نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
اتاد دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده
کلیدواژهها
مسیر پرفراز و نشیب نظریات مدیریت و عبور آن از قلههایی مانند مدیریت سنتی یا مدیریت علمی، مدیریت روابط انسانی، مدیریت همهجانبه نگر و بالاخره مدیریت راهبردی نوید فضای با ثباتی را در عرصه مدیریت میداد که تصویری خوشبینانه را فراروی ما قرار می داد. اما در دهههای اخیر خصوصا پس از فروپاشی بلوک شرق و طرح مباحث جهانی شدن یا جهانی سازی و ایجاد شرکتهای بزرگ بینالمللی که فراتر از مرزهای جغرافیایی فعالیت دارند، موضوع جدیدی را به فرهنگ مدیریت افزود و مدیریت جهانی را مطرح نمود که پیچیدگی و ابهامات خاص خود را دارد. همچنین تشکیل اتحادیههای بزرگ از کشورهای مختلف و گرایش قوانین و مقررات داخلی کشورها به سمت قوانین منطقهای و جهانی، میتواند حرکتی در راستای مدیریت جهانی تلقی شود. علاوه بر آن بروز مسائل و مشکلات فوقالعاده پیچیده و غامض در عرصههای مختلف بهویژه محیط زیست بشری، ضرورت و لزوم مقوله جدید مدیریت جهانی را دوصدچندان نموده است.
مفهومی نو به نام جهانیشدن:
پدیده جهانیشدن از نظر نظریهپردازان و صاحبنظران علم، به گونههای مختلفی تعبیر و تفسیر شده است. اقتصادیون جهانیشدن را حاصل غلبه نظام سرمایه داری دانستهاند. همچنانکه مارکس گفته بود: سوداگران، جهان را مطابق با تصور و اندیشه خود، بازآفرینی میکنند(واترز، 1379). اندیشمندان سازمان، جهانیشدن را معلول صنعتی شدن و غلبه مفهوم عقلانیت در مجموعه های سازمانی در کل جهان دانستهاند. صنعتیشدن عامل پیشبرد در رفتارهای مشابه در درون فرهنگهای متنوع بوده است و بهعنوان یک عامل یکسانساز دراین زمینه عمل کرده است. دانشمندان علوم سیاسی تقارب و نزدیکی سیاستها وخط مشی های عمومی را در جهان به جهانی شدن تعبیر کردهاند. (Common,1998) فرهنگ شناسان و علمای علمالاجتماع توسعه فرهنگی در جهان و تعامل فرهنگها را عامل شتابدهنده جهانی شدن قلمداد نمودهاند. گیدنز معتقد است جهانی شدن روابط اجتماعی را از محیط کشوری خارج ساخته و آن را در قلمروی بی نهایت زمان و مکان قرار داده است.(Giddens,1990) در جهانی شدن، کشورها بهم وابسته و نزدیک شده اند و این نزدیکی به همگونی فرهنگها انجامیده است. مک لوهان رسانه ها و ابزارهای تبادل فرهنگی را مهمتر از محتوای فرهنگها می داند و دهکده جهانی را برآیند ابزارهای پیشرفته ارتباطی میداند که تسهیل کننده مبادلات فرهنگی میباشند. اصل تعیین کنندة فرهنگها نه محتوای آن، بلکه نقش رسانهای است که فرهنگ از طریق آن منتقل می شود. رسانه شامل هر وسیله ای برای گسترش مفاهیم است و از این رو شامل هم تکنولوژی حمل و نقل و هم تکنولوژی ارتباطات می باشد. (Mcluhan,1964) بدین ترتیب نظریه پردازان ارتباطات، جهانیشدن را از دید روابط سریع و سهل میان جوامع مورد بررسی قرار داده و تکنولوژی پیشرفته ارتباطی را عامل پیشبرنده جهانی شدن ذکر کرده اند. ارایه خدمات از راه دور به کمک تکنولوژی های جدید ارتباطی خبر از پایان مرزهای سیاسی و تقسیم بندی های مجازی میدهد. محیطگرایان و بوم شناسان نیز از دریچه چشم خود به موضوع جهانی شدن مینگرند و بقای این کره خاکی را در گروی یک عزم جهانی میدانند. افزایش گازهای گلخانهای، جنگلزداییهای گسترده، نازک شدن لایه اوزن، آلودگی محیط زیست، همه حاکی از بههم خوردن توازن طبیعی محیط زیست بشری است که اگر توجه جهانی به آن مبذول نشود به بحرانی مهلک تبدیل خواهد شد. بر اساس اسطورهای یونانی اگر الهه زمین یا گایا[1] مورد تهدید واقع شود او هم به نوع بشر حمله کرده و او را نابود خواهد کرد.(واترز، 1379) وضعیت نابسامان کره زمین وحشتی را به وجود آورده است که هم محصول جهانیشدن است و هم به فرایند جهانیشدن کمک می کند.
همانگونه که ملاحظه میشود جهانی شدن به شکل های مختلفی توصیف شده است؛ برخی آن را همان انقلاب ارتباطات دانستهاند؛ گروهی آنرا شکلی از فرانوینگرایی یا پست مدرنیسم دیده اند و عده ای جهانی شدن را شکل جدیدی از دولتهای بدون مرز قلمداد کرده اند. خوشبینان به این پدیده به عنوان عاملی برای رشد، صلح و دوستی، نزدیکی ملتها به هم و فراوانی و نعمت نگریستهاند و بدبینان نیز آنرا مترادف بحران، فقر، از میان رفتن جوامع ضعیف و رقابتی نابرابر دانستهاند.
نگرشهای متفاوت به جهانی شدن موجب ارایه تعاریف متفاوتی از این پدیده شده که میتوان آنها را در پنج طبقه کلی دسته بندی نمود:
1ـ جهانی شدن به عنوان بینالمللی شدن [2]
از این دیدگاه جهانی شدن توصیفی برای بیان ارتباط نزدیکتر میان دولتها و مبادلات سادهتر و سهلتر میان آنهاست. هیرست و تامپسون جهانی شدن را در این حالت جریان فزاینده و عظیم تجارت و سرمایه میان کشورها و مبادلات سادهتر، سریعتر و بیشتر بین جوامع دانسته اند (Hirst &Thompson,1996).
2ـ جهانی شدن به مثابه مرززدایی و آزادسازی [3]
در این دیدگاه جهانی شدن اشاره به حرکتی در دولتها دارد که موجب آزاد شدن مبادلات بین آنها و دیگر کشورها شده و به ایجاد فضایی بدون مرز و باز از جهت اقتصادی و مالی و پولی بین کشورها منجر میگردد. در این دسته از تعاریف، یکپارچگی اقتصادی، حاصل جهانی شدن به شمار میرود. (Sannder, 1996)از میان رفتن ویزا بین کشورهای اروپایی، یکسان شدن واحد پولی و برداشتن قیود کنترلی در ورود و خروج کالا و خدمات بین آنها، شاهدی بر صحت این دسته از تعاریف است.
3ـ جهانیشدن به معنای دنیایی شدن [4]
در این دیدگاه جهانی شدن به معنای گسترده ساختن تجربیات و ارزشها در اقصی نقاط دنیا و میان مردمان این کره خاکی است. به عبارت دیگر دنیایی شدن خبر از ترکیب و تلفیق فرهنگها و تجربه های مردمان دنیا میدهد. همه گیر شدن الگوهای مصرف، رواج شیوه های یکسان زندگی و اداره امور سازمانها بطور مشابه، مثالهایی از دنیایی شدن است. نظریه های جهان شمول در حوزه های مختلف علمی و کاربرد آن در تمامی دنیا مصداق دیگری از دنیایی شدن می باشد.
