نگاهی دوباره به انقلاب ایران (3)

نوع مقاله : سخن سردبیر

نویسنده

دانشیار دانشگاه صنعتی شریف

چکیده

انگار همین دیروز بود که از تجریش پرچم ها و پلاکاردها را راه می انداختیم. پارچه نوشته هایی که شب قبل از آن در مسجد همت تجریش، توسط جوانان نوشته می شد و بعد در کنار خیابانی که اکنون به نام دکتر شریعتی خوانده می شود، در زیر پل های جوی آب و یا در خانه برخی از همشهریان پنهان می کردیم و بعد از گذشتن از صفوف ارتش و شهربانی به یکباره آنها را بلند میکردیم و تظاهرات شکل می گرفت. بعد هم یک ماشین گیر می آمد که بالای آن برویم و برای مردم شعارهای خوشان را بدهیم و آنها هم پاسخ دهند. در چند تظاهرات هم بلندگو تهیه شد و دیگر هزاران هزار نفر یک شعار را تکرار می کردند. خانم ها در جلو صف بودند و آقایان در پشت سر. چون چندبار حضور زنان باعث شده بود که در برخورد ارتش با مردم تاخیر صورت بگیرد و همین تاخیر، راه بسته شده خیابان شریعتی را برای مردم باز می کرد و سیل خروشان مردم به ادامه دادن راه خود مصمم تر می شد. دیگر هیچگاه پس از تظاهرات متعدد قبل از انقلاب، من نتوانستم تمام مسیر تجریش، خیابان دکتر شریعتی، خیایان انقلاب تا میدان آزادی را پیاده طی کنم و حالا به نظرم این کار ناشدنی است. شور و حال مردم در آن روزهای قبل از انقلاب وصف ناشدنی است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


انگار همین دیروز بود که از تجریش پرچم‌ها و پارچه‌نوشته‌هایی را که، شب قبل از آن، در مسجد همت تجریش، جوانان نوشته بودند و، بعد، در کنار خیابانی که اکنون به نام علی شریعتی خوانده می‌شود، برمی‌داشتیم و، در زیر پل‌های جوی آب و یا در خانۀ برخی از همشهریان، پنهان می‌کردیم. بعد از گذشتن از صفوف ارتش و شهربانی، یکباره، آن‌ها را بلند می‌کردیم و تظاهرات شکل می‌گرفت. بعد هم یک ماشین پیدا می‌شد که بالای آن برویم و، برای مردم، شعارهای خودشان را بدهیم و آن‌ها هم پاسخ دهند. در چند تظاهرات هم بلندگو تهیه شد و هزاران هزار نفر یک شعار را تکرار می‌کردند. خانم‌ها در جلو صف بودند و آقایان در پشت سر؛ چون چندبار، حضور زنان باعث شده بود که در برخورد ارتش با مردم تأخیر صورت گیرد و، همین تأخیر، راهِ بسته‌شدۀ خیابان دکتر شریعتی را برای مردم باز می‌کرد و سیل خروشان مردم به ادامه دادن راه خود مصمم‌تر می‌شد. دیگر هیچ‌گاه، پس از تظاهرات متعدد پیش از انقلاب، نتوانستم تمام مسیر تجریش، خیابان دکتر شریعتی، خیایان انقلاب تا میدان آزادی را پیاده طی کنم. و حالا به نظرم این کار ناشدنی است. شور و حال مردم نیز، در آن روزهای پیش از انقلاب، وصف‌ناشدنی است.

در چهل‌سالگی انقلاب، به نظر می‌رسد، یک بار دیگر، مروری بر آنچه گذشت، در این فرصت کوتاه، مناسب باشد. نکاتی را، در ادامه، می‌آورم:

1) گرچه در مورد انقلاب ایران پژوهش‌های متعدد شده و کتب و مقالات زیادی نوشته شده است، اما هنوز این بخش از هویت ایرانی ما به‌خوبی موشکافی نشده است. در تاریخ ده‌هزارسالۀ مکتوب انسان بر کرۀ زمین، تنها پنج انقلاب بزرگ اجتماعی، به معنای واقعی، صورت گرفته است: انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب دهقانی چین، انقلاب شهری کوبا و انقلاب اسلامی ایران. گرچه هزاران هزار شورش و قیام و نهضت در مناطق مختلف جهان، در گذشته و حال واقع شده، اما انقلاب، به معنای فروریختن کامل نظام اجتماعی سیاسی گذشته و برآمدن یک فرهنگ و سامانۀ جدید، از میان مبارزات مردم، کمتر به نتیجه رسیده است. در خیزش‌های اجتماعی دیگر، تمامی طبقات و لایه‌های اجتماعی مشارکت نداشتند. انقلاب ایران، بدون تردید، کامل‌ترین انقلاب، از دید نظریه‌پردازان شورش‌های اجتماعی، است. تئوری‌های انقلاب خود یک رشتۀ دانشگاهی است که در کشور ما مغفول مانده است.

