نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
جهانی شدن، فرصت یا تهدید برای محیط زیست
محمدرضا توکل نیا1، محمدعلی اکبریان2
چکیده:
جهانی شدن روندی رو به رشد و غیر قابل توقف است که با رویکرد یکپارچه سازی اقتصاد جهانی و تجارت آزاد آغاز شد؛ اما حوزه های مختلف به جز اقتصاد را نیز تحت تأثیر قرار داده و یکی از مهم ترین بخش های متأثر از آن محیط زیست است. برخی این باورند که فعالیت های اقتصادی ممکن است محیط زیست را با خطر جدی مواجه کند. در مقابل گروهی عقیده دارند رشد اقتصادی برای رسیدن به محیط زیست سالم تر با آلودگی کم تر لازم است. هدف از این مقاله بررسی برخی فرصت ها و تهدید های جهانی شدن برای محیط زیست و اثرات احتمالی مثبت یا منفی رشد اقتصادی ناشی از اقتصاد جهانی شده، بر آن است. همچنین راهکارهای لازم برای کاهش اثرات منفی فرآیند جهانی شدن بر محیط زیست مانند توجه ویژه به توسعۀ پایدار، حمایت از فنآوری های دوست دار محیط زیست، اصلاح الگوی مصرف انرژی و تشویق به استفاده از انرژی های تجدید شونده و پاک، وضع مالیات کربن و برچسبهای زیست محیطی پیشنهاد شده است.
واژه های کلیدی: فرآیند جهانی شدن، رشد اقتصادی، آلودگی، محیطزیست
مقدّمه و کلیات
امروزه جهانی شدن به عنوان یکی از مهم ترین مسایل پیش روی بشر درآمده و اگرچه از سالیان پیش، روند رو به رشد خود را در زندگی انسان آغاز کرده، به دنبال صنعتی شدن جهان و پس از آن گسترش ارتباطات و فنآوری های همراه آن، سرعتی چشمگیر پیدا کرده است. در واقع از زمانی که سرمایه داری به عنوان یک شکل قابل دوام جامعۀ انسانی، پا به عرصۀ جهان گذارده، یعنی از چهار یا پنج سدۀ پیش تاکنون، جهانی شدن هم جریان داشته است (زرافشان، 1383).
برای جهانی شدن تعاریف مختلفی آورده شده است که به برخی از آنها اشاره می شود. لارسن، جهانی شدن را نوعی کوچک شدن دنیا و کوتاه شدن فاصله ها می داند. پدیده ای که مناسب گسترش رفاه است؛ زیرا باعث میشود یک نفر در این سوی دنیا با دیگری در آن سوی دنیا تعامل منفعتیِ دو سویه داشته باشد (Larsson, 2001).
بنا به تعریف گیدنز، جهانی شدن، بسط و تقویت روابط جهانی است؛ به نحوی که باعث خواهد شد حوادث داخلی یک منطقه بر وضعیت سایر مناطق اثر داشته باشد و بالعکس (Giddens, 1990).
صائمیان در تحقیق خود به سه تعریف دیگر اشاره می کند: واترز جهانیشدن را فرآیندی اجتماعی می داند که در آن قید و بند های جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده، از بین می رود و مردم به طور فزاینده، از کاهش این قید و بند ها آگاه می شوند؛ هاروی، جهانی شدن را همان تراکم زمان و مکان می داند، بدین ترتیب که هر اتفاق در هر گوشۀ دنیا به سرعت به اطلاع همگان می رسد و عملاً زمان و مکان، معنای خود را از دست داده است. هندرسون، جهانی شدن را به عنوان یکپارچه سازی بازارها می داند و شرایطی ازجمله جابجایی آزاد کالاها، خدمات، نیروی کار، سرمایه و ایجاد بازار واحد را برای آن تعریف می کند. به لحاظ اقتصادی، کسی خارجی نیست و در بازار همه مساوی هستند (صائمیان و ارغنده، 1386).
جهانی شدن، درهم فشرده شدن جهان و تشدید آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک واحد است (رابرتسون،1382). جهانی شدن را میتوان به مفاهیمی چون بین المللی شدن[1]، آزاد سازی - به مفهوم برداشتن محدویت های اعمال شده ازسوی دولتها برای فعالیت بین کشورها با هدف به وجود آوردن اقتصاد جهانیِ آزاد و بدون مرز، جهان گستری[2] - به مفهوم انتشار تجربیات و هدف های گوناگون برای مردم چهار گوشۀ دنیا، نوگرایی از نوع غربی به بیانی غربی کردن به ویژه به شکل آمریکایی آن (Americanization) و نیز قلمروزدایی[3] تعبیر کرد (Scholte, 2000). در واقع جهانی شدن پدیده ای چند وجهی است، به گونه ای که به ساخت های گوناگون کنش اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، فنآوری و محیط زیست راه پیدا کرده است (نیاکویی، 1385).
