آیندۀ حکمرانی در عرصۀ تسهیلات عام‌المنفعه: عوامل کلیدی و روندهای نوظهور (مطالعه موردی: توزیع انرژی برق)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی گروه آموزشی آینده پژوهی و مدیریت اسلامی دانشکده مدیریت، دانشگاه تهران، تهران، ایران

2 استادیار دانشگاه‌تهران، دانشکدۀ مدیریت، گروه مدیریت صنعتی

3 استاد دانشگاه‌تهران، دانشکدۀ مدیریت، گروه مدیریت دولتی

4 استاد دانشگاه‌تهران، دانشکدۀ فنی، گروه مهندسی صنایع

چکیده

هدفِ مقالۀ حاضر آینده‌پژوهی در حکمرانی تسهیلات عام‌المنفعه، از طریق احصای روندهای نوظهور و  عوامل و مولفه‌های کلیدی مؤثر بر شکل‌گیری آیندۀ تعاملات در عرصۀ توزیع انرژی برق (به‌عنوان مورد مطالعه)، است. بدین‌منظور، با بهره‌گیری از روش و رویکرد پویش محیطی (و ابزارهای مصاحبه، پرسشنامه، و تحلیل PESTEL)، عوامل کلیدی مؤثر بر تحولات آینده شناسایی و بر حسب اهمیت و عدم‌قطعیت، احصا و اولویت‌بندی شده‌اند. سپس با تحلیل این عوامل در پنل‌های خبرگان، روندهای نوظهور اصلی در این حوزه شناسایی و توصیف شده‌اند.
درنتیجه، 23 عامل کلیدی مؤثر بر شکل‌گیری گزینه‌های آیندۀ حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق، در هفت گروه اصلی (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناورانه، زیست‌محیطی، حقوقی و ‌صنعتی) احصا و نیز، سه روند نوظهور مهم در مسیر تحولات آینده (شامل دموکراتیزه شدن تعاملات انرژی، توسعه نوآوری‌ها فنی/ اجتماعی و پرورش ابعاد انسانی/ اجتماعی/ فرهنگی سیستم‌های انرژی) تبیین و تحلیل شده است. مجموعۀ این یافته‌ها، آیندۀ‌ حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق را در قالب کلان‌روند تمرکززدایی و در محورهای کلیدی همکاری‌های داوطلبانه و مشارکت‌های اجتماعی، اقدام‌های جمعی ـ محلی و خودحکمرانی شهروندی تصویر کرده است. 

کلیدواژه‌ها

موضوعات


1. مقدمه

آینده­پژوهی حوزه­ای چندرشته‌ای یا فرا‌رشته‌ای است که با ارتقای سطح تفکر آینده­گرای خودآگاه و کارآمد، به افزایش تدبیر بشر در تصمیم‌گیری و نیز ارتقای سطح اثربخشی اقدام‌های او می‌انجامد. از این‌رو، آینده‌پژوهی تلفیق دانش و ارزش برای خلق کنش اجتماعی معطوف به آینده است (Bell, 2003). بر این اساس، مطالعات آینده، فعالیتی نیست که صرفاً به‌دنبال دانش باشد، بلکه، درعین‌حال، شکلی از تکنولوژی اجتماعی[1] یعنی بهرهگیری از دانش، واقعیت‌ها و قوانین زندگی اجتماعی برای دستیابی به اهداف اجتماعی منطقی است (Niiniluoto, 2001).

از سوی دیگر، حاصل آینده‌پژوهی در دنیای امروز (برخلاف تصورات ساده‌‌انگارانۀ اولیه مبنی بر پیش‌بینی و کنترل) از این قرار است که فرایندهای دانشی خلاقانه‌ی این جهان و کنش برخواسته از چنین دانشی، منجر به تولید تنوع و پیچیدگی[2] بیشتری می‌شود که، به‌طور بنیادین، رابطۀ انسان با آیندۀ خودش و نیز شیوۀ مطالعه و کشف این آینده را دگرگون کرده است (Fuller & Sardar, 2012). از این منظر، دانش میان‌رشته‌ای آینده‌پژوهی، روش و رویکردی پیش/ بیش فعالانه[3] برای رویارویی با مسائل فرارشته‌ای است.

این مقاله کوششی برای کاربست دانش و روش آینده‌پژوهی در موضوع پیچیدۀ حکمرانی،[4] از طریق شناسایی عوامل کلیدی[5] سازندۀ آیندۀ حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق، و در پی‌آن، احصای ‌روندهای اصلی در این مسیر است و دامنۀ آن آیندۀ تسهیلات عام‌المنفعه، به‌طور عام، و توزیع انرژی برق، به‌طور خاص، را در بر می‌گیرد.

مطالعۀ آیندۀ حکمرانی انرژی، در دنیای امروز، تبدیل به موضوعی اجتماعی، پیچیده و چالش‌برانگیز شده است. ویلبنکز و همکاران[6] (2012) در مطالعه‌ای نشان داده‌اند، امروزه، سیستمهای انرژی اهمیت بسیاری در عرصۀ اجتماعی دارند و عاملی مهم در بسیاری از ترتیبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به‌شمار میروند؛ پیچیدگی این سیستمها، در طول دههها، افزایش پیدا کرده است و همچنان ادامه دارد؛ اما جوامع اندکی هماکنون از ظرفیت لازم برای رویارویی با این چالشها و هدایت مسیر تغییر سیستمهای پیچیده به‌سوی آینده‌ای بلندمدت بهرهمندند؛ بااین‌حال، حجم فزایندۀ پژوهشها و پژوهشگران در زمینۀ آیندۀ انرژی، بالقوه، میتواند ابزاری مهم برای ارتقای این ظرفیت باشد (Robinson, 2003). در عین حال، ارتقای ظرفیت سیستم‌های انرژی در گرو مشارکت همۀ طرف‌های ذی‌نفع است و بهره‌گیری از مفهوم حکمرانی، به‌خودی خود، اذعان به این موضوع است که قدرت در درون و بیرون از اختیارات و نهادهای رسمی حکومت وجود دارد (کارگر و دیگران، 1394)

ارتقای مدیریت تأمین و ارائۀ خدمات همگانی (عامالمنفعه)، معمولاً نیازمند اعمال اصلاحات در حاکمیت و تغییراتی در ساختار خدمات عامالمنفعه است؛ این تغییرات معطوف به سویههای نرم، ابعاد سازمانی و جنبههای نهادی سیستمهای مدیریتی است (Bakker, 2004). درنتیجه، وقوع تغییرات بنیادین و خلاقیت‌های سریع در عرصه‌های فنی، از یک سو، و دگرگونی‌های فراگیر در حوزه‌های اجتماعی، از سوی دیگر، مستلزم آمادگی سیاست‌گذاران برای رویارویی با تحولات درحال‌ظهور است.

اکنون پرسش کلیدی این است که آیندۀ حکمرانی، در عرصۀ تسهیلات عام‌المنفعه، به کدام سو می‌رود؟ آیا سیطرۀ بازار تداوم خواهد داشت و تقویت خواهد شد؟ آیا دولت‌ها دوباره نقش بیشتری پیدا خواهند کرد؟ یا اینکه آیا ممکن است گفتمان‌ها و پارادایم‌های جدیدی در این حوزه در حال شکل‌گیری باشد و تحولات آینده تحت تأثیر روندها و عوامل دیگری رقم بخورد؟ به‌دیگر بیان، باتوجه به سیر تحولات فنی/ اجتماعی، عوامل کلیدی مؤثر بر آیندۀ حکمرانی در حوزۀ توزیع انرژی برق چیست و روندهای اصلی درحال‌ظهور در حکمرانی تسهیلات عام‌المنفعه کدام‌اند؟ هدف این پژوهش جستجوی زمینه‌ها و پاسخ‌هایی برای این پرسش‌ها، از طریق شناسایی، احصا و توصیف روندهای نوظهور، تحولات درحال شکل‌گیری و مولفه‌های کلیدی مؤثر بر آیندۀ تعاملات در عرصۀ انرژی برق (با تأکید بر توزیع برق) است. درنتیجه، پاسخ‌ها و یافته‌های این پژوهش مقدمه‌ای بر فرایندهای سیاست‌گذاری و راهبردنگاری (تدوین سناریوها و استراتژی‌ها) در حوزۀ تسهیلات عام‌المنفعه، به‌طور عام، و توزیع انرژی برق، به‌طور خاص، است.