2) انقلاب ایران، بی‌تردید، انقلابی اسلامی بود. گرچه همۀ اقشار و همه دیدگاه‌ها در آن مشارکت داشتند، اما هم به‌لحاظ تعداد و هم به‌لحاظ کیفیت اهداف انقلاب، فاصله بین طرفداران ارزش‌های اسلامی با دیگر شعارها مانند گرایشات مارکسیستی و یا ناسیونالیستی بسیار زیاد بود. بسیاری از مکاتب فکری در انقلاب ایران دخیل بود، اما توده‌های مردم در انقلاب، مشخصاً از مساجد و با اندیشه‌های اسلامی آمده بودند.

3) رهبری این انقلاب با امام خمینی بود. گرچه، در آن سال‌ها، امام در ایران نبود، اما شبکۀ گستردۀ مساجد، روحانیون و جوانان آشناشده با ارزش‌های اسلامی، به امام این امکان را می‌داد که از عراق و فرانسه این جریان اجتماعی را راهبری کند. همین جا باید نقش غیرقابل انکارِ علی شریعتی، در نزدیک کردن جوانان با اندیشه‌های اسلامی، را یادآور شد.

4) روحانیت در این انقلاب نقشی اساسی داشت. هرچند روحانیانی هم بودند که، در برابر انقلاب و به نفع نظام شاهی، ایستاده بودند، اما شاگردان امام در همه‌جا بذر انقلاب را می‌پاشیدند. رژیم شاهنشاهی، با تبعید روحانیان سرشناس، تفکر امام را به همه‌جای ایران سرایت داد. در تهران، روحانیت مبارز مجموعه‌ای از روحانیان بودند که، برای اولین بار، با نام و امضای خود، مردم را در 16 شهریور 1357، به بیرون آمدن از منازل و اعتراض به نظام شاهنشاهی، فراخواندند. این کار، برای آنان، مخاطرات فراوان به دنبال داشت؛ کمااینکه همۀ آنان پس از واقعۀ 17 شهریور دستگیر شدند. اما این نقش روحانیت به معنای امتیازداشتن بر مردم عادی نبود. مثلاً، درحالی‌که آیت‌الله ملکی در تمام تصمیم‌گیری‌های مربوط به تظاهرات نقشی اساسی داشت، هیچ‌گاه جلو مردم ظاهر نمی‌شد، و تنها یک بار، آن هم وقتی که ارتش به تیراندازی در روز 16 شهریور پرداخت، ایشان، همراه با دوستانش همچون شهید مفتح و استاد مطهری و دکتر بهشتی، به صف اول آمد.

5) این انقلاب انقلابی فرهنگی بود؛ به این معنا که، گرچه وضعیت اقتصادی برخی از لایه‌های اجتماعی مناسب نبود، اما به مدد بالار فتن قیمت نفت از اواخر سال 1352، وضعیت طبقۀ متوسط ایران بهتر از گذشته بود. این انقلاب مرهون فعالیت کسانی است که وضعیت اقتصادی آن‌ها تا اندازه‌ای بود که می‌توانستند فکر کنند، کتاب بخوانند، در جلسات حسینیۀ ارشاد و مساجد شرکت کنند و در دانشگاه‌ها به فعالیت های فکری و اجتماعی بپردازند. به همین دلیل هم، تظاهرات میلیونی تهران، ابتدا، از بخش‌های شمالی و، سپس، میانی شهر شروع شد. یعنی مردم دغدغه‌های فکری داشتند. رژیم به ارزش‌های اسلامی و فرهنگی مردم بی‌اعتنا و، در عوض، به مدرنیسم بی بندوبار گرایش داشت. این رفتار در گفته‌ها و نوشته‌های علی شریعتی، آیت‌الله طالقانی و دیگران افشا می‌شد و آن‌ها مردم را با اندوخته‌های خود آشنا می‌کردند. پایگاه اجتماعی این انقلاب، از ابتدا، طبقۀ متوسط شهری بود. پس از انقلاب، با چسبندگی شدید طبقات محروم و فقیر به انقلاب، تا اندازه‌ای، توزیع ثروت در کشور به حالت متعادلی رسید؛ به‌خصوص اینکه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران باعث کمتر شدن مصرف و تا اندازه‌ای استفاده از حداقل امکانات میان اکثر گروه‌های اجتماعی شد. اما به‌تدریج، فاصلۀ طبقاتی میان مردم ایران نمایان و شکاف بین ثروتمندان و بقیۀ جامعه چشمگیر شد. اکنون، این حس در برخی از مردم ایران وجود دارد که، نه تنها، اهداف انقلاب محقق نشد، بلکه ناهمگونی در دسترسی به شاخص‌های رفاه از قبل از انقلاب بیشتر شده است. در این زمینه، اخبار مربوط به اختلاس‌ها و رشوه‌ها انگشت حیرت مردمان متوسط فقیر کشور را به دهان برده است که اصلاً مگر می‌شود، در کشوری انقلابی، چندین هزار میلیارد تومان از بیت‌المال را به جیب زد؟ برخورد حکومت در جهت مدارا با اختلاس‌کنندگان و سوگیری برنامه‌های اقتصادی دولت، در جهت ثروتمندان و علیه دیگر بخش‌های جامعه، واضح است. مگر کسی فراموش می‌کند که دولت، در یک مصوبه، 100 هزار وام 25 میلیون تومانی در اختیار مردم قرار داد تا محصولات ضد محیط زیست کارخانجات خودروسازی داخلی را سریع‌تر از انبارها خارج کنند. و یا در یک اقدام دیگر، 21 هزار میلیارد تومان سپرده‌های مردم در دست صاحبان شرکت‌ها و مؤسسات اعتباری را به مردم پرداخت می‌کند تا آن‌ها که پول مردم  را گرفته‌اند، بدون دغدغه، با منابعِ در اختیار، به بازار ارز و سکه وارد شوند؟