4ـ جهانی شدن متراف غربی شدن و تجددطلبی[5]
در این دسته از تعاریف بکارگیری و پذیرش شیوه های زندگی اروپایی و آمریکایی در زمینههای اقتصاد، تجارت، مدیریت و صنعت و سایر زمینهها، جهانی شدن نامیده میشود. گیدنز از زمره کسانی است که مدرنیزاسیون و تجدد طلبی به شیوه غربی را مترادف جهانی شدن دانسته است. (Giddens,1990)
5ـ جهانی شدن یا سرزمینزدایی [6]
در این طبقه از تعاریف مرزهای جغرافیایی کمرنگ شده و اهمیت گذشته خود را از دست میدهند. فضای اجتماعی در درون مرزبندیهای سنتی تعریف نمیشود و همه جای این گیتی پهناور سرای انسان میشود. سرحدات جغرافیایی دستخوش دگرگونی میگردند و مرزها حالتی ماورای مرزی[7] یا مرزگذر پیدا میکنند. (Held,1999)در این دسته ازتعاریف روابط فرامنطقهای[8] روابط غالب میان مردمان کشورها است، پدیده جهانی شدن، جغرافیای سنتی را که مناطق را از هم جدا میکرد در نوردیده و مرزهای قدیمی را در هم شکسته است و از اینرو واژههای بینالمللی و فراملی نمیتوانند رسانای این حالت باشند که در آن هیچ چیزی دور نیست و فاصله های مکانی اهمیت چندانی ندارند. اگر در گذشته روابط بین المللی تابع مرزهای سیاسی و جغرافیایی بود، روابط در دنیای جهانی شده تابع مرزها و سرحدات سیاسی نمیباشد و هیچگونه مرزی را برنمیتابد.
جهانی شدن نظرات موافقان و مخالفان:
نظرات در مورد جهانی شدن متفاوت و غالباً متضاد است. از یکسو بسیاری جهانی شدن را یک نیروی توسعهدهنده، رفاهبخش، پیامآور صلح و دوستی میان ملتها و دمکراسی می دانند که در آن هر کشوری در یک "جامعه جهانی[9]" از مزیتهای گسترده دنیایی بهرهمند میشود. در مقابل، گروه دیگری جهانی شدن را نوعی تبعیض، چپاول و تاراج جهانی می نامند که در جریان آن ملل فقیر و کشورهای پیشرفته از این پدیده منتفع میگردند.
امنیت کشورهای جهان سوم و عدالت و دمکراسی در آنها به سبب جهانیشدن آسیب می بینند، در حالیکه کشورهای جهان اول از قِبَل جهانی شدن امنیت و عدالت و دمکراسی تضمین شده تری را بدست میآورند. جهانی شدن با همکاری و نزدیکی ملتها، جنگها و منازعات را به حداقل میرساند، غلبه بر بیماریها و کجرویهای اجتماعی را ساده می سازد و به کمک سازوکارهای ارتباطی موجب شفافیت عملکردها میگردد و با استعانت از فناوری های نو امکان مشارکت همگان در اداره امور را فراهم میآورد. تحقق این موارد همانا تحقق امنیت، عدالت و دمکراسی است.
اما منتقدان این مزایا را خاص کشورهای پیشرفته و توسعه یافته میدانند و معتقدند که در کشورهای در حال توسعه منازعات میان فرقه ها و گروه های قومی بیشتر میشود، فقر و بیماری به علت رقابت نابرابر در این کشورها افزایش مییابد و به علت سطح پایین سواد و تخصص، یک گروه نخبه بر توده ها مسلط شده و حمکرانی آمرانهای شکل میگیرد که مخالف با روح دمکراسی و مردمسالاری است. بنابراین جهانی شدن به سود کشورهای فقیر و توسعه یافته نیست. (Seholte,2000)
بدین ترتیب جهانی شدن با همه مزایا و محدودیتهایش به عنوان پدیدهای کثیرالوجه و منشوری در مسائل اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک، اجتماعی، و زیستمحیطی اثرات تعیینکنندهای را بر جای میگذارد و به هیچ رو نمیتوان آن را انکار کرد و از آن احتراز نمود. جهانی شدن را باید باور کرد و به جای نفی آن، در اداره و مدیریت مؤثر بر آن همت گماشت.
جهانی شدن زائیده شرایط غیرقابل اجتناب دوران حاضر است که ابعاد گوناگونی را در بر میگیرد. روزنائو (1992)[10] شرایط جهانی شدن را نتیجه رخدادهایی میداند که به سرعت همه جا را تحت تأثیر خود قرار داده است، رخدادهایی چون:
1ـ تحولات سریع و گسترده فناوری و فراصنعتی شدن که شکل تازه ای به ارتباطات داده و فواصل موجود را بیمعنی کرده است، در پرتوی این تحولات امکان جابجایی افراد، عقاید، اخبار و منابع در سراسر این کره خاکی با سرعتی باور نکردنی فراهم آمده است.
