت گروهی |
6/79% |
6/79% |
همانگونه که در جدول 2 آمده است (هم در تحلیل ممیز به روش همزمان که ترکیب پانزده متغیر با هم وارد تحلیل شدند و هم در تحلیل ممیز به روش گام به گام که پس از ارائه همهی متغیرها 5 متغیر باقی ماندند و وارد تحلیل شدند) با توجه به مقدار لامبدای کوچک و مقدار مجذور کای بالا و سطح معنیداری 0001/0p <، تابع ممیز به دست آمده از قدرت تشخیصی خوبی برای تبیین واریانس متغیر وابسته یعنی عضویت گروهی (در دو سطح گروه افراد کارآفرین و غیرکارآفرین) برخوردار است. بنابراین، فرضیهی پژوهش تأیید میگردد. برای فهم بهتر اطلاعات مربوط به تابع ممیز جدول 2 توضیحات زیر ارائه میشود. برای آگاهی از 5 متغیری که با روش تحلیل ممیز گام به گام باقی ماندند و وارد تحلیل شدند، جدول 3 و 4 ارائه شدهاند.
با دقت در ردیف پیشبین عضویت گروهی جدول 2 آشکار میشود که تابع ممیز به دست آمده با روش همزمان (15 متغیر پیش بین) به طور کلی 6/79% افراد و با روش گام به گام (5 متغیر پیش بین) 6/79% افراد به درستی دستهبندی شدهاند. به عبارت دیگر، در تابع ممیز همزمان از 140 فرد کارآفرین تقریباً 111 نفر به درستی در گروه کارآفرین و 29 نفر به اشتباه در گروه غیر کارآفرین و از 140 فرد غیرکارآفرین 111 نفر به درستی در گروه غیرکارآفرین و 29 نفر به اشتباه در گروه کارآفرین قرار گرفتند. به طور کلی، با استفاده از تابع ممیز به روش همزمان از 280 نفر 222 نفر معادل 6/79% افراد به درستی طبقهبندی شدند. بنابراین، میتوان گفت که قدرت پیشبینی این تابع (معادله) 6/79% است. در تابع ممیز به روش گام به گام نیز ، به طور کلی، از 280 نفر 222 نفر معادل 6/79% افراد به درستی طبقه بندی شدهاند. بنابراین میتوان گفت که قدرت پیشبینی این تابع (معادله) 6/79% است. همان طور که در بالا توضیح داده شد، با اجرای تحلیل ممیز به روش گام به گام و ارائهی 15 متغیر پیشبین، 5 متغیر باقی ماندند و وارد تحلیل شدند. اطلاعات مربوط به این 5 متغیر پیشبین در جدول 3 ارائه شدهاند.
جدول 3. خلاصه یافتههای تحلیل ممیز گام به گام همراه با لامبدای ویلکز 5 متغیر پیش بین
مرحله |
وارد شده |
تعداد متغیرها |
لامبدای ویلکز |
درجه آزادی 1 |
درجه آزادی 2 |
درجه آزادی 3 |
F دقیق |
|||
آماره |
درجه آزادی1 |
درجه آزادی2 |
معنی داری |
|||||||
1 |
خوشبینی |
1 |
798/0 |
1 |
1 |
278 |
504/70 |
1 |
278 |
0001/ |
2 |
حل مسئله |
2 |
745/0 |
2 |
1 |
278 |
503/47 |
2 |
277 |
0001/ |
3 |
همدلی |
3 |
717/0 |
3 |
1 |
278 |
334/36 |
3 |
276 |
0001/ |
4 |
آزمون واقعیت |
4 |
696/0 |
4 |
1 |
278 |
088/30 |
4 |
275 |
0001/ |
5 |
استقلال |
5 |
672/0 |
5 |
1 |
278 |
728/26 |
5 |
274 |
0001/ |
تحلیل ممیز به روش گام به گام بر روی 15 متغیر پیشبین، برای پیش بینی کارآفرینی در افراد صورت گرفت و نتایج آن در جدول 3 آمده است. مطابق این جدول، پس از ارائه 15 متغیر، 5 متغیر جواز ورود به معادله رگرسیون را پیدا کردند. در گام اول، متغیر خوشبینی، در گام دوم متغیر حل مسئله، در گام سوم متغیر همدلی، در گام چهارم متغیر آزمون واقعیت و در گام پنجم متغیر استقلال وارد تحلیل شدند که F برای هر یک از پنج متغیر در سطح 0001/0p< معنیدار است. از مجموعه متغیرهای روابط درون فردی؛ متغیر استقلال، از متغیرهای روابط میان فردی؛ عامل همدلی، از متغیرهای قابلیت سازگاری؛ عامل آزمون واقعیت و حل مسأله و از متغیرهای خلق کلی؛ عامل خوشبینی در پیشبینی عضویت گروهی مشارکت داشتند و هیچکدام از متغیرهای مدیریت استرس در پیشبینی عضویت گروهی مشارکت نداشتند.