6) انقلاب ایران تهی از تندروی بود. در سال‌هایی که گروه‌های مسلحانه جوانان را به مبارزه علیه نظام، از طریق روش‌های به‌قول خود علمی مسلحانه تجربه‌شده در کوبا و الجزایر و ویتنام می‌خواندند و، به‌علاوه، برخی از روشنفکران، از لحاظ فلسفی، اندیشه‌های ماتریالیستی ناهمخوان با فرهنگ و تمدن اسلامی ـ ایرانی را تبلیغ می‌کردند، راه این انقلاب از میان تعادل میانِ یک حرکت اجتماعی اعتراض‌آمیز و اندیشه‌های اسلامی، که امام خمینی معرّف آن بود، گذشت. افرادی بودند که، بعد از فاجعۀ کشتار 17 شهریور 1357 ش، مردم را به سمت مبارزۀ مسلحانه با نیروهای مسلح شاه و ساواک می‌خواندند، اما امام موافقت نکرد. خاطرم هست که در یکی از تظاهرات‌ها، بر روی یک جیپ، در میان مردم، شعار می‌دادم؛ در برابر درب اصلی دانشگاه صنعتی شریف یک نفر از پایین اصرار داشت که من در شعاری که برای فلسطین می‌دادم، بگویم «درود بر فلسطین، سلام بر مجاهد». او می‌خواست به نوعی نام «سازمان مجاهدین خلق ایران» در میان شعارهای مردم بیاید. من شعار را این طور تغییر دادم که «درود بر خمینی، سلام بر فلسطین».

7) این انقلاب علیه دیگر کشورها نبود. گرچه آنچه باعث این انقلاب شد، به‌صورت خلاصه، استبداد داخلی شاه و وابستگی خارجی بی‌اندازۀ او به کشورهای غربی و به‌خصوص آمریکا بود، اما در آن سال‌ها کسی این انقلاب را به ضدآمریکایی بودن منحصر نمی‌کرد. در بحث استقلال سیاسی، انقلاب به‌دنبال آن بود که به هیچ کشور و یا قطبی در سیاست خارجی وابسته نباشد. به همین دلیل هم، مانند دیگر نهضت‌های ضد آمریکایی، به دامن طرف مقابل، یعنی بلوک شرق و خصوصاً اتحاد شوروی و یا چین، نغلتید. رهبران انقلاب کوبا در ابتدا کمونیست نبودند، اما با فشارهای آمریکا و کمبود اندیشۀ مستقل سیاسی، نهایتاً در 1961 م، مارکسیست شدند تا بتوانند در برابر تهدیدات آمریکا دوام بیاورند. اتفاقاً، انقلاب ایران به مارکسیسم و نمایندۀ سیاسی آن، یعنی اتحاد شوروی، از ابتدا، مشکوک بود؛ از همان زمان که حزب کمونیست شوروی، در بیانۀ خود، قیام 15 خرداد 1342 را یک حرکت فئودالی و ضدانقلابی در برابر پیشرفت‌های داهیانۀ شاه ایران نامیده بود. اما حرف من این است که انقلاب اسلامی همۀ اهداف خود را در ضدآمریکایی بودن محدود نکرده بود. شاید دوستان و همکلاسی‌های من که، در سال‌های بعد، به نام دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا را اشغال کردند، به این تندروی دامن زدند. ارزش‌های موردنظرِ انقلاب ایران جهان‌شمول بود و اگر این ارزش‌ها به گوش جهانیان بهتر و وسیع‌تر می‌رسید، بی‌تردید، وضعیت فعلی ایران در جهان از نوع دیگری بود.