مراحل تاریخی جهانی شدن، حرکت از بزرگ به کوچک بوده است. در اوّلین مرحلۀ جهانی شدن، کشورها برای شکوفایی یا حداقل بقای خود باید جهانی فکر می کردند. در مرحلۀ دوم جهانی شدن، این شرکت ها بودند که برای شکوفایی یا حداقل برای بقا می بایست جهانی فکر می کردند. در جهانی شدن مرحلۀ سه، افراد برای شکوفا شدن یا حداقل برای ماندن، باید جهانی فکر کنند. به بیانی جهانی شدن از مرحلۀ جهانی سازی صنعت، به جهانی سازی فرد رسیده است (فریدمن، 1386).
یکی از حوزه های مهم تأثیر پذیر در فرآیند جهانی شدن، حوزۀ محیط زیست است. محیط زیست به مجموعۀ عناصر زنده و غیر زندۀ در برگیرندۀ یک موجود یا گروهی از موجودات اطلاق می شود و محیط زیست درواقع همۀ شرایط، اجزا و عواملی که در رشد و نمو یک موجود تأثیر می گذارند – اعم از عوامل زنده یا غیر زنده مانند نور، دما، آب و هوا را در بر می گیرد.
فرآیند جهانی شدن با هدف افزایش تجارت بین المللی و با ابزار کاهش تعرفه های تجاری شروع شد. مطالعات جهانی نشان می دهد که تجارت جهانی در این دوره، افزایش قابل توجهی داشته است این در حالی است که به دنبال این رشد، میزان انتشار گاز دی اکسید کربن که در بین گازهای گلخانه ای نقش مهمی در گرم شدن زمین و تغییرات اقلیمی ناشی از آن داشته نیز به میزان قابل توجهی افزایش یافته است (نمودار1).
نمودار 1، رشد تجارت(چپ) و انتشار گاز دی اکسید کربن (راست) در 50 سال گذشته (WB, 2011) |
از نگاه اقتصادی، این فرآیند می تواند از چند طریق به محیط زیست ضرر وارد نماید:
اگر نگوییم اجماع جهانی، دستکم اجماع نسبی وجود دارد که جهانیشدن بر اقتصاد تأثیر مستقیم مثبت دارد. نگرانی ها وقتی بروز می کند که بحث "اثرات غیراقتصادی" مطرح می شود (Frankel, 2003). محیطزیست یکی از آنهاست.
همۀ ساکنان زمین در بهره مندی از سیارۀ آبی، سهم یکسان دارند و در آن شریکند. در واقع زمین و هرآنچه در آن وجود دارد به نوعی جزو دارایی های بشر به حساب می آیند. با این وجود برخی معتقدند تا وقتی هریک از ما شخصاً با هزینه هایی که نوع عملکردمان به بار می آورد مواجه نشود، همچنان به آلودهساختن منابع مشترک آب و هوا و مصرف بیحد و حصر منابع طبیعی ادامه میدهد (Frankel, 2003).
سؤال اینجاست که آیا جهانی شدن در رسیدن به نوعی تعادل بین اهداف اقتصادی و زیست محیطی مؤثر است؟ آیا به این روند آسیب می زند یا آن را بهبود می بخشد؟ آیا تجارت بینالمللی و سرمایه گذاری این امکان را به کشورها می دهد تا بتوانند در عین حفظ وضعیت زیست محیطی در سطح مناسب مدّنظرشان به رشد اقتصادی بالاتری دست یابند و یا اینکه برای دست یابی به سطحی از رشد اقتصادی ناگزیر به تخریب محیط زیست خواهند بود (Frankel, 2003).
در تحقیق حاضر ابتدا به بیان مسأله پرداخته شده است. در ادامه، منحنی زیست محیطی کوزنتس[4] و بحث در مورد آن ارائه شده است. سپس به اثرات جهانی شدن بر محیطزیست و در پایان به برخی از راهکارهای مناسب در اتخاذ سیاستهای مناسب در مورد محیطزیست و جهانی شدن اشاره شده است.