جدول 4 ضرایب استاندارد، غیر استاندارد و ساختاری، متغیرهای پژوهش با روشهای ورود و همزمان را نشان میدهد. همان طور که از اطلاعات مندرج در جدول4 روشن است، برای تنها تابع ممیز، با دو روش تحلیل، چهار دسته ضرایب استاندارد، غیراستاندارد، ضرایب ساختاری و ضرایب طبقهبندی تابع ممیز ارائه شدهاند. با استفاده از ضرایب غیراستاندارد که در جدول 4 آمده است، معادله تابع ممیز را میتوان به دست آورد.
جدول 4. جدول ضرایب استاندارد، غیراستاندارد، و ضرایب ساختاری و ضرایب طبقهبندی تابع ممیز به روش همزمان و گام به گام
پیشبینها |
به روش همزمان |
به روش گام به گام |
|||||
کد |
متغیر |
ضرایب استاندارد تابع میز |
ضرایبغیراستاندارد تابع ممیز |
ضرایب ساختاری |
ضرایباستاندارد
|
ضرایبغیراستاندارد تابع ممیز |
ضرایب ساختاری |
1X |
خود آگاهی |
038/0 |
012/0 |
297/0 |
- |
- |
- |
2X |
عزت نفس |
042/0- |
013/0 |
492/0 |
- |
- |
- |
3X |
جرأت ورزی |
158/0 |
044/0 |
149/0 |
- |
- |
- |
4X |
استقلال |
383/0 |
099/0 |
346/0 |
400/0 |
104/0 |
362/0 |
5X |
خود شکوفایی |
091/0- |
026/0- |
311/0 |
- |
- |
- |
6X |
همدلی |
323/0 |
104/0 |
504/0 |
395/0 |
128/0 |
527/0 |
7X |
مسئولیت پذیری اجتماعی |
062/0 |
019/0 |
395/0 |
- |
- |
- |
8X |
روابط بین فردی |
154/0 |
046/0 |
396/0 |
- |
- |
- |
9X |
آزمون واقعیت |
527/0 |
154/0- |
028/0 |
520/0- |
152/0- |
029/0 |
10X |
انعطاف پذیری |
101/0 |
030/0 |
197/0 |
- |
- |
- |
11X |
حل مسئله |
486/0 |
189/0 |
604/0 |
452/0 |
176/0 |
633/0 |
12X |
تحمل استرس |
010/0 |
003/0 |
251/0 |
- |
- |
- |
13X |
کنترل تکانه |
221/0- |
047/0- |
010/0 |
- |
- |
- |
14X |
خوش بینی |
497/0 |
173/0 |
689/0 |
521/0 |
181/0 |
721/0 |
15X |
شادی |
031/0- |
008/0- |
259/0 |
- |
- |
- |
|
عدد ثابت |
|
193/11- |
|
|
445/10- |
|
نمودار1؛ توان تفکیکی متغیرهای پیشبین ( خوشبینی، حل مسئله، همدلی، عزت نفس، روابط بین فردی، مسئولیت پذیری اجتماعی، استقلال، خودشکوفایی، خودآگاهی، شادی، تحمل استرس، انعطاف پذیری، جرأت ورزی، آزمون واقعیت،کنترل تکانه) در تفکیک عضویت گروهی افراد را در متغیر ملاک (گروه افراد کارآفرین وگروه افراد غیرکارآفرین ) نشان میدهد.
نمودار1: توان تفکیکی متغیرهای پیش بین در تفکیک عضویت گروهی متغیر ملاک
با قرار دادن نمرهی هر فرد در متغیرهای مربوط در تابع، نمرهی فرد به دست میآید. با توجه به مرکز وارهی دادههای گروه کارآفرین و غیرکارآفرین جدول 2، چنانچه نمرهی ممیز به دست آمده مثبت باشد، پیشبینی میشود که آن فرد کارآفرین است و اگر منفی باشد پیشبینی میشود آن فرد به گروه افراد غیرکارآفرین تعلق دارد. با توجه به ستون ضرایب غیراستاندارد و عدد ثابت تابع ممیز به روش همزمان، معادلهی پیشبین زیر به دست آمد.
(3X) 044/0+ (2X) (013/0)+ (1X) 012/0+ 193/11- |
= D= |
+ (6X) 104/0+ (5X) 026/0- (4X) 099/0+ |
|
(9X) 154/0- (8X)046/0+ (7X) 019/0 |
|
(12X) 003/0+ (11X) 189/0+ (10X) 030/0+ |
|
(15X) 008/0- (14X) 173/0+ (13X) 047/0- |
|
|
|
با توجه به ستون ضرایب غیراستاندارد و عدد ثابت تابع ممیز به روش گام به گام معادله پیشبین زیر به دست میآید.
(9X) 152/0- (6X) 128/0+ (4X) 104/0+ 445/10- |
D== |
(14X)181/0+ (11X) 176/0+ |
|
ضرایب ساختاری تابع ممیز، ماتریس ضرایب همبستگی هر متغیر با تابع ( نمرهی پیش بینی شدهی گروهی یا نمرهی ممیز) است. این همبستگیها به عنوان همبستگیهای متغیر متعارف یا بارهای ممیز نامیده میشوند. این بارها از نظر مفهومی مشابه بارهای عاملی در تحلیل عوامل هستند، بنابراین، در تفسیر تفاوتهای گروهی به کار میروند. ضرایب ساختارکمک میکنند تا سهم متغیرها در تفاوتهای گروهی مشخص گردد.
بحث و نتیجه گیری
یافتههای پژوهش حاضر را میتوان به قرار ذیل خلاصه کرد. دامنهی همبستگیهای مقیاس ترکیبی روابط درون فردی هوش هیجانی با کارآفرینی بین 11/0 تا 34/0 بود که همگی از لحاظ آماری معنیدار بودند. بیشترین همبستگی و کمترین همبستگی با کارآفرینی به ترتیب متعلق به عزت نفس و جرأت ورزی بود. رابطهی دستهی دیگری از روابط درون فردی هوش هیجانی از جمله خودآگاهی، استقلال و خودشکوفایی با کارآفرینی بین 21/0 تا 24/0 بود که بیشترین همبستگی مربوط به استقلال و کمترین همبستگی مربوط به خودآگاهی بود که همگی از لحاظ آماری معنیدار بود. نتایج این پژوهش در رابطه با عزت نفس با یافتههای پژوهشی گلمن (2001)، مایر، سالوی، کارسو (2004)، بار- آن (1999)، بویاتزیس[10]، گلمن و هی[11] (2003)، کرنت (1996)، کوه (1996)، پامپلین (2005)، اسداللهپور، زارعان و بخشیپور (1385) همخوان می باشد. در تبیین این یافته باید گفت که یکی از ویژگیهای افراد کارآفرین توانایی دوست داشتن خویشتن است. این توانایی، پایهی خودآگاهی و محور هوش عاطفی است که سبب میشود فرد کارآفرین با بهرهگیری از آن به موفقیت، پیشرفت، خشنودی و سلامت جسم و روان دست یابد.
یافتههای این پژوهش در رابطه با جرأت ورزی با نتایج پژوهشهای گلمن (2006)، مایر، سالوی، کارسو (2004)، بار- آن(2002)، مک مانوس(2001) ،کوهن (1991؛ به نقل از مکتبی،1387)، مک کله لند(1961)، فلیچر(2004)، کوه (1996)، احمدپور داریانی(1380) و شادمرادلو (1383)، همخوانی دارد.
در تبیین این یافته باید گفت که افراد کارآفرین در پیگیری کار تا حصول نتیجه نهایی از کار دست نمیکشند. از دید مردم عادی، کارآفرینان، ریسک پذیرند، در حالی که تحقیقات نشان میدهد کارآفرینان نوعاً این گونه نیستند. کارآفرین شخصی است میانه رو که مخاطرهی حسابشده را میپذیرد. آنها لزوماً در پی فعالیتی نیستند که مخاطرهی آن بالا باشد بلکه تمایل دارند مقدار متوسطی از مخاطره را که برای شروع فعالیت اقتصادی «معمولی» تلقی میشود، بپذیرند (لانک تکر، مور و پتی، 1997، به نقل از احمدپور داریانی، 1380).