8) این انقلاب هنوز زنده است. ما مشکلات را می‌دانیم. اما آن‌ها که در روز عید فطر 1357 از تپۀ قیطریه سرازیر شدند و شعار دادند، شاید احتمال کمی می‌دادند که به تغییر نظام سیاسی ایران توفیق یابند و بعد هم این انقلاب به چهلمین سال تولد خود برسد. این مدت زمان، خود، نشان‌دهندۀ آن است که این انقلاب مبانی فکری و همچنین بستر اجتماعی مناسب خودش را دارد. باید به این فکر باشیم که چگونه اشتباهات را جبران کنیم و مسیر اصلی انقلاب را ادامه دهیم.

9) نمی‌دانم چه بگویم از نقش دولت‌ها در این انقلاب. آیا دولت‌های پس از انقلاب به حفظ و توسعۀ این انقلاب کمک کردند؟ و یا هر کدام به نوعی در پی آن بودند که نظمی ایستا و استاتیک را جایگزین پویایی‌های انقلاب ایران کنند؟ در یک نگاه کلی، از دولت‌ها نباید انتظار معجزه داشت. آن‌ها بوروکرات‌هایی بوده و هستند که در پی اعمال قوانین و اجرای ضوابط‌اند، تا کشور بتواند به ثبات سیاسی و توسعۀ اقتصادی و رفاه اجتماعی برسد. اما دولتی را نمی‌شناسم که به‌دنبال توسعۀ ارزش‌های انقلاب در جهان بوده باشد و یا فرهنگ دغدغۀ نخستِ او باشد. البته فرهنگ به‌اندازۀ یک‌هزارم بودجۀ بخش‌های عمرانی بودجه می‌گیرد، اما این بودجۀ اندک در رسانه‌های وابسته به دولت زیر ذره‌بین می‌رود تا، از درون و بیرون کشور، به تمسخر گرفته شود.

10) نگاه انقلاب ایران به‎سوی آینده بود. این انقلاب حرکتی یکباره و موقت و با زمان محدود نبود. شرکت‌کنندگان در این انقلاب در پی آن بودند که، با تغییرات در نظام سیاسی ایران، راه را برای تحول مداوم و دامنه‌دار باز کنند. قرار بود که ما ایرانیان، با تمسک به تمدن غنی چند هزارسالۀ کشورمان و مکتب مترقی اسلام، به جایی برسیم که الگویی برای دیگر مسلمانان و عموم مردم دنیا باشیم، تا راه بهتر زندگی کردن را، با عنایت به استقلال سیاسی و تاب‌آوری فرهنگی، به آنان بشناسانیم. هنوز هم انقلاب ایران رو به آینده است. در این فضای تحریم و روابط نامساعد با دیگر کشورها، باید یک بار دیگر به اهداف انقلاب بیندیشیم و در مسیر تحقق آن‌ها کوشا باشیم.

***

در این شماره از مجله، دو مقاله در مورد انقلاب آمده است. مقالۀ اول از جک گلدستون، استاد شورش‌های اجتماعی در دانشگاه جرج میسون است. او به‌عنوان نظریه‌پرداز متأخر مطالعات انقلاب شناخته می‌شود. گلدستون، با بررسی مکاتب فکری قبلی انقلاب‌شناسی، به یک نظریۀ جدید رسیده که مبتنی بر مفهوم پایداری است. این مقاله دومین مقالۀ گلدستون در مورد انقلاب است که در مجله چاپ می‌کنیم. مطلب دوم مقالۀ «نظریۀ توسعه و انقلاب ایران (یک بحث انتقادی)» نوشتۀ سید جواد طاهایی است. نویسندۀ مقاله معتقد است انقلاب ایران شرایط توسعه و آزادی را در ایران فراهم آورد.

گرچه مجلۀ مطالعات راهبردی سیاست‌گذاری عمومی مجله‌ای علمی ـ پژوهشی است و، چنان‌که از عنوان آن پیدا است، بر سیاست‌گذاری عمومی متمرکز است، اما همان‌گونه که در شماره‌های پیشین هم نوشتم، در سال جاری، بخشی از مجله به مقولۀ «انقلاب» اختصاص یافته است و مسئولان مجله، تا زمستان 1397، بر چاپ مقالات مربوط به مفهوم انقلاب، فرایند انقلاب، روندها و رهیافت‌ها و دستاوردهای آن تأکید می‌ورزند. از شما دعوت می‌کنم که مقالات خود در حوزۀ انقلاب ــ و به‌ویژه، در زمینۀ انقلاب اسلامی ایران ــ را برای ارزیابی و انتشار، به دفتر مجله بفرستید.

سخن سردبیر- مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری