نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
بیان مسئله:
مضمون اصلی این تحقیق جهانیشدن و تأثیر آن در ایجاد بحران هویت در بین جوانان میباشد.
جوانان هر کشور بهدلیل آنکه بدنه فعال، پویا و پرانگیزه هر ملت و بهترین منابع انسانی در زندگی جمعی محسوب میشوند، سهم مؤثری در تضمین حیات فرهنگی و ملی کشورهای متبوع دارند. دستیابی مطلوب به هویت در ابعاد فردی، دینی و ملی در جوانان، هم درجه امید به آینده را بالا میبرد و هم مایة اعتماد نهادهای اجتماعی بهویژه نهاد حکومت به آنان و نقش آنها در ضمانت زیستجمعی در دهههای آینده است. بنابراین کیفیت و درجه هویت فردی، دینی و ملی آنان میتواند نقش مؤثری در توسعه فرهنگ ملی و دینی هر کشوری ایفا نماید.
بحران هویت بدون شک مهمترین آسیب اجتماعی امروز جهان است که علائم آن را میتوان در کلیه روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در سطح بینالمللی بهوضوح مشاهده کرد. از این منظر هویت یکی از مقولههای کلان در فرایندهای اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود که در یک بازه زمانی (عصر و دورهای که در آن واقعیم) و یک محدوده مکانی (جغرافیای محل زندگی) شکل میگیرد و قوام مییابد و از آنجا که مجموعه تغییرات جهانیشدن اقصی نقاط جهان را در نوردیده لذا همه جوانب زندگی در دنیای امروزی کم و بیش از فرایند جهانیشدن تأثیر میپذیرد. گرچه شدت این تغییرات در جهان کنونی یکسان نیست، اما هیچ منطقهای بهدور از تأثیرات و پیامدهای آنها نمیباشد.
جهان کنونی در چنان وضعی نیست که کشوری بتواند بدون ارتباط فعال و سنجیده با دیگران به حیات رو به رشد خود ادامه دهد. مسئله اساسی این است که در کشاکش جهانیشدن و فشارهای بینالمللی ناشی از آن جوانان ما به سمت بحران هویت سوق پیدا نکنند.
بهطور ساده میتوان گفت جهانیشدن به تغییر یا دگرگونی در سطح ساماندهی بشری اشاره دارد که جوامع دور از هم را با یکدیگر مرتبط میسازد و دامنه دسترسی روابط قدرت در سراسر مناطق و قارههای جهان را گسترش میدهد.(هلد و دیگران، ١٣٨٢:١٧) هرچه باشد جهانیشدن واقعیتی غیرقابل انکاراست که مؤثرترین عامل زایش آن، تحول تکنولوژیک و مهمترین اثرات آن در دگرگونی مفهوم فاصله، زمان مرز و ارتباط قابل مشاهده است. (نشریه دیدگاهها و تحلیلها، شماره١٨١:١٥)
در جوامع سنتی پیوند تنگاتنگ فضا، زمان و فرهنگ در یک مکان یا محل و سرزمین معین، نیازهای هویتی را بهخوبی تأمین میکرد و انسانها درون دنیاهای اجتماعی کوچک، محدود، پایدار و منسجم خود به هویت و معنای مورد نیاز خود بهآسانی دست مییافتند، ولی فرایند جهانیشدن با پارهکردن این پیوند و نفوذپذیر کردن و فرو ریختن مرزهای مختلف زندگی اجتماعی، آن دنیاها را به شدت متزلزل و حتی نابود کرد. تحت تأثیر این دگرگونیهای بنیادین، امکان هویتیابی سنتی بسیار کاهش یافته و نوعی بحران هویت و معنا پدیدار شده است.(گل محمدی،١٣٨٣:٢٤٥)
جهانیشدن با نفوذپذیر کردن مرزها و افزایش دادن چشمگیر برخوردهای فرهنگی، آگاهی انسانها را از عناصر فرهنگی دیگر، مانند هنجارها، ارزشها، آداب و ادیان بیشتر میکند و این دانایی در واقع آگاهی از نسبیبودن دنیاهای اجتماعی و فرهنگی گوناگون و پرشمار است. در چنین شرایطی باور داشتن به برتری دنیای خاص و دفاع از درستی مطلق آن در برابر فرهنگهای دیگر بسیار دشوار میشود. هنگامی که مهمترین منبع هویتسازی سنتی چنین متزلزل و نسبی میشود، افراد وابسته به آن منبع دچار بحران هویت خواهند شد.(Peterson, 1999:79)
فرد هرگاه به درک واقعی خود نایل شود، میتواند انسان شایسته و درستی شود. اگر انسانها بهطور اعم و جوانان بهطور اخص بتوانند به هویت واقعی خود دست یابند، این امر باعث تثبیت موقعیت آنان و رسیدن به اهدافشان میشود و شناخت هویت، آنها را در پروژه شخصیتسازی که بسیار مهم است، راهنمایی میکند.