2ـ ظهور و پیدایی مسائل مختلف اجتماعی، امنیتی، بهداشتی، و زیست محیطی که راه حلهای آن فراتر از حوزه اقتدار و اختیار یک دولت یا کشور خاص است و همه کشور ها باید در رفع و مواجهه با آن اقدام کنند.
3ـ ناکارآمدی قوانین و موازین درون کشوری برای حل مسائل جهانی که ضرورت قراردادها و توافقات جهانی را محسوس میسازد.
4ـ ظهور تشکل های جدید و نیرومند غیردولتی در جوامع، مانند سازمانهای غیردولتی[11] و سازمانهای داوطلبانه که خود شبکه ای جهانی را تشکیل داده و حرکت های جهانی در مسائل را شدت بخشیده اند.
5ـ آگاهی شهروندان در زمینه های مختلف و مطرح شدن انتظارات و مطالبات جدیدی که حاصل تعاملات جهانی است.
6ـ گسترش روابط اقتصادی و توسعه سرمایه داری که روابط میان کشورها را الزامآور می سازد. همانگونه که از ویژگیهای شرایط جدید در دنیا مستفاد میشود، نمیتوان این شرایط را معکوس نموده یا متوقف کرد، پس تنها راه، مدیریت مؤثر و سازگاری سازنده با آنهاست. در اینجاست که نقش مدیریت جهانی بارز و حساس میشود و نقشهای جدیدی برای توفیق آن مطرح میگردد. بدین جهت در اینجا به برخی از ویژگیهای سنتی مدیریت اشاره میشود که امکان موفقیت در مواجهه با جهانیشدن را از سازمانهای تحت نظر آن سلب مینماید.
سنت دروننگری مدیریتها که مشغول به مسائل درونی بوده و از دنیای خارج غفلت میورزند، ایستایی شناختی و عدم حرکت با تحولات زمانه را به وجود آورده و تحلیلهای تجویزی برای نیل به نتایج عملی را سرلوحه فعالیتهای خود قرار میدهد. این شکل مدیریت، چالشهای فراوانی را برای مدیریت ایجاد میکند که برای رفع آنها باید طرحی تازه را دراندازد و شیوههای جدیدی را تجربه کند.
اثرات جهانیشدن بر سازمانها:
جهانیشدن با گستردگی روزافزون، عرصههای مبهمی را فراروی سازمانها اعم از خصوصی و عمومی گسترانیده است. اختیار و استقلال سازمانها بهنحو چشمگیری به تصمیمات دیگر سازمانها در دیگر کشورها مرتبط گردیده و آزادی عمل سابق محدود شده است.
اثرات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تکنولوژیک و قانونی عناصر جهانی، در هر کشوری بیش از اثرات سازمانهای داخلی آن کشور، نافذ و تعیین کننده گردیده است. (1992، Heilbroner)
روابط اقتصادی کشورها بطور روزافزونی بوسیله نیروهای بازار جهانی شکل میگیرند. قبل از آنکه نیروهای بازار ملی بتواند اثرات تعیین کنندهای بر این روابط داشته باشند، اثرات جهانیشدن در شرایط اعمال شده توسط بانک جهانی به صندوق بینالمللی پول و سایر ارگانهای بینالمللی بر کشورها کاملا مشهود است. فرضاً سازمانهای جهانی برای تخصیص اعتبار به کشورهای در حال توسعه یک سلسله اقدامات و سیاستهایی را از سوی آنها لازم میدانند. آنها میبایست اصلاحات اقتصادی، سیاسی و سازمانی خاصی را انجام دهند که ممکن است با سیاستهای داخلی آنها هماهنگ نباشد. (1995، Sunkel & Zuleta)
در عصر جهانیشدن دیگر هیچگونه فعالیت اقتصادی نیست که صرفاً محلی باشد. سرمایه گذاری تولید، مصرف و توزیع در قلمروهای جهانی شکل میگیرند و تحقق مییابند. انقلاب در ارتباطات جهانی و تکنولوژی اطلاعرسانی، درک انسان را از فضای جغرافیایی و فیزیکی در ابعاد زمانی و مکانی دگرگون ساخته است. از تمامی جهات دنیا کوچکتر و کوچکتر شده است و انسانها بهم نزدیکتر از گذشته گردیدهاند و در این موقعیت ارتباطی و اطلاعاتی مرزبندیهای سیاسی کم اهمیت شدهاند. فاصله مؤثر جایگزین فاصله جغرافیایی شده و شبکههای متراکم و پیچیده ارتباطی و سازمانی، دولتها را بهم نزدیک ساخته و پیوندهای فراملی قوت یافتهاند. سهولت دسترسی به اطلاعات، انحصار دولتها را از نظر در اختیار داشتن اطلاعات شکسته و از این جهت نیز آنها را تضعیف نموده است. به همراه این دگرگونیها روابط اجتماعی انسانها نیز دستخوش تغییر شده و برای بسیاری از مردمان علائق و منافعشان از حیطههای درون مرزی به حیطههای برون مرزی کشانیده شده است. (2000، Huddleston)
در جهانیشدن دولتها و به تبع آن مدیریت دولتی در میان دو جریان متضاد قرار گرفتهاند از یکسو فشار محلی شدن و واگذاری قدرت به جوامع محلی و نهادهای غیردولتی مطرح شده که پاسخی است به انتظارات شهروندان و رفع نارضایی آنان که اسونسن (2000، Svensson) آنرا محلی شدن جهانی (Globalization) نامیده است.(,2000 Kettle, 2000 . Lenkowsky)
در مسیر محلی شدن، دولت، قدرتزدایی شده و تقلیل وظیفه پیدا میکند و مشارکت نهادهای غیردولتی و محلی در انجام امور عمومی سرعت میگیرد. اما در عین حال نگرش جهاننگر در جریان جهانیشدن نیز وجود دارد و دولت خود را ملزم میداند تا در مسیر همکاری با سایر دولتها و قرار گرفتن در یک شبکه ارتباطی جهانی اقدام کند. سازمانهای خصوصی نیز به تبع دولت در این جریان جهانی-محلی برای موفقیت باید تلاش کنند و خود را با انتظارات داخلی و خارجی بطور سازندهای سازگار کنند.
واترز ابعاد مختلف سازمانیوبینالمللی جهانیشدن را در وضعیت فعلیوآتی بهخوبی نشان داده است. جدول شماره(1)نشانگر دیدگاه وی میباشد.
ابعاد |
وضعیت فعلی |
وضعیت آتی (جهانی شدن) |
حاکمیت دولت |
بحران و تضعیف دولت |
مراکز چندقطبی قدرت در سطوح جهانی |
محور فعالیت برای حل مسائل |
توجه بر مسائل محلی-جهانی |
حل مسائل محلی در بستر جامعه جهانی |
سازمانهای بینالمللی |
گسترش روزافزون اما فاقد قدرت |
مقتدر و مسلط بر سازمانهای ملی |
روابط بینالملل |
سیستم ابرقدرتی رو به تضیف |
سیال و چند مرکزی |
فرهنگ سیاسی |
فرامادیگرایی لیبرال دمکراسی |
برتری تعهدات ارزشی مشترک و جهانی |
جدول شماره 1- ابعاد مختلف سازمانی و بین المللی جهانیشدن (به نقل از مالکوم واترز: 1379)
همانگونه که در جدول شماره 1 ملاحظه میشود جهانیشدن شرایط متحولی را برای سازمانهای خصوصی و عمومی رقم زده است و بحرانهای گوناگونی را برای آنها ایجاد کرده است. پاسخگویی ملی و محلی جای خود را به پاسخگویی جهانی و بینالمللی داده است و تضاد بین این دو مدیران را با دشورایهای فراوانی روبهرو ساخته است. در شرایط کنونی انجام برنامهها و فعالیتها باید با رعایت ضوابط و مقررات جهانی صورت گیرند، در حالیکه در مواردی این قوانین با قوانین داخلی مطابقت و همخوانی ندارند، جهانیشدن و توسعه ارتباطات روابط اقتصادی و نظارتهای دولتی بر آنها را دستخوش تغییرات عمده کرده است. هر روزه مبالغ بالایی