گفتنی‌است، پژوهش حاضر، متناسب با نگاه آینده‌پژوهانه خود، مبتنی بر رویکرد کل‌نگرانه[7] است. بنابراین، می‌کوشد با نگاهی فراگیر و ‌نظام‌مند، بدون درگیر شدن با محدودیت‌های درون‌رشته‌ای (فنی/ اقتصادی)، مسئلۀ پیچیدۀ «آیندۀ حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق» را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کالاها و خدمات عام‌المنفعه، با توسل به رویکرد فرارشته‌ای، میان‌رشته‌ای و چندرشته‌ایِ[8] آینده‌پژوهی بازشکافی کند.

 

2. مروری بر مبانی نظری حکمرانی

از منظر تاریخی، به‌مدت سال‌ها، مسئولیت و قدرت انحصاری دولت‌ها در مسائل مربوط به خدمات همگانی یا عام‌المنفعه به رسمیت شناخته شده بود. ولی از نیمۀ دوم قرن بیستم، رفته رفته، تغییراتی در پارادایم‌های مدیریتی شکل گرفت و در پایان این قرن، تحولات عملی بسیار آفرید و ایده‌های نوظهور و دورنماهای متفاوتی ترسیم کرد. خصوصی‌سازی،[9] آزادسازی،[10] مقررات‌زدایی[11] و رقابت، باوجود چالش‌های گوناگون در مسیر اجرا، به‌سرعت به گفتمان غالب در عرصۀ مالکیت و مدیریت منابع و ارائۀ خدمات عمومی تبدیل شد و ایدۀ تمرکززدایی در تأمین تسهیلات عام‌المنفعه (به‌ویژه در صنعت برق) به‌سرعت توسعه یافت.

با این حال، در پی برخی کاستیهای اقدام جمعیِ مبتنی بر تجربۀ بازار، (رسیدن به این نتیجه که راهکار بازار همیشه و همه‌جا بهترین پاسخ را به مسائل عمومی ارائه نمی‌دهد) گفتمان‌های مردم‌سالارانه و جامعه‌محور تقویت شد و به شکلگیری سهضلعی حاکمیتی، متشکل از بخش عمومی، بخش خصوصی و سازمانهای جامعۀ مدنی، منتهی شد (Donahue, 2004). 

 

 

 

شکل 1. مثلث ارکان اصلی حکمرانی

از این‌رو، حکمرانی با اشکال قدیمیتر حکومت از آن جهت متفاوت است که عاملان مدیریت تنها بخش عمومی نیستند، بلکه بخشهای خصوصی و داوطلب نیز در حوزۀ مدیریت وارد میشوند. تا آنجا که فریمن[12] (2002) از حکمرانی به‌عنوان رابطه‌ای مبتنی بر مذاکره میان بازیگران عمومی و خصوصی یاد می‌کند که، از طریق آن، این بازیگران دربارۀ سیاست‌گذاری و شیوه‌های اجرا و پیاده‌سازی گفتگو می‌کنند و، درنتیجه، منجر به تمرکززدایی از فرایند تصمیم‌گیری می‌شود.

مکگراناهان[13] (2001) دیدگاههای موجود دربارۀ مدلهای حکمرانی در عرصۀ خدمات عامالمنفعه (عمومی) و شیوۀ تقسیم قدرت را در سه مدل اصلی مرتبط با مدیریت منابع خلاصه کرده است (جدول 1). البته مدل‌های حکمرانی، در دنیای واقعی، غالبا ترکیبی بومی‌شده از مدلهای یادشده هستند؛ بااینحال، در همۀ موارد لازم است به تعادلی میان علایق بخش عمومی، بخش خصوصی و جامعه (مصرفکنندگان) دست یافت.   

جدول 1. انواع مدلهای حکمرانی برای ارائه تسهیلات عام‌المنفعه

 

مدل جامعهمحور

مدل بازار

مدل برنامهریزی

مالکیت داراییها

مصرفکنندگان

شرکتهای خصوصی

دولت

مدیریت داراییها

مصرفکنندگان

شرکتهای خصوصی

دولت

نقش مشتریان

اعضای جامعه

مشتریان

شهروندان

ساختار سازمانی

انجمن/ شبکه

شرکتی

خدمات اجتماعی

سازوکار پاسخگویی

هنجارهای جامعه

قرارداد

سلسلهمراتبی

تصمیمگیران

رهبران و اعضای سازمانهای اجتماعی

افراد-خبرگان-شرکتها

مدیران دولتی-مقامات عمومی

اهداف تصمیمگیران

برآوردهکردن منافع اجتماعی/ عملکرد اثربخش

حداکثر کردن سود/ عملکرد کارا

حداقل‌کردن‌ریسک/ الزامات‌قانونی‌و سیاستی

مشارکت شهروندان

جمعی ـ از پایین به بالا

فردی

جمعی - از بالا به پایین

مدل کسبوکار

شرکت تعاونی یا انجمن اجتماعی

Utility بهشکل شرکت خصوصی

Utility متعلقبه شهرداری یا دولت

مشوقهای کلیدی

هنجارهای اجتماعی و اهداف مشترک/ افکار عمومی

سیگنالهای قیمتی

نظر مشتریان

بازخوردهای مدیریتی

نظر رأیدهندگان/ مالیاتدهندگان

منبع: Mcgranahan, 2001

درنتیجه، به‌نظر می‌رسد، روند یا گرایش نوظهور در عرصه مدل‌های حکمرانی و مدیریت دولتی در سطح جهان، حرکت به‌سوی تمرکززدایی از خدمات عمومی، توانمندسازی[14] شهروندان و واگذاری مدیریت خدمات عمومی به دست آنان (در قالب نهادهای مردمی یا حکومت‌های محلی) است. این گرایش، نخست، به‌صورت گسترش مفهوم «خصوصی‌سازی» بروز کرد و، سپس، در گفتمان‌های جدیدتری، مانند خودحکمرانی، توسعه یافت که در کنار نهاد بازار آزاد، نهادهای مدنی، محلی و شهروندی را نیز به‌عنوان نهادهای کارا و اثربخش دیگری در تخصیص منابع اشتراکی به‌رسمیت می‌شناسد (Ostrom, 2005).

مفهوم «تمرکززدایی» معمولاً در بطن اصلاحات حاکمیتی قرار دارد و بهعنوان ابزاری بالقوه، برای افزایش فراگیری، پاسخگویی، قابلیت و اثربخشی حکمرانی بهشمار رفته است. در این معنا، حکمرانی فرایندی پایستار و مداوم[15] است که از طریق آن تعارضات و علاقهمندیهای متنوع، تعدیل و تطبیق یافته و میتوانند به کنشی همکارانه[16] منجر شوند. (Faguet, 2014).  

همکاری، محور و کانون مدلهای جدید عرضۀ خدمات است. بهنظر میرسد که مدلهای ارائه خدمات، از شکل رایج مشارکت بخش عمومی و خصوصی  برای ارائه خدمات، به‌سوی ایجاد تشکیلات و بنگاههای اجتماعی برای ارائه خدمات در حال تغییرند که ترکیبی از بخشهای عمومی، خصوصی و اجتماعی بهشمار میرود (European Commission, 2013). بر این اساس، افزایش مشارکت آگاهانۀ عامۀ مردم میتواند به شفافیت واقعی و حسابکشی دقیق و معنیدار بینجامد و توسعۀ سازمانهای مردمنهاد میتواند نویدبخش توسعه شیوههای حکمرانی مطلوبتر باشد (پورعزت، 1393).

 

شکل 2. تغییر شکل حاکمیت در ارائۀ خدمات و تسهیلات عمومی

منبع:Christiansen & Bunt, 2012

همین جهت‌گیری کلی در مطالعات مرتبط با حکمرانی در حوزۀ انرژی نیز صادق است. میلر[17] (2015) نشان داده است که مشورت و مشارکت گروه‌های اجتماعی متنوع، در فرایند داستان‌گویی و خلق گزینه‌ها، باعث قدرتمند شدن ابعاد انسانی سیستم‌های انرژی می‌شود و ظرفیت دولت را برای حکمرانی و نظارت بر تغییرات افزایش می‌دهد. هیکفورد و همکاران[18] (2015) تصریح کرده‌اند تغییرات جمعیتی، رشد اقتصادی، نوآوری‌های فناورانه و تغییرات رفتاری در جامعه از جمله نیروهای پیشران مؤثر بر سناریوهای آینده انرژی به‌شمار می‌روند. هوجر[19] (2011) نیز تأکید کرده است یافتن راههایی برای ساماندهی به سبک زندگی اجتماعی، که باعث تشدید بحران محیط‌زیستی نشود، چالشی کلیدی در حوزۀ انرژی و موضوع دانش آیندهپژوهی است. در همین راستا، بهره گیری از انرژیهای تجدیدپذیر، سبک زندگی جدید را باهزینهای منطقی، قدرتمند کرده است (IRENA, 2017) و تغییرات فناورانه ناشی از هوشمندسازی و همگرایی فناوریها زندگی انسان‌ها را بهشکل رادیکالی تحت تأثیر قرار میدهد (AfshriMofrad et al., 2016).

3. روش‌شناسی پژوهش

پژوهش حاضر، از نظر نوع مقاصد تحقیق، دارای روش کاربردی است و، از نظر نحوۀ گردآوری داده‌ها، دارای روش ترکیبی (کمّی و کیفی) و دارای محتوا و رویکرد آینده‌پژوهانۀ اکتشافی[20] و توصیفی[21] است. بر این‌اساس، می‌کوشد مهم‌ترین مؤلفه‌ها و روندهای شکل‌دهندۀ آینده در زمینۀ موضوع تحقیق (آیندۀ عرضۀ انرژی برق) را بازشکافی کند.

آینده‌­پژوهی فعالیتی مشارکتی است که باید مبتنی بر بهترین شواهد و قضاوت‌های موجود باشد و اغلب هر پژوهش آینده‌پژوهانه‌ای ترکیبی از روش‌ها و تکنیک‌های متناسب را، به فراخور موضوع و بستر پژوهشی خود، به‌کار می‌بندد. از این‌رو، در متدولوژی پژوهش، از روش پویش محیطی،[22] به عنوان روش اصلی، و از پنل‌های خبرگان (به‌منظور شناسایی روندها، عوامل کلیدی و پیشران)، مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته (در جهت تبیین دقیق موضوع و شناخت مولفه‌ها و متغیرهای اصلی) و تحلیل پرسشنامه، به‌عنوان روش‌ها و ابزارهای مکمل، بهره‌گیری شده است. در کنار آن، از تکنیک‌های جانبی تجزیه و تحلیلPESTEL  [23] و تحلیل زنجیرۀ ارزش پورتر (برای شناسایی ابعاد مختلف پیشران‌ها و عوامل کلیدی) نیز در درون پنل بهره‌گیری شده است.

هدف از پویش محیطی یافتن نشانه‌های مقدماتی تغییرات مهمی است که محتمل است در آینده رخ دهند. ابزارهایی چون جستجو در پایگاه‌های اینترنتی، مصاحبه با خبرگان، دلفی،[24] مرور منابع و مقالات چاپی و ردگیری صاحب‌نظران کلیدی، منابع اصلی در گردآوری اطلاعات، درون فرایند پویش محیطی به‌شمار می‌روند و نتایج حاصل از آن را می‌توان ورودی اصلی یک فرایند آینده‌پژوهی تلقی کرد (Glenn & Gordon, 2009)

به دیگر بیان، پویش محیطی، رهنمودهایی در خصوص نظام و پیشینه[25] موضوع موردنظر و، همچنین، چگونگی کاوش اطلاعات، با در نظر گرفتن آیندۀ آن موضوع، ارائه می­دهد. این فرایند ممکن است از شناسایی کلان­روندها[26] تا شناسایی نشانک­های ضعیف[27] را دربر گیرد (Bishop & Hinez, 2007). در پژوهش حاضر، برای تحقق این منظور، از جستجو در ادبیات علمی و مرور پژوهش‌های مرتبط، از یک سو، و نیز کاوش اطلاعات به‌کمک ابزارهای کمی (پرسشنامه تعیین عوامل کلیدی) و ابزارهای کیفی (مصاحبه و پنل) برای شناسایی و اولویت‌بندی مولفه‌ها، نیروها و یا عوامل کلیدی و پیشران، از دیگر سو، استفاده شده است.

پرسشنامه‌های محقق‌ساز مورداستفاده در این پژوهش، با توجه به مبانی نظری تحقیق و نیز مصاحبه با خبرگان توسط گروه کانونی پژوهش،[28] طراحی شد. بر این اساس، مجموعهای از متغیرهای کلیدی (شامل 92 گزارۀ توصیفی) از طریق تحلیل محیط عمومی و کلان در حوزه موضوعی (حکمرانی) و زمینهای (تسهیلات عامالمنفعه با تاکید بر صنعت برق) احصا شد.

همچنین، کوشش شد، از طریق مصاحبه‌های عمیق و لحاظ انعطاف‌پذیری در کاربست یافته‌های کمّی، تا حد امکان از منابع شهودی بهره گرفته شود. ازاین‌رو، تعداد 8 مصاحبه (تا رسیدن به نقطه اشباع) صورت گرفته است.

به علاوه، آینده­پژوهان، معمولاً، استفاده از پنل‌های خبرگان را، در میان مجموعه‌ی روش‌های موجود، انتخابی طبیعی می‌دانند؛ پنل‌ها از کارشناسان صاحب‌نظر تشکیل شده­اند و دربارۀ آیندۀ موضوع موردگفتگو می‌اندیشند و اظهارنظر می‌کنند. در این پژوهش، پنلی مرکب از نه نفر از مدیران و کارشناسان آگاه به صنعت برق و متخصص در حوزه‌های اقتصاد، مهندسی برق، مدیریت، آینده‌پژوهی، حقوق و جامعه‌شناسی، در چهار جلسه و طی دو ماه برگزار شد.

جامعۀ آماری پژوهش، شامل تمامی خبرگان و صاحب‌نظران در حوزۀ تسهیلات عام‌المنفعه، تعریف شده ‌بود که با صنعت برق کشور نیز آشنایی دارند. با توجه به بسیار محدود و، درعین‌حال، نامعلوم بودن جامعۀ دقیق آماری، درمرحلۀ مصاحبه از روش نمونه‌گیری گلوله‌برفی[29] برای یافتن متخصصان استفاده شد.

در تعیین افق زمانی،[30] با بهره‌گیری از دیدگاه خبرگان، کوشش شده است تا این افق، اولاً آنقدر نزدیک نباشد که انتظار وقوع تحولات چشمگیر، بعید به‌نظر آید و، درعینحال، آنقدر هم دور نباشد که تصور کردن آن خیلی دشوار شود. بر این اساس، افق زمانی بیست‌سالۀ تعریف‌شده برای دامنه و گسترۀ پژوهش سبب می‌شود تا نتایج حاصل، از حیث ذی‌نفعان، ماهیت کاربردی بالاتری یابد و برای سیاست‌گذاری‌ها و تدوین استراتژی‌ها، سودمندی بیشتری داشته باشد.

 

4. یافته‌ها

در طول دهههای آینده، جوامع گوناگون در ایران و سراسر جهان با عدم اطمینانها و انتخابهای متنوعی دربارۀ چگونگی تولید، تبدیل و مصرف انرژی روبهرو میشوند (Miller, 2015). ازاین‌رو، هرگونه تحلیلی دربارۀ آینده انرژی، باید ازطریق ارزیابی عناصر سازندۀ آن آینده و فرایند شکل‌گیری آن انجام شود (Grunwald, 2011). در این پژوهش (مطابق روش‌شناسی اشاره‌شده)، کوشش شد، مسائل، روندها، الگوها، پیشرانها و انگیزههای مرتبط با حکمرانی تسهیلات عام‌المنفعه از زوایای گوناگون رصد شود و برخی تحولات مرتبط در درون صنعت توزیع برق، در قالب سه بخش «شناسایی»، «رتبه‌بندی» و «تحلیل» بازشکافی شود.

 

4. 1.  شناسایی عوامل و نیروهای کلیدی

عوامل کلیدی متغیرهای مهم موجود در محیط پیرامونی هستند که می‌توانند در شکل‌گیری گزینه‌های آینده نقش قابل‌توجهی داشته باشند. شناسایی اصولی و نظام‌مند مجموعۀ این عوامل نیازمندِ یک پژوهش تفصیلی است.

دراین راستا، نخست، کوشش شد که ارزیابی جامعی از متغیرها، روندها و رویدادهای مرتبط با موضوع پژوهش انجام شود و، بر مبنای جمعبندی آن‌ها، فهرست اولیهای از مسائل و عوامل کلیدی تأثیرگذار بر آیندۀ حکمرانی در عرصۀ تسهیلات عامالمنفعه بهطور عام (و توزیع انرژی برق بهطور خاص) گرد آید.

سپس، با تعدادی از کارشناسان فعال یا صاحبنظر در حوزۀ پژوهش مصاحبه کردیم و از آنان نیز سوال موردنظر پژوهش در این مرحله (مهم‌ترین مسائل و عوامل کلیدی (متغیرهای) تأثیرگذار بر آینده حکمرانی در عرصه تسهیلات عامالمنفعه بهطورعام (و توزیع انرژی برق بهطورخاص) کداماند؟) پرسیدیم و پاسخها ثبت شد. ارزیابی دادههای گردآوریشده، ازطریق روشهای اعتباریابی کسب اطلاعات دقیق موازی[31] و خودارزیابی[32] گروه کانونی، در هنگام جمعبندی نظرها و تحلیل آن‌ها لحاظ شد (Andreas, 2003). پس از ترکیب همپوشانیها و انجام برخی تعدیلهای ضروری، درنهایت تعداد 92 متغیر تأثیرگذار بر آینده خدمات عامالمنفعه توسط گروه کانونی پژوهش استخراج شد. فرایند شناسایی متغیرهای کلیدی در شکل 3 آمده است:

سپس، مجموعه عوامل یادشده به‌روش تحلیل کارشناسانه، در دو دسته احصا و دستهبندی شدند:  

 

شکل 3. فرایند شناسایی متغیرهای کلیدی

عوامل کلیدی در دو دسته اصلی شناسایی شد: 1) عوامل درون صنعت (به روش تحلیل زنجیرۀ ارزش پورتر) و 2) عوامل کلان محیطی (به روش تحلیل PESTEL)؛ عوامل کلان محیطی، خود در شش حوزۀ «اجتماعی/ فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، فناورانه، حقوقی، و زیست‌محیطی» تقسیم‌بندی شد (به شرح شکل 4). پس از آن، پرسشنامهای از مجموعۀ عوامل کلیدیِ شناسایی‌شده مؤثر در آیندۀ موضوع پژوهش طراحی شد و در اختیار خبرگان هدف قرار گرفت تا هر یک از خبرگان اهمیت و عدم قطعیت هر یک از 92 عامل را از طریق امتیازدهی مشخص کنند.

در انتخاب اولیۀ خبرگان پژوهش و نیز مرحلۀ توسعۀ خبرگان برای تکمیل پرسشنامه، کوشش شد که سوابق، تجارب و رویکردهای تخصصی مرتبط یا میانرشتهای آنان لحاظ شود. همچنین، در ابتدای هر بخش از سؤالات پرسشنامه، دربارۀ میزان تسلط خبره در حوزۀ ذی‌ربط پرسش شده است. پاسخ به این پرسش در یک طیف چهارگزینه‌ای طراحی شد و امتیازات خودارزیابی خبرگان، به‌طور موزون، در محاسبه نهایی اعمال شده‌است. به‌کمک این تکنیک، با توجه به چندرشته‌ای و چند‌تخصصی بودن پرسش‌های مطرح‌شده در پرسشنامه، انحراف نتایج حاصل از پاسخ‌ها به حداقل رسیده است. 

 

شکل 4. دسته بندی عوامل کلیدی شناسایی شده

4. 2. ارزیابی و رتبه‌بندی عوامل کلیدی

همان‌گونه که گفته شد، برای ارزیابی و رتبه‌بندی عوامل کلیدی از دو معیار «میزان اهمیت» و «میزان عدم قطعیت» و ابزار پرسشنامه استفاده شد. متناسب با روش‌شناسی سناریویی، اهمیت هر عامل نشان‌دهندۀ میزان تأثیرگذاری آن است و عدم قطعیت میزانِ نااطمینانی نسبت به وقوع روندها یا رویدادها است. درنتیجه، خروجی پرسشنامه مشتمل بر مؤلفه‌هایی (اعم از روندها و رویدادها) خواهد بود که تحقق یا عدم تحقق آن‌ها، علاوه بر تأثیر گسترده، ابهام زیادی هم دارد.

روش نمونه گیری به‌صورت کیفی و از میان اساتید، مدیران یا کارشناسانی بوده است که دو ویژگی داشته باشند: 1) از نظر علمی یا تجربی به‌تأیید جامعه علمی یا صنعت، دست‌کم در یکی از رشته‌های اصلی مرتبط با این پژوهش (شامل آینده‌پژوهی، اقتصاد، مهندسی برق، مدیریت، جامعه‌شناسی، و حقوق) به‌عنوان خبره شناخته شوند؛ 2) در ارتباط با موضوع پژوهش (حکمرانی) و زمینۀ پژوهش (صنعت برق)، دست‌کم شناخت نسبی داشته باشند.

براساس دو شاخص بالا، تعداد 62 نفر از صاحب‌نظران در حوزه‌های یادشده به‌عنوان جامعۀ خبرگان پژوهش برگزیده شدند. در نهایت، تعداد 34 نفر از جامعۀ هدف، اقدام به پاسخگویی به سؤالات پرسشنامۀ ارزیابی اهمیت و عدم قطعیت عوامل کلیدی کردند. تعداد افراد مشارکت کننده در تکمیل پرسشنامه‌ها، به‌تفکیک تخصص‌ها، به‌شرح شکل 5، آمده است:

 

شکل 5. تحلیل جمعیت‌شناختی پاسخگویان به پرسشنامه بر حسب تخصص علمی

برای ارزیابی نتایج پرسشنامه، میانگین پاسخ‌ها ازحیث اهمیت و عدم قطعیت، در یک نمودار دو بُعدی نمایش داده می‌شود؛ بدین ترتیب که در صفحۀ مختصات، محور x نشانگر اهمیت و محور y نشانگر عدم قطعیت ثبت شده است. نتایج حاصل از تحلیل کمّی نتایج پرسشنامه، درمجموع، حوزه‌های هفت‌گانه (عوامل درون صنعت، عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی، عوامل اجتماعی، عوامل فناورانه، عوامل حقوقی و عوامل زیست‌محیطی) براساس نمودار شکل 6 تصویر شده است.

 

شکل 6. ماتریس مجموعه عوامل کلیدی مؤثر بر آیندۀ حکمرانی در توزیع انرژی برق

 

4. 3. تحلیل نتایج پرسشنامه عوامل کلیدی

نتایج حاصل از دیدگاه‌های ارائه‌شدۀ خبرگان، از طریق پرسشنامه‌های گردآوری شده، طی دو نشست پنل خبرگان پژوهش مطرح و بحث و بررسی شد. این پنل‌ها متشکل از نُه نفر از کلیدی‌ترین خبرگان آشنا به مسئلۀ تحقیق (شامل دو نفر در حوزۀ مهندسی برق، دو نفر اقتصاد، دو نفر آینده‌پژوهی، یک نفر مدیریت، یک نفر حقوق و یک نفر جامعه‌شناسی) بود (همچنین، یک کارشناس حقوقی نیز در دو جلسه از چهار جلسۀ پنل حضور داشته است) و دربارۀ یافته‌های کلیدی پرسشنامه و منطق دسته‌بندی عوامل کلیدی و تعیین نیروهای پیشران به بحث نشست. سرانجام در مرحله نخست، آن دسته از عواملی که اهمیت و عدم قطعیت ارزیابی‌شدۀ آن‌ها بالاتر از 5/4 باشد، به‌عنوان عوامل نهایی برگزیده شدند.

بر این اساس، تعداد 20 عامل از 92 عامل شناسایی‌شده به‌عنوان عوامل کلیدی در شکل‌دهی به آیندۀ حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق شناخته شدند. شکل 7 تصویر روشنی از عوامل مزبور به‌دست می‌دهد:

 

5/4

5

5/4

5

 

 

شکل 7. ماتریس عوامل کلیدی مؤثر بر آیندۀ حکمرانی در توزیع انرژی برق (پراکنش عوامل مهم‌تر)

این نتایج در پنل خبرگان مورد بحث قرار گرفت. بحث و بررسی‌های دقیق‌تر، در مرحلۀ دوم، نشان داد باوجود ارزیابی اهمیت زیاد برای عوامل فناورانه در پرسشنامة کمی، به‌دلیل اینکه پاسخ‌دهندگان روند حرکت به‌سمت فناوری‌های جدید را تاحدودی طبیعی دانسته‌اند، عدم قطعیت وقوع تحولات فناورانه را کمتر ارزیابی کرده‌اند. با این حال، براساس دیدگاه و تأکید خبرگان، در پنل تخصصی دوم، عوامل فناورانه باتوجه به تأثیر میزان شتاب تحولات فناورانه در آیندۀ حکمرانی، به‌عنوان یک نیروی پیشران کلیدی قابل چشم‌پوشی نیستند.

درنتیجه، عوامل نزدیک به منطقۀ بحرانی (اهمیت و عدم قطعیت هر دو بیشتر از 5/4) دوباره ارزیابی شد و سه عامل کلیدی در بعد فناوری که اهمیت آن‌ها بیشتر 5/4 ولی عدم قطعیت آن‌ها کمتر از این میزان ارزیابی شده بود، به مجموعۀ عوامل کلیدی نهایی افزوده شدند. درنهایت، بیست‌وسه عامل کلیدی شناسایی شده (از شش دسته عوامل درون صنعت، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فناورانه و حقوقی) به‌شرح جدول 2 بر حسب اولویت فهرست شده‌اند:

جدول 2. عوامل کلیدی نهایی شناسایی‌شدۀ سازندۀ آیندۀ حکمرانی در توزیع انرژی برق

اولویت

عامل کلیدی

گروه

1

رویکرد مدیران دولتی نسبت به رقابتی‌سازی و مشارکتی‌سازی صنعت

درون صنعت

2

میزان انحصارهای اقتصادی ناشی از نفوذ ارگانهای عمومی و شبهخصوصی

اقتصادی

3

کاهش رانتهای سیاسی و افزایش پاسخگویی

سیاسی

4

شفافیت تعاملات اقتصادی و اطلاع به‌موقع و بدون تبعیض از فرصت‌های اقتصادی

اقتصادی

5

اتخاذ رویکردهای سیاسی در فرایند خصوصی‌سازی

اقتصادی

6

اختلاف نظر در سطوح کلان حاکمیت بر سر شیوههای اعمال حاکمیت

سیاسی

7

مردمسالاری و پایبندی تصمیمگیریها به قواعد دموکراتیک

سیاسی

8

رویکرد حاکمیت در اتخاذ مدل کسب و کار و نوآوری در عرصۀ عمومی

اقتصادی

9

تعهد مدیران ارشد نظام به سیاست‌های مصوب، چشمانداز و برنامه‌های توسعه

سیاسی

10

دامنه حقوق شهروندی و حق انتخاب بیشتر برای شهروندان

اجتماعی

11

تمرکز زدایی از فرایند‌های سیاست گذاری در عرصه عمومی

اجتماعی

12

استقلال و اقتدار نهاد نظارت و تنظیم مقررات (رگولاتوری)

حقوقی

13

شکل‌گیری و پررنگ شدن نقش و مشارکت نهادهای مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد

اجتماعی

14

واگذاری مالکیت و مدیریت شرکت‌های توزیع به بخش غیردولتی

درون صنعت

15

استقلال مالی ـ مدیریتی شرکت‌های توزیع از شرکت توانیر

درون صنعت

16

حمایت از شکل‌گیری و تقویت سازوکارهای حکمرانی‌محلی و شبکهای ازسوی حاکمیت

سیاسی

17

به کارگیری بدون تبعیض نخبگان و خبرگان در تصمیم سازی های سیاسی

سیاسی

18

بهره‌گیری از رویکردهای مشارکتی و غیرمتمرکز در ارائۀ خدمات محلی

اجتماعی

19

نوآوریهای اجتماعی مبتنی‌بر شبکه‌‌های‌اجتماعی و فناوری‌های‌اطلاعاتی (در ‌توزیع ‌انرژی)

فناورانه

20

میزان جذب مشارکت‌ها و همکاری‌‌های بین‌المللی در عرصۀ انرژی

اقتصادی

21

توسعۀ فناوری‌های کنترل و بهره‌برداری هوشمند از شبکه توزیع انرژی برق

فناورانه

22

توسعۀ فناوری‌های بهینه‌سازی و ذخیره‌سازی (خدمات انرژی)

فناورانه

23

توسعۀ فناوری‌های تولید پراکندۀ انرژی برق در محل مصرف (از منابع تجدیدپذیر)

فناورانه

 

5. بحث: روندهای درحال‌ظهور

مجموعۀ مطالعات انجام‌شده در خلال فرایند پویش محیطی (اعم از منابع مکتوب، مصاحبه، پرسشنامه و پنل‌های خبرگان)، پژوهشگران را به درک و برداشتی مستدل از خط سیر تطور و تحول مناسبات حکمرانی در عرصۀ تسهیلات عام‌المنفعه و مهم‌ترین روندهای درحال ظهور حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق رسانده است.

در این بخش از پژوهش، و به‌عنوان بحث و جمع‌بندی یافته‌های قبلی، روندهای نوظهور شناسایی‌شده در «موردِ مطالعۀ» پژوهش (حکمرانی در عرصۀ توزیع انرژی برق)، در قالب سه روند اصلی ارائه و بازشکافی شده است. انتخاب عنوان روندهای نوظهور حاصلِ اجماع کارشناسی در نشست‌های پنل خبرگی است و همان‌گونه که ملاحظه خواهد شد، این ‌روندهای اصلی را می‌توان در ذیل عنوان کلی «روند تمرکززدایی» صورت‌بندی کرد.

 

 

5. 1. دموکراتیزه شدن[33] تعاملات انرژی

نوآوری‌ها در عرصه‌های گوناگون تأمین و مدیریت انرژی در کنار توسعۀ روزافزون انرژی‌های تجدیدپذیر موجب قوی‌تر شدن جوامع شده است و خواهد شد. بخش عمدۀ این تحول ناشی از تولید غیرمتمرکز برق به شیوه‌های جامعه‌محور[34] (توسط خود شهروندان) و، متعاقباً، توزیع غیرمتمرکز آن است، که برق پاک، پایدار و باصرفه را در جهت رفع نیازهای جامعه تأمین می‌کند. نهادهای تولیدکننده، توزیع‌کننده و ارائه‌کننده خدمات انرژی تحت مالکیت و مدیریت جامعه (اجتماعات، انجمن‌ها، عموم و...) هستند و موجب تقویت خودبسندگی[35] (استقلال) و خوداتکایی[36] (پایداری) اجتماعی می‌شوند.

ساختار صنعت و ماهیت و کارکرد تولید و توزیع انرژی برق (ازجمله باگسترش انرژی‌های تجدیدپذیر) در حال تحول است و بخش برق که برای مدتها تحت سیطره سازمانهای تأمینکنندۀ بزرگ بود در معرض تمرکززدایی، تنوع و پراکندگی است. به‌همین ترتیب، توزیع انرژی برق در حال تبدیل شدن به شبکه‌ای پیچیده از تعاملات در فضای میان همتایان[37] است. بر این اساس، درست مانند انتقال از خطوط ثابت تلفن به خطوط موبایل، برخی از کشورها این امکان را پیدا کردهاند که از شبکۀ ثابت تأمین برق به سیستم انعطافپذیر از مجموعۀ شبکههای کوچک چندگانه و بههم وابسته انتقال پیدا کنند.

روند تعاملاتِ انرژی حرکتی در مسیر فراگیر شدن اجتماعی مسائل انرژی و توانمند شدن شهروندان جامعه برای مدیریت این تعاملات به‌شکل دموکراتیک (بدون دخالت غیرضروری نهادهای قدرت) در میان خود است که، طی آن، مسئولیت و منابع قدرت به نهادهای اداری محلی، انجمن‌های شهروندی و یا سازمانهای مردم‌نهاد، منتقل می‌شود.

فلسفۀ اصلی در مفهوم دموکراتیزه شدن انرژی برق، «کاهش وابستگی شهروندان به نهادهای تأمین‌کننده انرژی برق»[38] است. توان تولید انرژی نه در دستان شرکت‌‌های دولتی یا خصوصی بلکه در اختیار خانواده‌‌ها است (مثلاً، ازطریق نصب پنل‌های خورشیدی و باتری‌های شارژی) و شرکت‌های تأمین‌کنندۀ خدمات نمی‌توانند خودسرانه و بدون مشارکت شهروندان (که خود تولیدکنندۀ انرژی نیز هستند) دربارۀ مسائل انرژی (قیمت، جریان و...) تصمیم بگیرند. خوداتکایی، مدیریت تقاضا بدون وابستگی زیاد به شبکه و مدیریت‌پذیر بودن از لحاظ اقتصادی شاکله‌های دموکراتیزه‌شدن انرژی را تشکیل می‌دهند (Seavers, 2017).

درنتیجه، مفهوم دموکراسی در حوزۀ انرژی، مفهومی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که، از طریق ترکیب و ادغام فناوری‌های انتقال انرژی، با توانمندسازی و توسعۀ مردم‌سالاری و مشارکت عمومی پدید آمده است و با رشد فزاینده تمرکززدایی در سیستم‌های انرژی در کنار فناوری‌های پشتیبانی مانند کارایی انرژی و انرژی‌های تجدیدپذیر، در پی تقویت مالکیت محلی انرژی است (Kunze & Becker, 2014). عوامل کلیدی مرتبط با این روند نوظهور، به‌شرح جدول 3 آمده است:

جدول 3. عوامل کلیدی مرتبط با روند دموکراتیزه شدن تعاملات انرژی

عامل کلیدی

روند نوظهور

رویکرد مدیران دولتی نسبت به رقابتی سازی و مشارکتی سازی صنعت

دموکراتیزه شدن تعاملات انرژی

میزان انحصارهای اقتصادی ناشی از نفوذ ارگانهای عمومی و شبه خصوصی

کاهش رانتهای سیاسی و افزایش پاسخگویی و عدم اتخاذ رویکرد سیاسی در خصوصی‌سازی

شفافیت تعاملات اقتصادی و اطلاع به‌موقع و بدون تبعیض ازفرصت‌های اقتصادی

اختلاف نظر در سطوح حاکمیت بر سر شیوههای اعمال حاکمیت و تعهد به سیاست‌ها

مردمسالاری و پایبندی تصمیمگیریها به قواعد دموکراتیک

دامنه حقوق شهروندی و حق انتخاب بیشتر برای شهروندان

واگذاری مالکیت و مدیریت شرکت‌های توزیع به بخش غیردولتی

استقلال مالی ـ مدیریتی شرکت‌های توزیع از شرکت توانیر

بهره‌گیری از رویکردهای مشارکتی و غیرمتمرکز در ارائۀ خدمات محلی

روشن است که کاهش رانت‌های اقتصادی و دیدگاه‌های انحصارگرایانه در سطح حاکمیت، گسترش شفافیت، حقوق و حق انتخاب شهروندی و انتقال قدرت مدیریت و مالکیت توزیع انرژی برق به نهادهای غیردولتی (اعم از خصوصی یا مردم‌نهاد) ظرفیت دموکراتیک‌سازی تعاملات ذی‌ربط را ارتقا بخشیده و خواهد بخشید.

 

5. 2. توسعه نوآوری‌ها فنی/ اجتماعی در عرصۀ تأمین و توزیع انرژی

در طول دهههای آینده، جوامع گوناگون در ایران و سراسر جهان با عدم اطمینانها و انتخابهای متنوعی درباره چگونگی تولید، تبدیل و مصرف انرژی روبهرو میشوند. سیستمهای انرژی، بهعنوان بزرگ‌ترین تشکیلات اقتصادی در جهان، در میانۀ تغییر و تحولات فراگیر و گسترده قرار دارند. فضای برآمده از نگرانیهای زیستمحیطی و روند روبه کاهش عرضه منابع سنتی (نفت و گاز) حاکمیتها و کسبوکارها را بر آن داشته است تا به‌دنبال نوآوریهای فناورانه، اقتصادی و تنظیم مقرراتی در سیستمها انرژی باشند.

از یک سو، پیشرفتهای سریع فناورانه، کاهش هزینههای ناشی از این پیشرفتها، ادراک بهتر از ریسکها اقتصادی و منافع جامعتر، باعث شده است «تولید پراکندۀ برق از انرژی‌های تجدیدپذیر»، و «ارتقای کارایی انرژی» تبدیل به پاسخهای اصلی در روند تحولات شوند (IRENA, 2014) و فناوری‌های هوشمندسازی، بهینه‌سازی، ذخیره‌سازی و تولید پراکنده، در آینده‌ای نه‌چندان دور، منجر به بروز تحولاتی انقلابی در عرصۀ تأمین و توزیع انرژی خواهند شد.

از سوی دیگر، بخش عمومی و، به‌طور خاص، حوزۀ تسهیلات عامالمنفعه، با کمی تأخیر، در حال ورود به فضای نوآوری‌های فزاینده‌ جامعه‌محوری هستند که در دهۀ اخیر (تا حدود زیادی با گسترش بی‌سابقۀ امکانات مبتنی بر فناوری اطلاعات و ارتباطات) تکامل یافته‌اند. نوآوری‌های اجتماعی، نوآوری‌های کاربرمحور، نوآوری‌های جمعی[39] گفتمان‌هایی جدید در فضای نوآوری باز هستند که همزمان به نیازی اجتماعی پاسخ میگوید و روابط و همکاریهای اجتماعی جدیدی را نیز بهوجود میآورد. بر این اساس، دولت‌ها و سیاست‌گذاران این فرصت را یافته‌اند که با بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی[40] به‌طور مشترک با شهروندان خود به مدیریت خدمات عمومی و تسهیلات عام‌المنفعه شکل دهند.

همۀ این نوآوریها در پاسخ به فشار آن دسته از تقاضاهای اجتماعی پدید میآیند که کمتر توسط بازار ارائه میشوند و اغلب گروههای داوطلب در جامعه آن‌ها را هدایت میکنند. یادگیری و مشارکت اجتماعی، با تکیه بر شهروندان توانمندشده، در کانون آن است و مراد از آن تنها ارائۀ راهکارهای نوآورانه نیست، بلکه ساماندهی شبکه‌ها و تعاملاتی هم هست که به این مسائل اجتماعی پاسخ میگویند  (Huubert, 2010) عوامل کلیدی مرتبط با این روند که به‌طور روزافزونی درحال ظهور و ‌توسعه است، به‌شرح جدول 4 آمده است:

جدول 4. عوامل کلیدی مرتبط با روند توسعۀ نوآوری‌ها فنی/ اجتماعی در عرصۀ توزیع انرژی

عامل کلیدی

روند نوظهور

نوآوریهای اجتماعی مبتنی بر شبکه‌‌های اجتماعی و فناوری‌های اطلاعاتی انرژی

توسعۀ نوآوری‌ها فنی/ اجتماعی در عرصۀ تأمین و توزیع انرژی

توسعۀ فناوری‌های کنترل و بهره‌برداری هوشمند از شبکۀ توزیع انرژی برق

توسعۀ فناوری‌های بهینه‌سازی و ذخیره‌سازی (خدمات انرژی)

توسعۀ فناوری‌های تولید پراکندۀ انرژی برق در محل مصرف (از منابع تجدیدپذیر)

رویکرد حاکمیت در اتخاذ مدل کسب و کار  و نوآوری در عرصۀ عمومی

 

بنابراین، توجه به هر دو جنبۀ فنی و اجتماعی نوآوری‌ها و ایجاد فرصت مشارکت مصرف‌کنندگان یک کالا یا خدمت در ارائۀ نوآوری‌های مرتبط (از طریق مفاهیمی مانند نوآوری جمع‌محور و نوآوری کاربرمحور و با بهره‌گیری از ابزارهایی چون فناوری‌های ارتباطی و شبکه‌ای) و نیز ایجاد بستر مناسب برای توسعۀ محتوا و کارکرد اجتماعی نوآوری‌ها در عرصۀ انرژی برق (مانند استارت‌آپ‌ها و شرکت‌های واسطه‌ای دیگر)، می‌تواند زمینه‌ای بسیار بارور برای ایجاد تحولات جدی در این عرصه و ارتقای مدیریت تأمین، توزیع و بهینه سازی انرژی باشد.

 

5. 3. پرورش ابعاد انسانی، اجتماعی و فرهنگی سیستم‌های انرژی

دسترسی به بینشی عمیق‌تر از ساختار هنجاری و شناختی سناریوهای آیندۀ انرژی نیازمند شیوع هم‌فکری‌ها و بحث‌های شفاف اجتماعی دربارۀ آیندۀ سیستم‌های انرژی است.

سیاست‌گذاران انرژی (بدون فرصت مشارکت عمومی) صرفاً به فرموله‌کردن سیاست انرژی بر مبنای ابعاد فناورانه و اقتصادی (انتخاب سوخت و تکنولوژی) می‌پردازند و معمولاً نسبت به ابعاد دیگری چون سلامت، محیط، مشارکت، امنیت، حق انتخاب و عدالت در نظامهای درحالتحول انرژی بیتوجه میمانند (Larid, 2013).

نشان داده شده است که رویکردهای آینده‌محور مبتنی بر استراتژی‌های روایی که مشوق گفتگوهای فردی و جمعی و معنادهی مشترک میان افراد یک جامعه باشند، ابزاری ارزشمند برای افزایش ظرفیت اجتماعی برای رویارویی با چالش‌ها است و، از طریق جلب مشورت و مشارکت گروه‌های اجتماعی متنوع در فرایند خلق گزینه‌های بدیل، باعث قدرتمند شدن ابعاد انسانی سیستم‌های انرژی می‌شود (withycombe, 2014).

بهعلاوه، مشارکت میتواند به افزایش پایداری نتایج فرایند سناریونویسی منجر شود؛ چراکه، از این طریق، چشمانداز ذینفعان متفاوت دربارۀ آینده لحاظ میشود. ارزشهای همۀ طرفها و تعارضات میان تصمیمگیران شفاف میشود و نسبت‌به نتایج سناریونویسی احساس مالکیت بهوجود میآید (Miller, 2015).

درنتیجه، استفاده از سناریوها می‌تواند در جهت ایجاد درک مشترکی از مسئله نزد پژوهشگران، ذی‌نفعان و تصمیمگیران و ایجاد توافق دربارۀ برخی پیامدهای مطلوب و نامطلوب و برنامهریزی دربارۀ آن‌ها یاری رساند. همچنین میتواند در تحلیل و ارزیابی گزینه‌های سیاستی در شرایط متفاوت مربوط به آینده سودمند افتد (Reed & Kasprzyk, 2009).

درک این نکتۀ کلیدی است که هرگونه تحلیل جامع مسائل انرژی و توسعۀ سیاست‌های پایدار در این زمینه، نیازمند بینشی فرانگرانه دربارۀ نیروهای پیشران تغییرات و عوامل اثرگذار بر توسعۀ آینده‌های بالقوه است. ما هم نیازمند نگاهی کل نگرانه و بلندمدت هستیم که بتواند عدم قطعیت‌های برخاسته از پیچیدگی‌های فرایندی را لحاظ کند، هم این نگاه زمانی واقعاً مؤثر است که از بطن تعاملات اجتماعی فراگیر و گسترده میان همۀ ذی‌نفعان و بازیگران عرصۀ انرژی (دولت، بخش خصوصی، صنعت، بازار، نهادهای جامعه مدنی و به‌ویژه شهروندان/ مصرف‌کنندگان) برخاسته باشد. عوامل کلیدی مرتبط با روند درحال‌ظهور مزبور، به‌شرح جدول 5 آمده است:

جدول 5. عوامل کلیدی مرتبط با روند پرورش ابعاد انسانی، اجتماعی و فرهنگی سیستم‌های انرژی

عامل کلیدی

روند نوظهور

تمرکز زدایی از فرایند‌های سیاست گذاری در عرصۀ عمومی

پرورش ابعاد انسانی، اجتماعی و فرهنگی سیستم‌های انرژی

استقلال و فراگیری نهاد نظارت و تنظیم مقررات (رگولاتوری)

به کارگیری بدون تبعیض نخبگان و خبرگان در تصمیم‌سازی‌های سیاسی

میزان جذب مشارکت‌ها و همکاری‌‌های بین‌المللی در عرصۀ انرژی

شکل گیری و پررنگ شدن نقش و مشارکت نهادهای مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد

حمایت و تقویت سازوکارهای حکمرانی محلی و شبکهای از سوی حاکمیت

به‌نظر می‌رسد، تصاویر آینده در هر یک از حوزه‌های مرتبط با تأمین و توزیع انرژی، با شنیده شدن صدای شهروندان، جلب مشارکت ذی‌نفعان محلی و منابع جهانی و ارزش قایل شدن برای دیدگاه‌ها و دغدغه‌های مصرف‌کنندگان، غنی‌تر و پیاده‌سازی راهبردها با مشارکت فعال یا همدلانه آنان، مؤثرتر خواهد شد.

 

6. نتیجه

تحلیل مسائل انرژی، توسعۀ سیاست‌ها و گزارش پیشرفت‌ها در این باره، نیازمند بینشی دربارۀ روندها و نیروهای پیشرانِ تغییرات و عوامل تکامل آیندۀ بالقوه است. همان‌گونه که در ارزیابی عوامل کلیدی مشاهده شد، مسئلۀ تأمین و عرضۀ انرژی، وابسته و تحت تأثیر مجموعۀ گسترده و پیشرفته‌ای از عوامل است که فرایندهای پیچیده و نتایج نامطمئن دارند.

در این پژوهش، پس از شناسایی کلیدی‌ترین عوامل مؤثر بر آیندۀ حکمرانی در عرصۀ توزیع برق، سه روند نوظهور «دموکراتیزه شدن تعاملات»، «توسعۀ نوآوری‌های فنی ـ اجتماعی» و «پرورش ابعاد انسانی ـ فرهنگی سیستم‌های انرژی» در قالب کلان‌روند «تمرکززدایی» احصا شد. با این‌حال، یکی از محدودیت‌های اصلی پژوهش عبارت از عدم‌بهره‌مندی کامل از همۀ تخصص‌های موردنیاز در تحلیل‌ PESTEL (ازجمله در زمینۀ محیط‌زیست و علوم سیاسی) بود.

براساس یافته‌های این پژوهش، عواملی چون مشارکت ذی‌نفعان، گفتگوهای فضای عمومی، مدیریت مشارکتی، سیاستگذاری اشتراکی و دیگر شکلهای مشورت، همکاری و تعامل داوطلبانه میان ذی‌نفعان یا شهروندان، پایه‌های اصلی در روند تطور مفهوم حکمرانی و عبور از مفهوم حاکمیت (حکومت) بوده‌اند. بنابراین، براساس مشاهده و تحلیل روندهای نوظهور و عوامل کلیدی نوین سازندۀ آیندۀ حکمرانی در عرصۀ تسهیلات عام‌المنفعه، به نظر می‌رسد که به‌جز دوگانۀ دولت (برنامه‌ریزی متمرکز) و بازار (خصوصی‌سازی)، رویکرد سومی نیز وجود دارد و آن انتقال قدرت به استفاده‌کنندگان از خدمت در قالب گفتمان‌هایی چون خودحکمرانی شهروندی، مدیریت محلی، حاکمیت مشارکتی و اقدام جمعی است.

نهادها و انجمنهای مردمنهاد، بازیگرانی جدی در صحنه اقتصادی بهشمار میروند؛ تشکل‌های رسمی و داوطلبانه جمعی (اندیشکده‌ها، موسسات مردم‌نهاد و سازمان‌های محلی) در کنار دولت و افراد خصوصی، نقش چشمگیری در نظارت و سیاست‌گذاری ایفا می‌کنند و تمرکززدایی اجتماعی و سیاسی منجر به توانمندسازی شهروندان و مشارکتگرایی گروه‌های شهروندی میشود.

درنتیجه، شکل رایج مشارکت بخش عمومی و خصوصی  برای ارائه خدمات، به سوی ایجاد تشکیلات و بنگاه‌های اجتماعی برای ارائۀ خدمات در حال تغییر است و ادغام قدرت بخش‌های عمومی، خصوصی و اجتماعی در یکدیگر می‌تواند منجر به شکل‌گیری رویکرد نوینی شود که نوآوری را از طریق همکاری ایجاد می‌کند، هوشمندی نظام‌های برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری را بهینه می‌سازد و با افزایش نفوذ و مشارکت داوطلبانه بخش اجتماعی (سازمان‌های مردم‌نهاد، بنگاه‌های اجتماعی، تعاونی‌ها و...) نتایج اجتماعی و اقتصادی مطلوبتری به بار می‌آورد.

بر این اساس، موضوع حکمرانی با عبور از مفاهیمی مانند دولت پاسخگو یا دولت مسئولیتپذیر درحالورود به به دنیای حاکمیت شبکهای یا حکمرانی از طریق شبکههاست که «همکاری» در آن، فرهنگ سازمانی غالب بهشمار میرود و تدوین سیاستها تنها براساس توافق و اجماع صورت میپذیرد (Oflynn, 2008).

از سوی دیگر، آیندۀ خدمات عامالمنفعه به آیندۀ مفهوم شبکه[41] گره خورده است. تولید کمکربن و شبکههای به‌همپیوسته درهمتنیده[42] سرفصلهای اصلی تحولات آتی در عرصۀ انرژی است؛ حکمرانی خدمات رفاهی آینده، مانند رهبری یک ارکستر، باید یاد بگیرد که چگونه نوع کاملاً متفاوتی از شبکه با ورودیهای بسیار پرشمار را در تعادل نگه دارد (Binz, 2015).