با توجه به مطالب گفته شده و در نظر گرفتن جوان بودن جمعیت ایران، در این تحقیق سعی میشود تا با مطالعه در مورد روند صحیح حرکت به سمت جهانیشدن، به جلوگیری از بحران هویت جوانان در این راستا دست یابیم.
اهمیت و ضرورت تحقیق:
جوان بودن جمعیت ایران همراه با تغییر و تحولات فرهنگی متعددی که در اثر عوامل مختلف از جمله انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و همچنین شکاف روزافزونی که میان نسلها حاکم شده از یک طرف و موقعیت همه جانبه ایران بهعنوان یک کشور در حال توسعه و رو به روند جهانیشدن و جایگاه آن در میان سایر کشورهای جهان و همچنین هجوم فرهنگهای بیگانه از طرق مختلف به این کشور از طرف دیگر، همه و همه نشاندهنده اهمیت بسیار زیاد قشر جوان بهعنوان یک جمعیت فعال و آیندهساز میباشد. به عبارت دیگر میتوان گفت در جهان امروز وضعیت و جایگاه هر کشوری با توجه به ساختار، روند، ماهیت و عملکرد دو عامل زیر مشخص میشود:
١- ماهیت ساختاری و عملکرد ارکان و عناصر اصلی و تشکیلدهنده نظام اجتماعی آن کشور؛
٢- شرایط و موقعیت منطقهای و جهانی آن کشور.
در ارتباط با عامل اول باید گفت که عناصر و ارکان اصلی جامعه ما (ساختار جغرافیایی و محیط زیست، ساختار جمعیتی، ساختار اقتصادی، ساختار فرهنگی و ساختار سیاسی) بهخاطر ناهمگونی، زمینههای ظهور و بروز مسائل و بحرانهای گوناگون در جامعه را فراهم نموده است. بهعلاوه کشور ایران با داشتن حدود چهل میلیون نفر جمعیت جوان از کل جمعیت تقریباً هفتاد میلیون نفری بهعنوان یک کشور جوان شناخته میشود. (مرکز آمار ایران،١٣٧٥) بنابراین جوان بودن جمعیت ایران و حرکت این جامعه به سمت فرایند جهانیشدن، نشانگر اهمیت برنامهریزی درست و صحیح در حرکت به سمت جهانیشدن و فاصله گرفتن از بحران هویت این قشر جوان میباشد.
اهداف پژوهش:
الف) اهداف کلی:
حساسیت مسئله هویت در میان جوانان و اهمیت دوره جوانی با توجه به اینکه جمعیت ایران از لحاظ ترکیب سنی جوان بهحساب میآید و اینکه دوران جوانی دورهای است که در آن بحران هویتیابی بر سازمان روانی فرد چیره میشود و جوان تشنة هویت را به جستوجو و سنجش ارزشهای مختلف و گاه متضــاد هـدایت مینماید، تا در پایان این دوره بحرانی احساسی از داشتن هویت را برای وی به ارمغان آورد. حال با توجه بهاینکه کشور ایران و قشر جوانان تحصیلکرده کمابیش تحت تأثیر جهانیشدن است، هدف کلی این مقاله بررسی بحران هویت جوانان در فضای جهانیشدن و تأثیر جهانیشدن بر این بحران میباشد.
ب) اهداف جزئی:
1- هدف اول ما توصیفی از جهانیشدن و بحران هویت جوانان است؛
2- بررسی رابطه جهانیشدن و بحران هویت جوانان هدف دیگر مقاله میباشد.
هویت[1]:
معمای هویت در سطح فردی و اجتماعی مهمترین دغدغه انسان امروزی است و یکی از اساسیترین و بدیعترین مباحث عصر مدرن[2] و پسامدرن[3] شمرده میشود.
این مهم ناشی از آن است که انسانها دارای هویتهای گوناگونی هستند که لزوماً این هویتها در مقابل یکدیگر قرار نمیگیرند. زیرا افراد از هویتهای گوناگون به عنوان بستههای اطلاعاتی استفاده کرده و در موقعیتهای مناسب از آنها سود میجویند.
جهانی شدن[4]:
سالهای پایانی سده بیستم و ماههای آغازین هزاره سوم میلادی با بحثهای داغ و مناقشهبرانگیز درباره جهانی شدن همراه بود. مشکلات اقتصادی کشور بعضا به فشارهای ناشی از جهانیشدن نسبت داده میشود، گردانندگان بنگاههای اقتصادی گوناگون، کوچکتر کردن شرکتهای خود را برای ادامه حیات در چارچوب اقتصاد جهانی ضروری میدانند؛ طرفداران محیط زیست تأثیر مخرب جهانی شدن مهار نشده را فریاد میزنند و پشتیبانان اجتماعهای بومی مختلف، نسبت به نابودی خرده فرهنگها و فرهنگهای کوچک در برابر موج فراگیر فرهنگ جهانی هشدار میدهند، ولی با وجود کاربرد و اهمیت فراوان جهانی شدن، معنا و مفهوم آن هنوز چندان روشن نیست. (دهشیری،١٣٧٩:٧٢)
جهانیشدن که قدمت زیادی دارد و دستکم همزمان با فرایند نوسازی آغاز شده، فرایندی پیچیده و چندوجهی دارد. این فرایند هم جهانیشدن اقتصاد، هم وابستگی متقابل میان واحدهای ملی و هم شکلگیری آگاهی از تعلق به جهانی واحد را در بر میگیرد. همه پیوندهای فردی و اجتماعی روی زمین نیز مشمول فرایند جهانیشدن است واز این رو این فرایند باعث وحدت جامعه انسانی میشود. به عبارت دیگر گستره محیط اجتماعی فرد، جهانی میشود.
شکلگیری دهکده جهانی و کوچکشدن جهان هم محور بحث نظریهپردازان مورد نظر است. البته این موضوع معطوف به نوعی پدیدارشناسی انقباضی است. گرچه صاحبنظران مختلف از کوچکشدن زمین و از بین رفتن فضا سخن میگویند، اما این یک حقیقت، پدیدارشناسانه است تا واقعی. یعنی بهنظر میرسد که جهان، کوچک شده است، در حالی که از لحاظ اندازه کوچک نمیشود. از آنجا که میخواهیم فضا را با زمان اندازه بگیریم، به اندازهای که فاصله میان دو نقطه جغرافیایی کوتاهتر میشود، فضا هم محدودتر و کوچکتر بهنظر میآید. اگر پیوند میان دو نقطه- که از لحاظ مادی و فیزیکی دور هستند- در یک لحظه ممکن شود، فضا ناپدید میشود. پس جهانیشدن متضمن نابودی پدیدارشناختی فضا و عامّیت و کلیّت یافتن زمان است.
چارچوب نظری تحقیق:
چارچوب نظری مورد استفاده در این تحقیق برگرفته از نظریه "آنتونیگیدنز" یکی از جامعهشناسانی است که به ساختار اجتماعی و فرد در جریان کنش متقابل اجتماعی توجه میکند. گیدنز شناخته شدهترین کوشش را در زمینه پیوند سطح خرد و کلان در جامعه انجام داده است. (ریترز، 1379: 600)
گیدنز به پدیده هویت در جامعه جدید توجه کرده است. او در کتاب «تجدد و تشخص» هویت را تعریف کرده و فرآیند تشکل آن را طرح نموده است.
بهعقیده گیدنز «تمایل به اعتماد، در ارتباط با موقعیتهای خاص، اشخاص یا نظامها، و حتی در سطحی وسیعتر، مستقیماً مرتبط است با امنیت روانی افراد و گروهها. اعتماد و امنیت، خطر کردن و در معرض خطر قرار گرفتن، چیزهایی هستند که به مناسبتهای تاریخی مختلف در جامعه متجدد وجود داشته و دارد».(همان: 39)
گیدنز معتقد است که «درعصر تجدد کنونی، نفوذ و تأثیر رویدادهای دور دست بر رخدادهای نزدیکتر، و همچنین بر خصوصیترین گوشههای «خود» ما، بیش از پیش به صورت پدیدهای رایج و متعارف در میآید.
بهعقیده گیدنز «اوضاع و احوال اجتماعی، هیچگاه از زندگی شخصی جدا نیست، و بهطور کلی نمیتوان آنها را صرفاً بهعنوان محیط خارجی زندگی شخصی در نظر گرفت. افراد در جریان مبارزه با مسائل خصوصی خود فعالانه به تجدید ساختمان دنیای اجتماعی پیرامون خود کمک میکنند».(همان: 30-29)
بهنظر او، تغییر شکل هویت و پدیده «جهانیشدن[5]» در دوران اخیر، دو قطب دیالکتیک محلی و جهانی را تشکیل میدهند. بهعبارت روشنتر، حتی تغییرات وجوه بسیار خصوصی زندگی شخصی نیز مستقیماً با تماسهای اجتماعی بسیار وسیع و پردامنه ارتباط دارد.(همان:56)
«دنیای تجدد بهطرز عمیقی در قلب هویت و احساسات شخصی نیز نفوذ میکند. مفهوم هویت در حقیقت روایت دیگری از «خویشتنیابی» است که شرایط اجتماعی دنیای متجدد در تقویت آن نقشی بهسزا دارد. این فرآیند یکی از عوامل فعال تغییر و تبدیلهایی است که در جامعه تجدد به چشم میخورد».(همان:30)
به اعتقاد گیدنز، «محتوای هویت شخص یا بهعبارت دیگر، ویژگیهایی که زندگینامه شخص از آنها ساخته میشود، مانند دیگر عرصههای وجودی، از نظر اجتماعی و فرهنگی متغیر است» (همان: 85)
هر چه وضع و حال جامعه و محیطی که فرد در آن بهسر میبرد، بیشتر به دنیای مابعد سنتی تعلق داشته باشد، شیوه زندگی او نیز بیشتر با هسته واقعی هویتاش و ساخت و هم چنین با تجدید ساخت آن، سرو کار خواهد داشت».(همان: 120)
با این حال به نظر او «سخن گفتن از کثرت انتخاب الگوهای شیوه زندگی نباید به این پندار بینجامد که در همه انتخابها به روی همه افراد باز است، یا آنکه مردم همه تصمیمهای مربوط به انتخابهای خویش را با آگاهی کامل از کلیه امکانات موجود اتخاذ میکنند. در واقع تعدد الگوهای کلی شیوه زندگی، البته بسیار کمتر از تعدد انتخابهای موجود در تصمیمگیریهای استراتژیک روزمره یا حتی دراز مدت است. هر شیـوه زندگی، مستلزم مجموعهای از عادتها، جهتگیریها، و بنابراین برخوردار از نوعی وحدت است، که علاوه بر اهمیت خاص خود از نظر تداوم امنیت وجودی، پیـوند بین گزینـشهای فرعی موجود در یک الگوی کم و بیش منـظم را تأمین میکند». (همان، 121)
گیدنز اصطلاحی تحتعنوان «لحظههای سرنوشتساز[6]» رامطرح میکند. لحظههای سرنوشـتساز را میتوان بهمفهـوم خصیصـــههای پردافعهتر بعضی از فعالیتهای نتیجـهبخش دانست که شخص در طی زندگـی روزمــره یا طول عمـرش انـجام میدهد. (همان:162)
«لحظـات سرنوشـتساز ممکـن اسـت فـرصتهایی برای مهارتیـابی مجـدد و قدرتیابی باشد. لحظات سرنوشتساز، در حقیقت نقاطی هستند که در آنها فرد، صرفنظر از آنکه تا چه حد برای شکل دادن به هویت خود تحت تأثیر بازتابهای اجتماعی قرار میگیرد. الزاماً باید بهپا خیزد و مقتضیات نوین و همچنین امکانات جدیدی را مورد توجه قرار دهد. در چنین لحظاتی است که شخص باید نگاه تازهای به زندگی بیفکند. تعجبآور نخواهد بود که هرگونه تلاش و کوشش جدّی و پیگیری برای مهارتیابی مجدد، اهمیتی خاص به خود گیرد. هنگامی که پای تصمیمگیریها بهمیان میآید، افراد معمولاً به تکاپو افتاده تا وقت و انرژی لازم برای تسهیل و تأمین تسلطیابی بر موقعیتهای ممکنالوقوع را بسیج کنند. لحظههای سرنوشتساز، نقاط عطفی هستند که پیامدهایی بسیار مهم، نه فقط برای چگونگی رفتار فرد در آینده، بلکه برای هویت وی دربر دارند، زیرا تصمیمگیریهای پراهمیت، به مجرد آنکه تحقق یابند، از طریق تحولاتی که در شیوه زندگی پدید میآورند، تأثیرات بازتابی خود را بر شکلگیری هویت اعمال میکنند».(همان: 203)
بهاعتقاد گیدنز، «هویت امروزین نوعی دستاورد بازتابی است. روایتی که برای هویت خویش در نظر میگیریم، الزاماً باید در ارتباط با تغییرات سریع زندگی اجتماعی (به مقیاس محلی وجهانی) شکل بگیرد، دگرگون شود، و بهطور بازتابی، استحکام یابد. فرد باید اطلاعات حاصل از انواع تجربیات با واسطه را چنان با مسائل محلی در هم بیامیزد که در نهایت بتواند طرحهای آینده را به طرزی منسجم و معتدل با تجربیات گذشته مرتبط سازد. این مقصود فقط هنگامی به تحقق خواهد پیوست که شخص قادر باشد به اصالت درونی دست یابد، منظور چارچوبی از اعتماد بنیادین است که به وسیله آن بتوان دوره عمر را به عنوان نوعی وحدت، در برابر رویدادهای اجتماعی پراکنده ساز، در نظر گرفت».(گیدنز، 1382: 301)