بیان مسأله
چنانچه سابقۀ نیروهای مخالف با جهانی شدن را مرور کنیم، فعالان محیطزیست[5] به بیانی طرفداران آن همواره نقشی پررنگ داشته اند (فریدمن، 1386). طرفداران محیط زیست مدتها تصور می کردهاند که جهانی شدن اقتصاد، تهدیدی برای محیط زیست است. درمقابل اقتصاددانان از آن دفاع کرده اند. این اختلافِ نظر عمدتاً از نوع نگاه و شیوه های کاملاً متفاوت زندگی اقتصاددانان و فعالان محیط زیست ناشی می شود. به زبان دیگر، اقتصاددانان عمدتاً اعتقاد دارند طبیعت در خدمت نوع بشر است؛ حالآنکه اگر نه همۀ طرفداران محیط زیست، دست کم بخش قابل ملاحظهای از آنان این دیدگاه را رد کرده و بر استقلال طبیعت تأکید دارند (بهاگاواتی، 1384).
در این بین برخی منتقدان جهانی شدن اقتصاد بر این باورند سازمان تجارت جهانی به نام تجارت آزاد، مانع از اقدامات محافظتی کشورها شده و از این طریق همزمان به محیط زیستِ جهانی و نیز حق حاکمیت کشورها ضربه میزند (Frankel, 2003). امروزه بشر در بهترین شرایط هم در هجومی جهانی برای دستیابی به منابع طبیعی، سریعتر از هر زمانی در تاریخ، سیارۀ کوچک خود را با زبالۀ بیشتر، گرمای بیشتر و دود بیشتر به نابودی می کشاند. در اینجا موضوع مهم نه تنها تعداد ساکنان کرۀ زمین، بلکه تأثیر شیوۀ خاص زندگی آنان بر محیط زیست است (فریدمن، 1386). واضح است اگر همچنان جمعیت انسان، تنها چند میلیون نفر بود که کوچ می کردند و کارشان جز شکار و ماهی گیری نبود و هنوز از کشاورزی چیزی نمی دانستند، میزان آلودگیهای با منشاء انسانی، حداقل یا با کمی اغماض، هیچ بود (Frankel, 2003). حال آنکه اینطور نیست. امروزه بشر با مشکلات زیادی در حوزۀ محیط زیست مواجه است. در برخی موارد - مثلاً گرم شدن کرۀ زمین - این احتمال وجود دارد زمانی فرا برسد که برای هرگونه اقدام جبران کننده، بسیار دیر شده باشد (ویگلر، 1380).
جوامع انسانی در آغاز هزارۀ سوم میلادی، در برابر چالش های بدیع و بی بدیل دیگری غیر از جهانی شدن قرار گرفته اند؛ برای نمونه هیچکس نمیتواند با قاطعیت اثر گلخانهای را انکار کند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم بزرگ ترین چالش بشر در قرن حاضر - دستکم در حوزۀ محیط زیست- گرمایشِ جهانی است. روند گرم شدن زمین همچنان ادامه خواهد یافت و دگرگونی عظیمی در آب و هوای جهان، شاهد خواهیم بود (تاجیک، 1385). سطح مصرف انرژی در جهان افزایش یافته و چنانچه تلاشی برای کاهش وابستگی به سوخت های فسیلی به عمل نیاید و بر کارایی انرژی افزوده نشود انتشار گازهای گلخانهای از این که هست هم بیشتر خواهد شد که نتیجهای جز گرم شدن جهان و پیامدهای ویرانگری که به دنبال آن اتفاق خواهد افتاد نخواهد داشت (لوگرن، 1382). در این بین هر بخش از فعالیتهای انسان سهم متفاوتی در انتشار گازهای گلخانهای را به خود اختصاص می دهد. نمودار2، میزان گازهای گلخانهای انتشار یافته توسط هریک از پنج بخش اصلی اقتصاد ایالات متحده طی سالهای 1990 تا 2009 میلادی را نشان میدهد.
|
نمودار 2، میزان گازهای گلخانهای انتشار یافته توسط هریک از پنج بخش اصلی اقتصاد ایالات متحده طی سالهای 1990 تا 2009 (EPA, 2011) |
افزایش میزان باران های اسیدی ناشی از دی اکسید سولفور و اکسید نیتروژن از دیگر مشکلاتی است که سلامت محیط زیستِ جهانی را تهدید می کند؛ چنانچه پیش بینی میشود تا سال 2020 میزان انتشار گازهایی که منشاء این باران ها هستند در قارۀ آسیا دو برابر خواهد شد (لوگرن، 1382).
افزایش میزان نیتروژن ناشی از کودها و فاضلابها که میتواند چرخۀ نیتروژن را برهم زده و زمینهای حاصلخیز، دریاچه ها، رودخانه ها و آب های ساحلی را تحت تأثیر قرار دهد از دیگر چالش های زیست محیطی فراروی بشر امروز است (لوگرن، 1382).
بین سالهای 1960 تا 1990 میلادی، تقریباً یک پنجم جنگلهای استوایی جهان تخریب شدهاند؛ اگرچه در کشورهای ثروتمند، سطح پوشش جنگلی ثابت مانده یا در حال افزایش است، در کشورهای توسعه نیافته، همچنان روند تخریب جنگلها با هدف ایجاد زمین های کشاورزی ادامه دارد. توجه به این نکته حایز اهمیت است که قطع درختان و ازبین رفتن جنگل ها درکنار آلودگی ها می تواند تنوعِ زیستی را در بسیاری مناطق تهدید کند (لوگرن، 1382).
روند رو به رشد تخریب صخره های مرجانی و تهدید گونههای آبزی دریایی به دنبال رواج شیوه های صید گسترده، دریاها را تهدید می کند (لوگرن، 1382).
از دیگر بحران های پیش روی بشر، بحران آب است. استفاده از منابع آب شیرین در جهان به شدت رو به افزایش است. تا جایی که برخی پیش بینی می کنند رقابت برای دسترسی به منابع آبی حتّی منشاء جنگ هایی در قرن بیست و یکم شود. هماکنون به طور متوسط در جهان از هر سه نفر یک نفر با کمبود آب زندگی میکند که این رقم ظرف بیست سال آینده به رقم دو نفر از هر سه نفر تغییر می یابد (لوگرن، 1382).
در اینجا این بحث مطرح می شود که تا چه اندازه جهانی شدن در تنزل وضعیت محیط زیست نقش دارد. اینکه چه میزان از مشکلات محیط زیست، داخلی و محلی هستند و چه سطحی از این مشکلات، ناشی از جهانی شدن است (لوگرن، 1382).
تخریب محیط زیست صرفاً پدیدهای محلی، درون مرزی یا حتّی منطقهای نیست، بلکه در مقیاسی جهانی رخ میدهد (ویگلر، 1380). برخی مشکلات زیست محیطی به ویژه در حوزۀ آلاینده ها و پیامدهای آنها همچون افزایش دمای زمین، تخریب لایۀ اُزن و بارانهایاسیدی، برای برخی کشورها تأثیر خارجی محسوب می شوند (بهاگاواتی، 1384)؛ اگرچه این تأثیرات ناشی از اقدامات یک کشور در حیطۀ حاکمیت خود است و یا اینکه در مشترکات جهانی جایی که در حیطۀ حاکمیت هیچ کشوری نیست رخ میدهد، در مقیاسی وسیع، چندین کشور و در مواردی کل جهان را درگیر می کند. بدیهی است که در جریان آلودگی های فرامرزی، آثار زیان بار این آلودگی ها و هزینه های کنترل آن مربوط به شهروندان یک ناحیۀ خاص یا بر عهدۀ یک دولت معین نمی باشد (بی نام، ۱۳۸۶).
همچنین قوانین بینالمللی، بروز یک سری مناقشات را در سطح بینالمللی نمایان ساخته است. یکی از بزرگ ترین مناقشات مربوط به مدیریت منابع مشترک جهانی همچون اقیانوس ها، اتمسفر، لایۀ اَُزن، آب و هوا و مواردی از این دست می باشد. مناقشات مذکور در مسایلی همچون مدیریت صید آبزیان در آب های آزاد، مهاجرت و جابجایی جمعیت، کنترل آفات و بهره برداری از سایر منابع طبیعی نمود پیدا میکنند (بینام، ۱۳۸۶).
مصرف بالای ناشی از افزایش درآمد، خود تهدید بالقوهای برای محیط زیست است. تشدید رقابت نیز به "مسابقهای که تا مرز نابودی" ادامه می یابد منجر شده و "پناهگاه امنی" برای آلودگیها به وجود می آورد. حتّی ممکن است حکومتها برای دست یابی به مزیّت های نسبی، استاندارد های زیست محیطی خود را کاهش دهند. لذا در فضایی که به دنبال جهانی شدن ایجاد شده، جایی که صنعتی شدن، بسیار سریع اما درآمدها همچنان پایین است احتمال تخریب محیط زیست وجود دارد (کالیر و دالر، 1383).
رشد فزایندۀ استفاده از منابع توسط انسان موجب خواهد شد گونهها و اکوسیستم ها نتوانند خود را با شتاب متناسب با این شرایط سازگار کنند؛ درنتیجه بخش عمدهای از تنوعزیستیِ زمین از دست خواهد رفت. نتیجۀ آن تبدیل زیست بوم های طبیعی به زمینهای کشاورزی و شهری و نهایتاً گرم تر شدن زمین خواهد بود. حتّی بسیاری از گونههایی که هماکنون درمعرض تهدید قراردارند منقرض خواهندشد (فریدمن، 1386).
بدون شک رشد اقتصادی ناشی از اقتصاد آزاد و جهانی بر محیط زیست اثر می گذارد. بین موافقین و مخالفین، دو دیدگاه اصلی حاکم است. گروهی بر این باورند که بر اساس منحنی "سبز" یا "زیستمحیطی" کوزنتس، هرچه سرازیرشدن سرمایه و افزایش رشد اقتصادی در کشورهای جنوب بیشتر شود نهایتاً نتیجۀ آن بهنفع محیط زیست خواهد بود. این نمودار نشان دهندۀ رابطهای بین توسعۀ اقتصادی و شدت آلودگی زیستمحیطی است؛ به این معنی که اگرچه در کشورهای فقیر، آلودگی های زیست محیطی به نسبت سطح پایین تری دارند، هرچه رشد اقتصادی بیشتر شود میزان آلودگی تا رسیدن به یک میزان ماگزیمم افزایش مییابد (نمودار3). در مقابل درکشورهای صنعتی، هزینههای تحمیلی به محیطزیست کاهش مییابد (کالیر و دالر، 1383؛ بهاگاواتی، 1384؛ Leonard, 1988؛ Frankel, 2003؛ Mol, 2003). به بیانی اگرچه در ابتدا وضعیت محیط زیست وخیم تر می شود، به مرور و به دنبال رشداقتصادی و بهبود کیفیت زندگی مردم، کیفیت محیط زیست هم بهبود یافته و تقاضا برای وضعیت مطلوب زیست محیطی افزایش می یابد.
|
|
نمودار3، منحنی زیست محیطی کوزنتس |
در مقابل، گروه دیگر - که منتقدان منحنی سبز کوزنتس به حساب میآیند - بر این باورند که این نمودار U شکل نهایتاً به یک نمودار N شکل تغییر می یابد (نمودار4). به این صورت که به دنبال افزایش رشد اقتصادی، هرگونه بهبودِ ایجاد شده در وضعیت محیط زیست، خنثی می شود (Leonard, 1988).
|
|
نمودار 4، منحنی N شکل |
مضاف بر این برخی بر این باورند رژیم های سختگیرانۀ زیست محیطی در کشورهای صنعتی موجب می شود صنایعی که آلودگی فزاینده ایجاد می کنند و بهویژه صنایع کثیف، تغییر مکان داده (relocation) و از کشورهای صنعتی و ثروتمند به کشورهای اطراف و در حال توسعه منتقل شوند (LeQuesne, 1996).
این فرضیه چنین بیان می کند که صنایع تولیدی هرجا که قوانین زیست محیطی یا اجرای آنها ضعیف باشد تمرکز بیشتری می یابند. به بیانی این مناطق برای آلودگیها به صورت یک پناهگاه امن[6] در می آیند. از منظر دیگر، این مسأله مؤیّد تأثیر استانداردهای زیست محیطی بر انتخاب محل این صنایع است (Ekins and Voituriz, 2009).
بحث
آب، زمین، جنگل و تنوع زیستی همه جزو دارایی های بشر به حساب می آیند که ارزش حیاتی دارند و چنانچه اقدامات محافظتی کافی در سطوح بین المللی در مورد آنها صورت نپذیرد، خسارات فاجعه باری به دنبال خواهد داشت. بخش مهمی از این مصیبت ها متوجه کشورهای منطقۀ حارّه خواهد بود. تغییرات آب و هوایی و تخریب محیط زیست در کنار خسارات وارده به تولید محصولات کشاورزی به دنبال گرمایش جهانی و نهایتاً گسترش بیماری های خاصِ مناطق حارّه، از پیامدهای این بی توجهی خواهد بود (Goldin and Reinert, 2006).
واضح است که هم درآمد در اقتصاد اهمیت دارد و هم کیفیت مطلوب محیط زیست را نمی توان نادیده گرفت. اگرچه مدافعان هریک از این دو بر سر میزان اهمیت آنها و اینکه سهم هرکدام چقدر است با یکدیگر اختلاف دارند، اما نتیجۀ این اختلاف نباید به یک بن بست سیاسی بیانجامد که در آن هم محیط زیست و هم اقتصاد وضعیت بدتری پیدا کنند (Frankel, 2003).
طرفداران محیط زیست حق دارند استدلال کنند که در رشد اقتصادی باید میزان صدمهای که به محیط زیست وارد می شود لحاظ گردد. اینجاست که اهمیت ارزش گذاری محیط زیست نمود پیدا می کند. نکتۀ قابل توجه اینکه در ارزش گذاری ها بجز موارد معدودی که در آنها ارزش قایل شدنِ بیش از حدّ متعارف برای حفظ محیط زیست معقول بهنظر می رسد باید از ارزش گذاری های افراطی پرهیز نمود. بهبیان دیگر، وضعیت بهینه، حالتی است که در آن برخی منافع تجاری به دست می آید و برخی آسیبهای محیطی رخ می دهد (بهاگاواتی، 1384).
همانگونه که پیش تر گفته شد- بر اساس منحنی سبز کوزنتس- گروهی بر این باورند که رشد اقتصادی در ابتدا به محیط زیست در کشورهای فقیر صدمه می زند؛ اما به مرور با بهبود وضعیت اقتصادی و پولدارتر شدن مردم، خود افراد به پاک کردن آلودگی هایی که به بار آورده اند تمایل پیدا می کنند (لوگرن، 1382). به عنوان نمونه می توان به لندن اشاره نمود. نزدیک به نیم قرن پیش، بر اثر دود ناشی از سوزاندن زغال سنگ، هوای لندن بسیار سنگین بود. اما در حال حاضر که این شهر به مراتب نسبت به گذشته ثروتمندتر شده، هوای آن نسبت به گذشته تمیزتر است. با وجود ترافیک سنگین و تعداد بالای خودروهایی که روزانه در سطح این شهر تردد می کنند به خاطر استفادۀ اتومبیل ها از بنزین بدون سرب، هوا به مراتب برای تنفس مناسبتر است. این وضعیت را می توان با منحنی محیط زیستی کوزنتس توجیه نمود. درواقع با فرض رابطۀ مثبت بین جهانی شدن و رشد اقتصادی، بر اساس برخی شاخص ها در مراحل اولیۀ رشد اقتصادی، ابتدا وضعیت محیط زیست رو به وخامت خواهد نهاد؛ اما در مرحلۀ بعدی، بهبود می یابد.
داسگوپتا پارتا [7] از دانشگاه کمبریج در تعریفی از فقر می گوید: " در مناطق عقب مانده - همچون نپال – تنها سوختی که دردسترس مردم قرار دارد چوب درختان است. استفاده از درختان برای سوخت، باعث نابودی جنگل ها شده و زمین های زراعی را فرسایش می دهد و نهایتاً باعث تخریب محیط زیست می شود که خود باعث افزایش روزافزون فقر خواهد شد. به بیانی فقر میتواند عامل عمدۀ آلودگی محیط زیست بوده و از طرفی چنانچه محیط زیست تخریب یابد، خود باعث افزایش فقر می شود (استیگلیتس، ۱۳۸۵). به عبارت دیگر، این کاهش درآمد سرانه است که به بدتر شدن محیط زیست منجر می شود و نه بهبود درآمد سرانه.
با توجه به این مطالعات شاید بتوان دیدگاه افراطی مبنی بر اینکه آلودگی با افزایش درآمد بیشتر خواهد شد را رد کرد؛ درعینحال نباید چنین تصور شود که رشد اقتصادی به خودی خود و بدون اعمال سیاست های زیست محیطی، از محیط زیست مراقبت خواهد کرد (بهاگاواتی، 1384).
در این بین باید به این نکته توجه داشت که دولت های مردمسالار احتمالاً بیشتر از دولتهای خودکامه، آمادگی پذیرش تقاضای سبزها و اعمال سیاست های زیست محیطی را خواهند داشت (لوگرن، 1382). احترام به توافقنامه ها و امضای پیمان ها از جانب کشورهایی که نوعاً حکومت مطلقه دارند، غالباً به دشواری انجام می پذیرد. از اینرو قوانین بینالمللی باید توجه خود را بیشتر بر روی موافقت نامه هایی متمرکز نمایند که بهصورت داوطلبانه از جانب دولت ها یا مجامع بین المللی پذیرفته شده یا خواهند شد (بینام، ۱۳۸۶).
همچنین توجه به این نکته حایز اهمیت است که در اعمال تصمیم ها طوری عمل نشود که اهداف تجاری یا اهداف زیست محیطی نادیده گرفته شود. گاهی موانع تجاری که هدفشان کمک به محیط زیست است بیش از اینکه سودمند باشند، زیان به بار می آورند. به عنوان نمونه تحریم تجارت چوب های آمازون با انگیزۀ حفاظت از جنگل ها ممکن است در نگاه اوّل فکر مناسبی به نظر آید؛ ولی ضرر تجاری مستقیم و خسارت زیست محیطی غیر مستقیم دارد، زیرا چنانچه قطع کنندگان درخت نتوانند چوب صادر کنند ممکن است برای امرار معاش به مزرعه داری روی آورند که خود به مراتب نتایج منفی بیشتری به دنبال خواهد داشت. در کنار آن می توان گفت اگر جنگل های برزیل می توانند با جذب دی اکسید کربن مانع از گرم شدن زمین شوند، کشورهای تولیدکنندۀ 2CO به این کشور در مدیریت و حفظ و احیاء جنگل هایش در کنار بهره برداری از آن کمک کنند.
کشورهای توسعه یافته به عقیدۀ کشورهای درحال توسعه در خلال انقلاب صنعتی و بعد از آن، سهم بالایی در آلودگی های جهانی داشته اند و از آن تاریخ تاکنون از ثمرات تولیدات خود بهره برده اند. لذا بر اساس اصل پرداخت خسارت زیست محیطی[8] کشورهای در حال توسعه به دنبال این هستند که سهم پرداخت کشورهای توسعه یافته را برای کنترل دی اکسید کربن افزایش دهند (بینام، ۱۳۸۶)
علیرغم همۀ این مسایل، مدافعان تجارت آزاد و جهانی شدن تجارت بر این باورند که امروزه بیشترین قوانین پیشگیرانۀ زیست محیطی در کشورهای توسعه یافته برقرارند. درحالیکه همین کشورها بهنسبت تجارت آزادتری دارند. این گروه همچنین تأکید می کنند که بسیاری از شرکت های مطرح در عرصۀ جهانی علیرغم فقدان قوانین زیست محیطی مدوّن در کشور های میزبان، ترجیح می دهند همچنان از فنآوری های سازگار با محیط زیست استفاده کنند تا اینکه بخواهند بهجای آن از حسن شهرت و حیثیت خود هزینه کنند. اگرچه برخی استثناها وجود دارد، اما نگرش غالب به سمت فنآوری های سازگار با محیط زیست است (بهاگاواتی، 1384). تا جاییکه امروزه برخی کشورها رشد کمتر را برای حفاظت از محیط زیست پذیرفتهاند (استیگلیتس، ۱۳۸۵). ضمن اینکه غالباً کشورهایی نوآوری می کنند که دارای استانداردهای بالاتری هستند. بسیاری از این نوآوری ها منجر به تغییرات فنی اساسی شدهاند که غالباً سازگار با محیط زیست و کارآمد هستند. بنابراین استفاده از آنها سودمند است (بهاگاواتی، 1384).
اثرات مثبت و منفی جهانی شدن بر محیط زیست:
با بررسی نظرات موافقان و مخالفان جهانی شدن، می توان تأثیرات مثبت و منفی آن بر محیط زیست را چنین برشمرد:
در کنار آثار منفی که ممکن است به دنبال روند جهانی شدن بر محیط زیست بروز نماید، برخی آثار مثبت را نیز می توان برشمرد:
راهکارهای مناسب در سیاستگذاری در مواجۀجهانیشدن و محیط زیست
کشورهای ثروتمند به واسطۀ تقدّم زمانی در رشد صنعت و اقتصاد، سهم بالایی در ایجاد مشکلات زیست محیطی داشتهاند. همین کشورها هستند که مصرف کنندگان عمدۀ انرژی بوده و بیشترین بهره برداری را از منابعطبیعی انجام میدهند و البته بخش عمدۀ آلودگی ها را بهوجود میآورند (Goldin and Reinert, 2006). درمقابل کشورهای درحال توسعه و توسعه نیافته به واسطۀ پایینتر بودن سطح بهره مندی شان از تکنولوژی و صنایع پیشرو، به نوعی دیگر در تخریب محیط زیست نقش دارند. به نحوی که اگرچه بهطور میانگین ساکنان کشورهای توسعه یافته چندین برابر جهان سومی ها منابع را مصرف کرده و از خود، آلودگی باقی می گذارند ولی این واقعیت را هم باید در نظر گرفت که مردمی که امروز تأثیر کمتری دارند بهتدریج درحال تبدیل شدن به عناصر تأثیرگذار هستند (فریدمن، 1386).
علیرغم اینکه برای حل مشکلات زیست محیطی و اتخاذ سیاست های مناسب به منظور نیل به اهداف جهانی شدن و همزمان، حداقلسازی اثرات سوء زیست محیطی اتفاق نظر کاملی وجود ندارد، ولی بر سر این موضوع که راهحلهای چند جانبه برای مشکلات زیست محیطی فرامرزی[10] - چه در سطح منطقهای و چه در سطح جهانی – نسبت به راه حلهای یک جانبه (تک بعدی) ارجحیت دارند نوعی اجماع حاکم است (بی نام، ۱۳۸۶). درعین حال نباید از نظر دور داشت که هرگونه اقدام در سطح جهانی بدون سیاستهای زیست محیطی در سطوح ملی و محلی کامل نمی شود. درواقع زمانی می توان به بهبود وضعیت امیدوار بود که قوانین جهانی محیط زیست در سطوح ملی نیز به درستی اجرا شوند و کشورها برای حل مشکلات فرامرزی مانند گرمایش جهانی با یکدیگر همکاری کنند (لوگرن، 1382).
علیرغم نظرات جانبدارانۀ طرفداران تندرو اقتصاد از یک سو و مدافعان محیط زیست از سوی دیگر، شاید بتوان گفت نظر غالب بین عموم، تلاش برای از دست ندادن هیچ یک از این دو و بهرهمندی از هر دو یعنی رشد اقتصادی و بهبود وضعیت رفاهی ناشی از جهانی شدن و همچنین حقِ داشتنِ محیط زیستِ پاک است. هیچیک از آنها بدون دیگری نمی تواند به طور کامل به بهبود سطح زندگی کمک کند. در واقع یک ترکیب بهینه از هر دو هدف لازم است تا اثرات مثبت در حد ماگزیمم جذب شده و اثرات منفی به حد مینیمم کاهش داده شود. این ترکیب بهینه می تواند در مفهوم "توسعۀ پایدار" به عنوان یکی از مهم ترین اهداف هزاره تحقق یابد (Frankel, 2003). توسعۀ پایدار به این معنی است که سیاستها به گونهای اتخاذ شوند که آرزوها و خواستهها را در زمان حال تأمین نماید، بدون اینکه امکان دستیابی به خواسته ها و نیازهای آیندگان به خطر بیافتد (Kjellé, 2005).
برای کاهش اثرات سوء اقدامات بشر بر محیط زیست و در عین توجه به روند جهانی شدن، راهکارهای مختلفی را می توان پیشنهاد نمود.
در پایان ذکر این نکته حایز اهمیت است که سختگیری های شدید در مورد بخشهایی از تجارت که تأثیرات جهانی بیشتری دارند یا بخش های مختلف جهان در آن دخیل هستند کارایی بیشتری دارد و در موارد دیگر و محلی، تدابیر متعادلتر، تأثیرپذیری بیشتری دارند.
جمع بندی
جهانی شدن به خودی خود پدیدۀ پیچیدهای است که نیروها و اثرات زیادی دارد. طبیعتاً هیچگاه همۀ این آثار یا نیروها بهنفع محیط زیست نخواهد بود. چنانچه به همان نسبت دور از منطق است که همۀ آنها را به ضرر محیط زیست بدانیم (Frankel, 2003).
تخریب محیط زیست امروزه یک موضوع جهانی است که از هر سه منظر اکولوژیکی، سیاسی و اقتصادی شایان توجه است. در این بین معضلات جهانی محیط زیست نیازمند راهحلهای جهانی هستند (Elliott, 1998).
بررسیهای تجربی در مورد مواد آلوده کنندۀ گوناگون به یک منحنی زنگولهای شکل رسیدهاند (بهاگاواتی، 1384). به این صورت که سطح آلودگیها در آغاز با افزایش درآمد، بیشتر میشود و سپس اُفت میکند. در واقع توسعه، در ابتدا محیط زیست را تخریب میکند؛ اما سرانجام بهبود میبخشد. بنابراین شاید بتوان گفت توسعه، هم محیط زیست را تهدید میکند و هم میتواند در اصلاح وضعیت آن مؤثر باشد. به این صورت که همزمان با افزایش درآمد، نگرانی برای محیط زیست افزایش می یابد و این نگرانی واکنشی را ترغیب می کند که موجب بهبود محیط زیست میشود (کالیر و دالر، 1383). تخریب های زیست محیطی همراه با رشد فزایندۀ تجارت منجر به افزایش آگاهی عمومی و عکس العمل در مقابل آثار سوء فعالیتهای اقتصادی مخرّب محیط زیست و افزایش خواسته های زیست محیطی شده است (Frankel, 2003 ؛ بی نام، ۱۳۸۶). ضمن اینکه در اتخاذ سیاست های تجاری و اصلاحات سازمان تجارت جهانی باید توازن منافع مابین کشورها در نظر گرفته شده و به مسایلی غیر از تجارت همچون محیط زیست نیز پرداخته شود (استیگلیتس، ۱۳۸۵).
نباید فراموش کنیم که ما میهمان این سیاره هستیم و آزمون نسل ما این است که آن را همانگونه یا بهتر به نسل بعدی تحویل دهیم (فریدمن، 1386). بدون مبذول داشتن توجه خاص به محیط زیست عملاً عدالت در بهره مندی نسلهای مختلف از طبیعت مغفول میماند. پس شاید بتوان گفت طرفداران واقعی دموکراسی در جهان، دوستدار محیط زیست هستند و سبز زندگی میکنند.
منابع