نتایج پژوهش حاضر در رابطه با خودآگاهی با یافتههای پژوهشهای گلمن (1995)، مایر، سالوی، کارسو (2004) و بویاتزیس، گلمن و هی (2003) همخوانی دارد.
در تبیین این یافته میتوان این چنین بیان کرد که کارآفرین در طول فرآیند کارآفرینی با تضادهای هیجانی فراوانی روبهرو میشود، از یک سو اشتیاق و از سوی دیگر عجز و ناکامی و اضطراب، پس چنانچه از لحاظ خودآگاهی هیجانی قوی نباشد، نمیتواند منابع اشتیاق یا عجز و ناکامی را شناسایی نماید و در نتیجه احتمال موفّقیت او بسیار کم میشود. از سوی دیگر، فردی که از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد با شناسایی منابع اشتیاق و تجزیه و تحلیل عوامل، از این نیرو همانند یک عامل جلو برنده استفاده کرده، منابع اضطراب و ناکامی را از قبل شناسایی میکند و با برنامهریزی، نقش این عوامل را کاهش میدهد.
نتایج این پژوهش در مورد استقلال با یافتههای پژوهشهای بار- ان (2002)، فلیچر(2004)، هیسریچ و همکاران ( 2008) و سبحانی(1386) همخوان میباشد.
در تبیین این یافتهی متناقض باید گفت که کارآفرین از یک سو نیاز به استقلال داشته و از سوی دیگر، جلب حمایت دیگران برایش حیاتی است این هیجانات میتواند با هم تداخل پیدا کرده و باعث ایجاد تضاد عاطفی گردد. از این رو کارآفرین باید توانایی بالایی در مدیریت عواطف داشته باشد تا بتواند بین میل به استقلال و نیاز به حمایت دیگران تعادل برقرار کند. پختگی و کمال همراه با احساس وسیع بودن خود و توانایی برقراری رابطهی گرم و صمیمانه با دیگران، کارآفرین را قادر میسازد از حمایتهای سایر افراد برای پیشبرد اهداف خود نهایت استفاده را ببرد و در عین حال خود را در مرکز تصمیمگیری نگه دارد.
نتایج این پژوهش در رابطه با خودشکوفایی، با یافتههای پژوهشهای بار- ان (1999)، کوپر (2006 )، گلمن (1998)، پیترایدز[12] و همکارانش(2004)، کیمبرلی[13] (2003)، پارکر[14] و همکاران (2004)، پول[15] (1997؛ به نقل از حدادی کوهسار، 1383) ، آماندا استووارت[16](1997؛ به نقل از خداوندی، 1383) ، بویاتزیس، گلمن و هی ( 2001)، شادمرادلو (1383) و سبحانی (1386) همخوانی دارد.
در تبیین این یافته باید گفت که کارآفرین باید از توانایی خود انگیزی بالایی برخوردار باشد. زیرا کارآفرین در مسیری قدم میگذارد که مشوقهای بیرونی بسیار اندکی خواهد داشت لذا انگیزهای که بتواند عوامل تأثیرگذار را در کنار هم قرار داده و برآیند حاصل را به سوی هدف متمرکز نماید، باید از درون خود کارآفرین بجوشد. بیشتر مدیران و رهبران دریافتهاند که داشتن انگیزهی درونی قوی، ضروریتر از دانش یا مهارتهای فنی است (کوپر ،2006 ).
از سوی دیگر، دامنهی همبستگیهای مقیاس ترکیبی روابط میان فردی هوش هیجانی با کارآفرینی بین 28/0 تا 34/0 بود که همگی از لحاظ آماری معنیدار بودند. بیشترین همبستگی و کمترین همبستگی با کارآفرینی به ترتیب متعلق به همدلی و روابط بین فردی بود.
نتایج این پژوهش در مورد همدلی با یافتههای پژوهشی بار- ان ( 1999)، گلمن (2002)، کووی (1989؛ به نقل از مکتبی،1387)، بویاتزیس، گلمن و هی ( 2001)، خسرو جاوید (1381) و شادمرادلو (1383) همخوان میباشد.
این یافته را این طور می توان تبیین کرد که شاهراه جلب حمایت دیگران عواطف است و از کانال عواطف است که میتوان نظر دیگران را با رضایت خاطر به همکاری جلب نمود، این امر مستلزم درک و همدلی بالا است.
نتایج این پژوهش در رابطه با روابط بین فردی با یافتههای پژوهشهای بار- ان (1997)، گلمن (1995)، اوستین[17] (2004)، فراری[18] و همکاران (1999)، بویاتزیس، گلمن و هی ( 2001)، استیس و براون (2004)، رایس[19] ( 1999)، پارکر، سامرفیلد[20] (2004)، سبحانی(1386)، همخوانی دارد.
در تبیین این مورد میتوان اشاره کرد که افراد کارآفرین با دارا بودن مهارت قویتر به راحتی میتوانند مسیر فکری و رفتاری دیگران را در سمتی که میخواهند، هدایت کنند، خواه با توافق او برای ایجاد رفتار جدیدی باشد، خواه برانگیختن او برای ایجاد رفتار و عملکرد جدید باشد. این افراد، همیشه چرخهی وسیعی از اطلاعات را فراهم میکنند و خیلی سریع جنبههای مشترک افراد را شناسایی و بعد از آن یک رابطهی مؤثر برقرار میکنند و این عمل حاکی از آن است که اعمال چنین افرادی براساس فرضیات حساب شده و دقیق میباشد. افراد کارآفرین در اولین فرصت در محیط کاری یک شبکهی ارتباطی غیر رسمی قوی برقرار کرده و از آن در جهت پیشبرد اهداف خود بهره میگیرند .
نتایج این پژوهش در مورد مسئولیتپذیری با نتایج پژوهشهای: بار- ان (1997)، گلمن (2003، به نقل از شادمرادلو، 1383)، استیس و براون،(2004)، زائو و سیبرت (2005)، مک کری و کاستا (1987)، کوپر(2006)، احمدپور داریانی(1380) و سبحانی(1386)، همخوانی دارد.
در تبیین این یافته میتوان گفت که فرد کارآفرین، مسئولیت پذیر است و حس پایبندی به مسئولیت از قلب او نشئت میگیرد و منشأ خارجی ندارد. اصولاً پایبندی به تعهّد ندای وجدان است که میتوان آن را درونیترین صدای شهود دانست (کوپر،2006).
از سوی دیگر، دامنهی همبستگیهای مقیاس ترکیبی قابلیت سازگاری هوش هیجانی با کارآفرینی بین 02/0 تا 40/0 بود که بیشترین همبستگی و کمترین همبستگی با کارآفرینی به ترتیب متعلق به حل مسئله و آزمون واقعیت بود.
نتایج این پژوهش در مورد حل مسئله با یافتههای پژوهشهای بار- ان (2002)، مایر و سالووی (1993، به نقل از شادمرادلو، 1383) و سبحانی (1386) همخوانی دارد.
در تبیین این نکته می توان گفت افراد کارآفرین یک قطبنمای درونی برای زندگی و کار دارند که آنها را در پیشامدهای غیرمترقبه به راهحل های موفّقیتآمیز رهنمون میکند. این واکنش قلبی، نبوغ خلّاق و شهود را شعلهور میسازد، فرد را با خود صادق میگرداند، روابط اطمینان بخش برقرار میکند، تصمیمات مهم را مشخص میکند و به حل مسائل منجر میشود. توانایی تصمیمگیری بر پایهی شم و بصیرت و استدلال و منطق، ارزشمندترین دارایی کارآفرینان و حاصل سالها تجربهی آنان در زمینههای مختلف میباشد که راهگشای آنان در موقعیتهای بسیار پیچیده تصمیمگیری است. کارآفرین (مذکر یا مونث) از خلاقیت برای حل مسائل بدیع استفاده میکند و برای محصولات، الگوهای کسب و کار یا راهبردها یک رویکرد نوآورانه را اتخاذ میکند. به عبارت دیگر، مدیران، برای انسجام فعالیت و حفظ بهرهوری موجود روی پیامدهای نقشها و روشهای رسمی تأکید ویژه دارند (وبر، 1947).
نتایج این پژوهش در رابطه با آزمون واقعیت با یافتههای پژوهشهای کوپر(2006). همخوان میباشد ولی با پژوهش بار- ان (2002) و سبحانی (1386) تا حدودی ناهمخوان است.
در تبیین این یافتهی متناقض، میتوان این گونه استدلال کرد که کارآفرین در پی خلاقیت و نوآوری و خلق پدیدههای نو و جدید میباشد و این کار مستلزم نگاه به آینده، نگاه به افق های نامکشوف و گاهاً ناملموس میباشد. کارآفرین در این موارد منتظر یک راهنما و یا یک نقشه از پیش ترسیم شده نمیماند چون مسیر، یک مسیر نو و روشها گاهاً روشهایی ابتکاری هستند که به دلیل نبود مصداق قبلی نیاز به آزمون و خطا در آنها و برای تثبیت آنها وجود دارد. کارآفرین به آزمون واقعیت نمیپردازد و خود مستقیمأ به مانند یک خط شکن عمل نموده و با بهرهگیری از توان خلاقهی خود و اعتماد به احساس و شهود خود برای دستیابی به اهداف خود گام در راه ناشناخته میگذارد و در واقع کارآفرین بیش از آن که متکی به واقعیتها ی عینی باشد خود را از دنیای خارج جدا میکند و به رویابافی و پرواز در عرصهی خیالات میپردازد (کوپر،2006).
نتایج این پژوهش در رابطه با انعطاف پذیری با یافتههای پژوهشهای بار- ان (2002)، فلدمن (1999، به نقل از سبحانی، 1386) همخوانی دارد.
این یافته را میتوان این طور تبیین کرد که فرد کارآفرین به مدد انعطافپذیری که یکی از ویژگیهای مهم آنها محسوب میشود، همواره در مواجهه با مسائل به دنبال خلاقیت بوده و از همهی راهحلها و نظرات استقبال میکند و در این راه ابتدا به تحقیق و بررسی دربارهی مسائل پرداخته و سپس از عقل و منطق در برخورد با مسایل استفاده میکند و در عین حال اعتدال عاطفی و عقلی را برقرار میسازد که همان انعطاف در تصمیم و عمل است.
از سوی دیگر، دامنهی همبستگیهای مقیاس ترکیبی مدیریت استرس هوش هیجانی با کارآفرینی بین 007/0 تا 18/0 بود. بیشترین همبستگی و کمترین همبستگی با کارآفرینی به ترتیب متعلق به تحمل استرس و کنترل تکانه بود که همبستگی به دست آمده در مورد متغیر اخیر معنیدار نبود.
نتایج این پژوهش در رابطه با تحمل استرس با یافتههای پژوهشهای بار- ان (2002)، پریس[21] (2000)، لوری جای[22] (2003)، تیرگری (1383)، پارکر و همکاران[23] (2006) و سبحانی(1386) همخوانی دارد.
پذیرش شکست، قد خم نکردن در مقابل آن، سر پا ایستادن و ادامهی فعالیت جهت رسیدن به موفّقیت ولو با سبک و شیوهای دیگر از ویژگیها و تواناییهای افراد کارآفرین است. افرادی که ظرفیت توسعه یافتهی خوبی برای تحمل استرس دارند، به جای اینکه تسلیم احساس درماندگی و ناامیدی شوند، تمایل به مواجهه با مشکلات و بحرانها را دارند. اضطراب غالباً وقتی حاصل میشود که این مولفۀ هوش هیجانی اجتماعی به طور بسندهای عمل نکند (سبحانی، 1386).
نتایج این پژوهش در رابطه با کنترل تکانه با یافتههای پژوهشهای بار- ان (2002)، کوپر(2006)، لوری جای[24] (2003)، خسرو جاوید (1381) و شادمرادلو (1383) ناهمخوانی دارد.
در تبیین این ناهمخوانی میتوان این چنین استدلال کرد که در ظرفیت بالای کنترل تکانشی، به صورت وحدت اضداد ظاهر میشود (تورنس،1980) و این نوع ناهماهنگی احساسی در ظاهر آنها و در اعمال و رفتار آنها منعکس میشود. میتوان گفت این افراد نمیتوانند از لذتی که از پیشرفت و کشف ناشناختههای مسیر و حل مسائل میبرند، چشم پوشی کنند و نوعی اعتیاد به کار و سخت کوشی دارند که آنها را از رسیدگی به سایر امور زندگی باز میدارد. چنانچه در بیشتر موارد خانوادههای این افراد همواره از نحوهی زندگی آنان گلهمند هستند و حتی در بسیاری از مواقع، اعمال و رفتار آنان را غیر مسئولانه ارزیابی و تلقی میکنند. مورد دیگر که در این تحقیق به نظر میرسد تأثیرگذار بوده باشد ترکیب سنی افراد آزمایش شونده است. این افراد بیشتر از گروه سنی جوان و ردههای سنی سالهای آغازین دههی بیست سالگی میباشند و به طور طبیعی افراد در این سنین هنوز پختگی لازم برای کنترل تکانهها را نیافتهاند و این مطلب از کمبود تجارب ناب زندگی از یک سو و از سوی دیگر از عدم دستیابی کامل این افراد به خودآگاهی که لازمهی شناسایی و کنترل عواطف و تکانهها است، ناشی شده است و دلیل دیگر که به نظر توجیهکنندهی این عدم معنیداری است، میتواند این نکته باشد که افراد تحت آزمایش، افراد کارآفرین مطلق نیستند که انتظار یک نمرهی مطلق برای آنها داشته باشیم.
از سوی دیگر، دامنهی همبستگیهای مقیاس ترکیبی خلق کلی هوش هیجانی با کارآفرینی بین 18/0 تا 45/0 بود که همگی از لحاظ آماری معنیدار بودند. بیشترین همبستگی و کمترین همبستگی با کارآفرینی به ترتیب متعلق به خوشبینی و شادی بود.
نتایج پژوهش حاضر در خصوص ارتباط میان خوشبینی با کارآفرینی با یافتههای پژوهشهای بار- ان (2002)، کوپر (2006)، سبحانی (1386) و شادمرادلو (1383) همخوانی دارد.
یکی دیگراز ویژگیهای کارآفرینان، خوشبینی است. خوشبینی به معنای امید و اطمینان قوی و پایدار داشتن به این است که در کار و زندگی همه چیز با وجود شکستها، زیانها، سختیها و ناکامیها به خوبی پیش خواهد رفت (کوپر، 2006). از دیدگاه هوش هیجانی، خوشبینی نگرشی است که افراد را در رویارویی با رویدادهای دشوار در مقابل افتادن در گرداب بیتفاوتی، ناامیدی و افسردگی مقاوم میسازد. افرادی که خوشبین هستند، شکست را چیزی میبینند که میتوانند آن را تغییر داده و در نوبت بعدی به موفقیت مبدل سازند؛ در حالی که افراد بدبین، به خاطر شکست خود را سرزنش کرده و آن را به خصیصهای دیر پا در وجود خود نسبت میدهند که قادر به تغییر آن نیستند (گلمن، 1382).
نتایج پژوهش حاضر در خصوص ارتباط میان شادی با کارآفرینی با پژوهشهای بار- ان (1997)، گلمن (1995)، فورنهم[25] (2004) و حسین علیان (1384) همخوانی دارد.
در تبیین این یافته باید گفت که افراد شاد، دارای اهدافی بلندپروازانه و عالی میباشند، انتظار موفقیت بیشتری دارند و بیشتر برنامهها و راهبردهایی را مورد استفاده قرار میدهند که حکایت از خوشبینی، خلّاقیت و انسجام شخصیتی بیشتر آنان نسبت به دیگران دارد. جالبتر اینکه یافتهها نشان میدهد برخورداری از خلق مثبت واقعاً به افراد کمک میکند تا بهتر عمل نمایند، موفقیت بیشتری کسب نمایند و نتایج درخشانتری به دست آورند (سیاروچی و همکاران، 1383).
با توجه به یافتهی کلی پژوهش حاضر مبنی بر این که از روی متغیرهای هوش هیجانی میتوان کارآفرین بودن و کارآفرین نبودن افراد را پیشبینی نمود؛ لذا نیاز به یک سرمایهگذاری همه جانبه در همهی ابعاد و حیطههای هوش هیجانی به عنوان یک فاکتور قابل آموزش ضروری به نظر میرسد. بنابراین، لازم است که سازمانها و نهادهای مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، اقدامات عملی و کارشناسانه در این خصوص انجام دهند.
[1] - Catalyst
[2] - Small and Medium Enterprises
[3] - Downsizing
[4] - Privatization
[5] - Bradberry
[6] - Golemann
[7]- Alan, R, Kenyon
[8]- Construct Validity
[9]- Concurrent Validity
[10]. Boyatzis
[11]. Hay
1- Petrides
2- Kimberly
3- Parker
4- Pool
5- Stowart
1- Austin, E.J
2- Ferari, J
3- Rice
Summerfeld 4-
1- Priss, L
2- Loree, Jay, E
3- Parker & Marjorie
4- Loree, Jay, E
[25]- Furnham.A