گیدنز معتقد است که «ما در جهانی با تحولات بسیار شگرف به سر میبریم. در حال حاضر سه نوع تحول در دنیای جدید در حال رخ دادن است و وظیفه جامعهشناسی این است که تحلیل کند، این تحولات چه تأثیری بر زندگی امروز ما دارند». (گیدنز،١٣٨٠:٦١)
این تحولات عبارتند از:
١- تأثیر جهانیشدن: از نظر گیدنز، «جهانیشدن بهمعنای وابستگی متقابل و فزاینده است. زندگی ما ارتباط بیش از پیش تنگاتنگتری با رویدادهایی دارد که کیلومترها دورتر و حتی در آن سوی جهان رخ میدهند. جهانیشدن بر همه جا تأثیر میگذارد، حتی بر فقیرترین کشورهای جهان. بارزترین جلوههای آنرا میتوان در نقش بازارهای مالی دید، اما جهانیشدن صرفاً اقتصادی نیست، بلکه بر گسترش فزایندة ارتباطات و نیز بر یکپارچگی افزونتر فرهنگی و سیاسی نیز دلالت دارد». گیدنز معتقد است «پس از انقلاب ارتباطات و اتصال تکنولوژی ماهوارهای به رایانهها، ما میتوانیم در یک چشم بههم زدن در هر زمان و با هرکسی در هر نقطهای از جهان ارتباط برقرار کنیم. این ارتباط آنی بسیاری از جنبههای زندگی ما را تغییر میدهد. جلوه بارز جهانیشدن فرهنگی را میتوان در گسترش زبان انگلیسی در سرتاسر جهان و نیز در برنامههای تلویزیونی و فیلمهایی دید که گاهی صدها میلیون بیننده در کشورهای مختلف دارد. از لحاظ سیاسی جهان بیش از پیش بههم پیوند خورده و اکثر دولتها هم اکنون پذیرفتهاند که بسیاری از تصمیمها را نمیتوان صرفاً در سطح ملی اتخاذ کرد. برای مثال، مسائل زیستمحیطی که حقیقتاً نیازمند پاسخ نه تنها در سطح ملی، بلکه در سطح جهانیاست».
٢- دومین تأثیر عظیم، عبارتست از تحولات تکنولوژیک، «تکنولوژی اطلاعات بسیاری از شیوههای کار و زندگی ما را تغییر داده است. برای مثال بهطور کلی ماهیت مشاغل تغییر کرده و تکنولوژی اطلاعاتی در همه جا از اهمیت خاصی برخوردار است».
٣- سومین تـأثیر بنیادین، عبارت از این است که ساختار زندگی ما نه با گذشته بلکه بیشتر با آینده قرین است. «در مقایسه با گذشته، عادتها، رسوم و سنتها نقش کمتری برای ما و بهویژه در کشورهای صنعتی ایفا میکنند. مثال بارز آن نقش زنان است». (همان:٦٢)
اگر گیدنز در واکنش به نظریههای نظام جهانی، بر پیچیدگی فرایند جهانیشدن و جنبه اجتماعی آن تأکید میکند، رابرتسن با پرداختن به جنبههای فرهنگی-اجتماعی جهانیشدن، واکنش مشابهی نشان داده و فرایند جهانیشدن را بسیار پیچیدهتر از آن میداند که نظریههای اقتصاد محور بتوانند از عهده توصیف و تبیین آن برآیند.
بنابراین در نظریه او نظام جهانی جایگاهی نسبتاً فرعی دارد و در آن بیشتر بر عنصر آگاهی تأکید میشود.(Friedman,1994:196)
فرضیههای تحقیق:
فرضیه اصلی:
بهنظر میرسد بین جهانیشدن و میزان بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد.
فرضیههای فرعی:
١- بهنظر میرسد بین کاهش اهمیت عناصر هویتبخش بعنوان یکی از پیامدهای جهانیشدن و میزان بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد.
٢- بهنظر میرسد بین استفاده از رسانههای جمعی و میزان بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد.
٣- بهنظر میرسد بین جهانیشدن فرهنگی و میزان بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد.
٤- بهنظر میرسد گرایش به فرهنگ مصرف غربی و محصولات تولیدی غرب در دوره جهانیشدن، پیامد بحران هویت جوانان را بهدنبال دارد.
5- بهنظر میرسد بین آگاهی در باب جهانیشدن و عدم بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد.
|
|
|
مدل تحقیق آزمون شده، برگرفته از چارچوب نظری تحقیق
روش و تکنیک تحقیق:
روش تحقیق این مطالعه روش اسنادی و پیمایشی میباشد. با استفاده از روش اسنادی ابعاد نظری و مفهومی موضوع، مورد بررسی واقع و با بهکارگیری روش پیمایشی چگونگی توزیع و روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق در جامعه مورد مطالعه بررسی قرار گرفته است. در روش اسنادی از تکنیک فیشبرداری برای جمعآوری اطلاعات اسنادی استفاده شده و در روش پیمایشی از تکنیک پرسشنامه که پس از پیشآزمون و انجام دادن اصلاحات لازم برای جمعآوری دادهها صورت گرفته، استفاده شده است. دادهها با نرمافزار Spssمورد پردازش قرار گرفته و با استفاده از فنون آماری تعبیه شده در این نرمافزار بر حسب سطح سنجش هر یک از متغیرها مورد بررسی و آزمون قرار گرفته است.