شبکۀ توزیع هوشمند آیندۀ انرژی برق، مبتنی بر تولید پراکنده و مقیاس کوچک در محل مصرف، زمینه را برای افزایش حق انتخاب مشتریان/ مصرف‌کنندگان فراهم می‌آورد. بر این اساس، حکمرانی متمرکز، فراگیر و بزرگ (مشابه آنچه امروز از آن به‌ذهن می‌رسد) مصداقی نخواهد داشت و ما با «شمار زیادی از مصرف‌کنندگان خودگردان بدون اتکا (با کمترین اتکا) به شبکه» یا «تعداد بسیاری خرده‌شبکه‌های کوچک خودتنظیم‌گر» روبه‌رو هستیم که، در عین حال، در یک سیستم پیچیده با هم یکپارچه شده‌اند. در این راستا، در بخش توزیع انرژیِ برق نهادهایی چون انجمن‌های استفاده‌کننده از خدمات[43] و شرکت‌های خدمات محلی[44] (در کنار بازیگران قبلی) شکل می‌گیرند و توزیع انرژی برق را در سطح محلی (تنها با مشارکت و همکاری خود ذی‌نفعان) مدیریت می‌کنند (و در بسیاری از موارد جایگزین شرکت‌های دولتی و خصوصی) می‌شوند.

بنابراین، شناسایی روندها و عوامل کلیدی، بستر روش‌شناختی مناسبی برای توسعۀ سناریوها و برنامه‌ریزی‌های مبتنی بر سناریو برای آیندۀ حکمرانی در عرصۀ تسهیلات عام‌المنفعه، به‌طور عام، و توزیع انرژی برق، به‌طور خاص، است. با این حال، پرداختن به سناریوهای آینده در این زمینه از دامنه و گسترۀ پژوهش حاضر خارج بوده است و می‌تواند دستمایۀ پژوهش‌های آتی قرار گیرد.



[1].  Social Technology

[2].  Diversity and Complexity

[3].  Proactive

[4]. Governance

[5].  Key Factors

[6]. Wilbanks et al.

[7].  Holistic

[8]. Trance disciplinary, inter disciplinary & multi-disciplinary

[9]. Privatization

[10]. Liberalization

[11]. Deregulation

[12]. Freeman

[13]. McGranahan

[14]. Empowering

[15]. continuing

[16]. Co-operative Action

[17]. Miller et al.

[18]. Hickford et al

[19]. Hojer et al

[20]. Explorative

[21]. Descriptive

[22]. Environmental Scanning

[23]. Political, Economic, Social, Technological, Environmental, Law

[24]. Delphi

[25]. History

[26]. Macro-Trends

[27]. Weak Signals

[28]. Focus Group

[29]. Snowball Sampling

[30]. Time Horizon

[31]. Peer debriefing

[32]. Self Monitoring

[33]. Peer debriefing

[34]. Self Monitoring

33. Self Sufficiency

[36]. Self Reliance

[37]. Peer to per environment

[38]. utilities

[39]. Crowd innovation

[40]. Social Networks

[41]. Grid

[42]. connected webbed grid

[43]. User Associations

[44]. Local Service Companies

پورعزت، علیاصغر. 1393. مبانی مدیریت دولتی. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
کارگر سامانی، امیر، اسداله کردناییچ، حمید خداداد حسینی و مسعود موسوی شفایی.  1394. «سنجش حکمرانی خوب شهری برای شهرهای جهانی». پژوهش‌های مدیریت در ایران. سال 15، شمارۀ 4 (زمستان) صص 73-95 .
Afshari-Mofrad, Masoud, Sepehr Ghazinoory, GholamAli Montazer, Mona Rashidirad. 2016. Groping toward the next stages of technology development and human society: A metaphor from an Iranian poet. Technological Forecasting & Social Change. Vol. 109. pp. 87–95.
Andreas M. Riege. 2003. "Validity and reliability tests in case study research: a literature review with “hands‐on” applications for each research phase". Qualitative Market Research: An International Journal. Vol. 6. Iss: 2. pp.75-86.
Bakker, K. 2004.  Good Governance in Restructuring Water Supply: A Handbook. Federation of Canadian Municipalities (FCM). Ottawa. Ontario.
Bell , Wendell. 2003. Foundations of Futures Studies: Human Science for a New Era: History, Purposes, Knowledge. Vol. 1. Transaction Publishers.
Binz, Ron. 2015. The Future of Electric Utilities. Brookings Institutes Energy Security Initiative (Eis). Washington. Usa.
Bishop, Peter. Andy Hines. Terry Collins. 2007."The current state of scenario development: an overview of techniques". Foresight. Vol. 9. Iss: 1. pp. 5-25.
Christiansen, J. and L. Bunt. 2012. Innovation in policy: Allowing for creativity, social complexity and uncertainty in public governance. MindLab & Nesta pub. England.
Donahue, john. 2004. on collaborative management, corporate social responsibility initiative. Working paper. No. 2. Harvard University.
European Commission. Directorate-General for Research and Innovation. 2013. Powering European Public Sector Innovation: Towards A New Architecture. Publications Office of the European Union.
Faguet, J.-P. 2014. Decentralization and governance. World Development. Vol. 53. Pages 1-112
Freeman, Jody. 2000. The Private Role in Public Governance. New York University Law Review. Vol. 75. No. 101 pp. 47-58.
Fuller, Ted and Ziauddin Sardar. 2012. Moving forward with complexity and diversity. Editorial. Futures. Vol. 44. Iss. 10. pp. 3-5.
Glenn C. Jerome, J. Theodore Gordon. 2009. Introduction To The Futures Research Methods Series v3. The Millennium Project pub. Usa.
Grunwald, Armin. 2011. Energy futures: Diversity and the need for assessment. Futures. Vol. 43. Iss. 8. pp. 820–830.
Hickford, Adrian J., Robert J. Nicholls, Alexander Otto, Jim W. Hall, Simon Blainey, P. Tran, Martino & Baruah Pranab. 2014. Creating an ensemble of future strategies for national infrastructure provision. Futures. vol. 66. pp. 13–24.
Höjer, Mattias, Anders Gullberg & Ronny Pettersson. 2011. Backcasting images of the future city: Time and space for sustainable development in Stockholm. Technological Forecasting & Social Change. Vol. 78. Iss. 3. pp. 819–834.
Hubert, agnes. 2010. Empowering people, driving change: Social innovation in the European Union. OECD Social innovation Europe reports.
IRENA. 2017. REthinking Energy 2017: Accelerating the global energy transformation. International Renewable Energy Agency. Abu Dhabi.
IRENA. 2014. REthinking Energy 2014: Towards a new power system. International Renewable Energy Agency. Abu Dhabi.
Kunze, Conrad & Sören Becker. 2014. Energy democracy in Europe: A survey and outlook. Rosa-Luxemburg-Stiftung Brussels Office
Laird, F. 2013. Against transitions? Uncovering conflicts in changing energy systems. Science as Culture. Vol. 22. pp. 149–156.
McGranahan, G., P. Jacobi, Surjadi Songsore & M. Kjellen. 2001. The Citizens at Risk: From Urban Sanitation to Sustainable Cities. Earthscan pub. London.
Miller, C. A. et al. 2015. Narrative futures and the governance of energy transitions. Futures. Vol. 70. pp. 65-74.
Niiniluoto, Ilkka 2001. Futures studies: science or art? Futures. Vol. 33. pp. 371–377.
OFlynn, Janine & John Wanna. 2008. Collaborative Governance: A new era of public policy in Australia? ANUE Press. The Australian National University.
Ostrom, Elinor. 2005. Understanding institutional diversity. Princeton: Princeton University Press. Usa.
Reed, P. & J. Kasprzyk. 2009. Water resources management: the myth, the wicked, and the future. Journal of Water Resource, Planning and Management. Vol. 135. Iss. 6. pp. 411–413.
Robinson, J. 2003. Future subjunctive: Backcasting as social learning. Futures. Vol. 35. Iss. 8. pp. 839–856.
Seavers, Dean. 2017. Democratization of Energy: Climate Change, Renewables and Advancing the American Dream. National Grid press. Usa.
Wilbanks, T., D.Bilello, D. Schmalzer, & M. Scott. 2012. Climate change and energy supply and use. Technical report to the US Department of Energy in support of the national climate assessment. Oak Ridge, US Department of Energy. Office of Science.
Withycombe Keeler, L. 2014. Quenching Our Thirst for Future Knowledge: Participatory Scenario Construction and Sustainable Water Governance in a Desert City. Doctoral dissertation. Arizona State University. Usa.