حجم نمونه:
جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تهران واحد علوم و تحقیقات، با حجم 23500 نفر تشکیل میدهند.
N حجم جمعیت آماری= 23500 tضریب اطمینان 95 درصد = 96/
d درصد خطا در تعیین حجم نمونه= 05%
S2 پیش برآورد واریانس= 13/
بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه 200 نفر میباشد که این تعداد از میان جامعه آماری به صورت تصادفی انتخاب شدند.
پایایی پرسشنامه:
برای سنجش پایایی، ابزار پژوهش از ضریب آلفای کرونباخ استفاده خواهد شد. در این تحقیق 30 دانش آموز در مرحله پیش آزمون از جمعیت آماری بهطور تصادفی انتخاب و پرسشنامه بین آنها توزیع گردید، که نتیجه پایایی آن بهشرح زیر میباشد:
محاسبه روایی گویهها:
ضریب روایی شاخص وسایل ارتباط جمعی 67/3 میباشد که برای بهدست آوردن روایی مناسب شاخصهای رسانههای جمعی (رادیو، تلویزیون، ماهواره، مطبوعات و....) باید گویههایی که بیشترین درصد ناسازگاری را دارند حذف کنیم تا روایی قابل قبول حاصل شود. با حذف سه گویه 2، 4 و 6 ضریب روایی 51/ بهدست میآید.
برای بهدست آوردن روایی مناسب، شاخص بحران هویت (از خود بیگانگی، احساس پوچی، احساس بیمعیاری، و جدایی از خویشتن) باید چند گویه را حذف کنیم تا روایی قابل قبول حاصل شود. با حذف چهار گویه 2 و 3 و 8 و 9 ضریب روایی 56/ بهدست میآید.
برای بهدست آوردن روایی مناسب شاخصهای عناصر هویتبخش (زمان و مکان) باید برای سازگاری درونی مناسب گویه 5 را حذف کنیم تا سازگاری قابل قبولتری حاصل شود. با حذف گویههای مورد نظر، ضریب روایی7/ بهدست میآید.
ضریب روایی شاخص جهانی شدن81/ میباشد؛
ضریب روایی شاخص جهانی شدن فرهنگی 71/ میباشد؛
ضریب روایی شاخص مصرفگرایی 87/ میباشد؛
ضریب روایی گویههای آگاهی در باب جهانی شدن 68/ میباشد.
جدول 1: ارتباط بین جنس و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
||
سطح معنیداری |
درجه آزادی |
مقدارT |
جنس
|
4% |
198 |
8%
|
زن |
مرد |
بین جنس و بحران هویت جوانان (اسمی دو حالته- رتبهای) از آزمون تی تست استفاده میکنیم. بر اساس مقدار تی 8% با درجه آزادی 189 و سطح معنیداری 4% رابطهای بین دو متغیر فوق وجود ندارد.
جدول 2: ارتباط بین رشته تحصیلی و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
||
سطح معنیداری |
درجه آزادی |
مقدارF |
رشته
|
4% |
2 |
7%
|
انسانی |
فنی |
|||
علوم پایه |
بین رشته تحصیلی و بحران هویت جوانان (اسمی چند حالته- رتبهای) از آزمون اف استفاده می کنیم. بر اساس مقدار بهدست آمده 7% با درجه آزادی 2 و سطح معنیداری 4% رابطهای بین آنهاوجود ندارد.
جدول3 (فرضیه اصلی تحقیق): ارتباط بین جهانیشدن و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
|
65%** |
R |
جهانی شدن
|
00% |
Sig |
همانگونه که در جدول فوق نشان داده میشود با توجه به سطح سنجش هر دو متغیر که رتبهای میباشند از ضریب اسپیرمن استفاده میکنیم. بین جهانی شدن و بحران هویت جوانان با احتمال بیش از 99% فرضیه مذکور معنادار و شدت رابطه 65% است که بیانگر وجود رابطه قوی و مستقیم میان دو متغیر است و در نهایت فرضیه بالا تأیید میشود.
جدول 4 (فرضیه اول): ارتباط بین کاهش عناصر هویتبخش بعنوان پیامد جهانیشدن و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
|
24%** |
R |
عناصر هویتبخش
|
001% |
Sig |
برای سنجش رابطه بین دو متغیر رتبهای فوق از ضریب اسپیرمن استفاده میکنیم که با ضریب اطمینان 99% و با شدت رابطه 24% فرضیه فوق تأیید میشود.
جدول5 (فرضیه دوم): ارتباط بین رسانههای جمعی و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
|
024%- |
R |
رسانههای جمعی
|
7% |
Sig |
همانگونه که در جدول فوق مشاهده میشود هر دو متغیر در سطح سنجش رتبهای قرار دارند لذا سطح معناداری در فرضیه فوق غیرقابل قبول است و نشان دهنده عدم رابطه بین رسانههای جمعی و بحران هویت جوانان میباشد. در نتیجه، فرضیه فوق رد میگردد.
جدول 6 (فرضیه سوم): ارتباط بین جهانیشدن فرهنگی و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
|
19%-** |
R |
جهانیشدن فرهنگی
|
007% |
Sig |
همانگونه که در جدول فوق مشاهده میکنید هر دو متغیر در سطح سنجش رتبهای قرار دارند لذا با احتمال بیش از 99% فرضیه مذکور معنادار است ضمنا شدت همبستگی 19%- است که رابطه نسبتاً ضعیف و معکوس را نشان میدهد.
جدول7(فرضیه چهارم) ارتباط بین فرهنگ مصرف غربیو محصولات تولیدی غرب در دوره جهانیشدن و بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
|
18%-* |
R |
فرهنگ مصرف غربی و محصولات تولیدی غرب
|
01% |
Sig |
هر دو متغیر در فرضیه فوق در سطح سنجش رتبهای قرار دارند و برای سنجش آن از ضریب اسپیرمن استفاده میشود و همانگونه که در جدول فوق مشاهده میشود، با احتمال 95% فرضیه مذکور معنادار است و شدت رابطه آنها 18% - میباشد که رابطه معکوس و نسبتاً ضعیف را نشان میدهد در نتیجه فرضیه فوق تأیید میگردد.
جدول8(فرضیه پنجم): ارتباطبینآگاهی در باب جهانیشدن و عدم بحران هویت جوانان
بحران هویت جوانان |
متغیر |
|
27%** |
R |
آگاهی در باب جهانیشدن
|
00% |
Sig |
هر دو متغیر در فرضیه فوق در سطح سنجش رتبهای قرار دارند و برای سنجش آن از ضریب اسپیرمن استفاده میشود. همانگونه که در جدول فوق مشاهده میشود، با احتمال 99% فرضیه مذکور معنادار است و شدت رابطه آنها 27% میباشد که رابطه مستقیم و ضعیف را نشان میدهد و فرضیه فوق تأیید میگردد.
یافتههای تحقیق:
یافتههای تحقیق در دو بخش توصیفی و استنباطی ارائه شده که در اینجا نتایج تحقیق بهطور خلاصه ارائه میشود:
یافتههای توصیفی:
حجم نمونه پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 200 نفر برآورد شده که از میان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی-واحد علوم و تحقیقات نمونهگیری بهعمل آمده است. مشخصات فردی پاسخگویان برحسب جنسیت، سن، میزان تحصیلات، رشته تحصیلی، سال ورود و وضعیت تأهل آنان تشریح شده است.
1- تعداد دانشجویان مرد 43.5 و تعداد دانشجویان زن 56.5 است که نشان دهنده حضور فعال زنان در مراکز آموزش عالی میباشد.
2- 38 درصد دانشجویان بین سنین 28 تا 30 سال میباشند که بیشترین فراوانی را به خود اختصاص دادهاند.
3- حضور دانشجویان در مقاطع تحصیلی به ترتیب کارشناسی 47.5، کارشناسی ارشد45 و دکتری 7.5 درصد میباشد.
4- بیشترین فراوانی در شاخههای تحصیلی دانشجویان را گروه فنی و مهندسی با 59.5 درصد و سپس به ترتیب علوم پایه و علوم انسانی بهخود اختصاص دادهاند.
5- تعداد دانشجویان متأهل 19 درصد و تعداد دانشجویان مجرد 81 درصد میباشد که نشان دهنده مجرد بودن جمعیت جوان کشور است لذا توجه به علل و عوامل آن به عنوان یکی از معضلات جامعه امروز مهم میباشد.
یافتههای استنباطی:
یافتههای تحقیق بر اساس 5 فرضیه فوق بهدست آمده است که به طور مختصر به آن اشاره میشود:
فرضیه اول: بهنظر میرسد بین جهانیشدن و بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر وجود این رابطه تأیید میشود.
فرضیه دوم: بهنظر میرسد بین کاهش اهمیت عناصر هویتبخش بهعنوان پیامد جهانیشدن و بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر وجود این رابطه تأیید میشود.
فرضیه سوم:بهنظر میرسد بین جهانیشدن فرهنگی و بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر وجود این رابطه تأیید میشود.
فرضیه چهارم: بهنظر میرسد بین فرهنگ مصرف غربی و محصولات تولیدی غرب در دوره جهانیشدن و بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر وجود این رابطه تأیید میشود.
فرضیه پنجم: بهنظر میرسد بین آگاهی در باب جهانیشدن و بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد. بنابراین فرضیه پژوهش مبنی بر وجود این رابطه تأیید میشود.
نتیجهگیری:
نتایج این پژوهش حاکی از آن است که بین جهانیشدن و بحران هویت جوانان رابطه وجود دارد ولی این نتیجه نباید گریز از جهانیشدن را بهدنبال داشته باشد چرا که امروزه جهانیشدن به یک اصطلاح کاملاً رایج در رسانهها، تجارت، اقتصاد، سیاست و مجامع روشنفکران تبدیل شده است. ولی نکته اساسی این است که این مفهوم به صورت یک واقعیت اجتناب ناپذیر درآمده و گریز از پیامدهای آن ناممکن میباشد.
از اینرو شناخت ابعاد گوناگون آن بهویژه در جامعه ما از ضرورتی حیاتی برخوردار است. جهانیشدن نیز مانند بسیاری از تحولات دیگر تاریخی هم پیامدهای مثبت و هم منفی دارد. بنابراین باید برای بهرهگیری از دستاوردهای مثبت آن آماده شد و آنها را شناخت.
در اغلب بررسیهای نظری، آثار جهانیشدن در سه عرصه زندگی اجتماعی مهم و اساسی تلقی شدهاند که عبارتند از:
1- عرصه اقتصادی: نظامهای اجتماعی خاص تولید، مبادله، توزیع و مصرف کالاها و خدمات ملموس (مادی).
2- عرصه سیاست و حکومت: نظامهای اجتماعی مخصوص تمرکز و اعمال قدرت، بهویژه در مبادله سازمانیافته مبتنی بر اعمال فشار و نظارت (از طریق نیروی نظامی، پلیس و نظایر آن) و نیز نهادینه شدن قوانین و مقررات است.
3- عرصه فرهنگی: نظامهای اجتماعی خاص تولید و مبادله کالاهای فرهنگی و نمادهایی که گویای واقعیتها، احساسات، مفاهیم، اعتقادات، علایق، ذوق و سلیقه و ارزشها است.
جهانیشدن امیدهای فراوانی برای جهانیان ایجاد کرده است. اما تحقق این امیدها در گرو مدیریت صحیح فرایند جهانیشدن و توجه به پیامدهای منفی جهانیشدن است.
محصولات فرهنگی، امروز بهسرعت از بسترهای محلی خود رها و جهانی میشوند. پس فرهنگ جهانی هر چه باشد، صرفاً حامل هویت فرهنگی، جغرافیایی یا ملی خاص نخواهد بود.
در طی فرایند جهانیشدن، انسان فارغ از قید و بندهای سنت و طبیعت دارای آزادی و استقلال عمل چشمگیری است و باید در فضای اجتماعی بسیار پهناور، دنیا و هویت خود را بسازد.
در جریان جهانیشدن، یک جامعه بدون قلمرو، بدون انسجام و متشکل از جوانان پا به عرصه گذاشته است. این طبقه ظاهراً شامل گروه سنی خاصی است، هر چند در اصل در بر گیرنده شیوههای زندگی و مراحلی از رشد روانی است که تحت عنوان «جوانی» میشناسیم. بیشتر فرهنگ جهانی را فرهنگ جوانان تشکیل میدهد. مصرفگرایی جهانی و محصولات تولیدی غرب جوانان سراسر دنیا را از طریق فیلمها، موسیقیها و رسانه های دیداری – شنیداری جهانی پیوند میدهد.
دوران معاصر دوران دلمشغولی انسان معاصر جدید در باب معمای «هویت» است. دانش و قدرت، توشه انسان در راه شناخت کیستی و چیستی «خود» در برابر «دیگری» است. هویت موجودیتی پویا دارد، درون هویت یک ساز و کاری وجود دارد که انباشتی یا انباشت دهنده است. یعنی لزوماً وقتی میبینید که هویتی شکل میگیرد و تحت فشار بیرونی از بین میرود و نمیتواند تداوم پیدا کند، به این معنا نیست که این از بین رفتن یعنی از بین رفتن کامل و هویت بعدی که به وجود میآید باید از صفر شروع کند.
در صورت برخورد هوشیارانه با جهانی شدن است که میتوان از «خود» چنان محافظت کرد که یکسره در متغیرها فرو نیفتاده و نه از آنها به کلی کناره جست. بدینسان این «خود» با «خودها»ی دیگر در ساختن فرهنگ مشترک جهانی مشارکت میورزد و این مشارکت هر اندازه ناچیز باشد بهتر از نابودی کامل است. مسئله، بودن یا نبودن است و مهمتر آن است که ما باشیم و دیگران نیز باشند؛ نه اینکه لزوماً به بهانه نیستی دیگران، تنها خود بمانیم.