به طور الکترونیکی در دنیا مبادله میشود بدون آنکه مبادله کنندگان ملزم باشند مانند گذشته قوانین درون کشوری را رعایت نمایند. حاکمیت اقتصادی دولتها کمرنگ شده و بهجای آن حاکمیت اقتصاد جهانی پررنگ و اثرگذارتر گردیده است. خلاصه آنکه جهانی دیگر با قواعدی دیگر به وجود آمده که برای کامیابی باید به قواعد آن گردن نهاد تا بتوان بر آن مسلط گردید، که یادآور آن گفته معروف بیکن است که: برای آنکه بر طبیعت حکم برانید باید از آن اطاعت کنید[12]. همانگونه که اشاره شد، جهانیشدن ماهیت، ساختار و فرایندهای عملیاتی سازمانها اعم از خصوصی یا عمومی را تحتتأثیر عمیقی قرار داده و انتخابهای آنان را بسیار محدود ساخته (1992، Rosenav) و مدیران در اجرای مأموریتهای خود چه در داخل کشور و چه در خارج تحت تأثیر مسائل جهانی و سیاستهای بینالمللی، مجبور به نوسازی و بازسازی ساختاری و فرایندی سازمانهای خود گردیدهاند. بسیاری از ابزارهای گذشته که بهسادگی مورد استفاده قرارمیگرفت و کارآیی لازم را دارا بود، اکنون امکان استفاده قبلی را از دست داده یا استفاده از آنها به بهای گرانی تمام میشود. سازمانها قبل از آنکه تحت تأثیر قوانین داخلی باشند، باید به الزامات بینالمللی متعهد باشند و درون نگری سازمانی جای خود را به برون نگری جهانی داده است.
جهانیشدن شرایطی را پیش آورده است که وقایع محلی و منطقهای تحت تأثیر نیروهای بسیار دورتر از خود قرار گرفتهاند. روابط اجتماعی از محله و منطقه و کشور به روابط جهانی و دنیایی تبدیل شدهاند.
راههای کامیابی سازمانها در جهانی شدن:
وظیفه و نقش مدیران در عصر جهانیشدن بسیار خطیر و دشوار گردیده است. برای حل مسائل پیچیده ناشی از جهانیشدن مدیران باید به دانش پیچیدگی و آشوبناکی مجهز گردند و واجد توانمندیها و ظرفیتهای جدیدی بشوند. سازمانها باید به معماری مجدد ساختارها و فرایندهای خود براساس روابط جهانی اقدام کنند و طرحی تازه برای این دوران بیاندیشند.
مدیران سازمانها باید ضمن پاسخگویی به نیازهای محلی و منطقهای و ملی، به الزامات جهانی و بینالمللی نیز پاسخ دهند. آنان باید در عرصه جهانیشدن صرفاً تحت تأثیر نیروهای دیگر کشورها قرار نگیرند بلکه خود بتوانند بر دیگر کشورها اثر بگذارند و این تعامل و اثرگذاری متقابل را در جهت اهداف نهایی خود تنظیم نمایند.
بر اساس نظریه توپ بیلیارد برتون (1972، Burton) در بازی بیلیارد میزان انرژی هر توپ در حرکت اولیه به قدرت سازمان و کشور معینی تعلق دارد، اما به محض آنکه حرکت توپها آغاز میشوند، استقلال عمل در توپ نه فقط تحت تأثیر نیروی اولیه بلکه به حرکات و مواضع سایر توپها (سازمانهای دیگر کشورها) مربوط و محدود میشود. بدین ترتیب مدیران سازمانها باید بتوانند در این بازی جهانی که تعاملات پیچیدهای در آن جریان دارد، روابط را به نفع خود تغییر دهند و حرکت و فعالیتهای خود را در بستر جهانی قرین توفیق سازند.
مدیران دولتی باید بدانند که جهانیشدن آثاری چون تحرک پذیری و سیال شدن سرمایههای مادی و انسانی، مهاجرتهای خارج از کنترل، آلودگیهای زیست محیطی فراگیر، مسائل بهداشتی و درمانی و بیماریهای مسری، ... را در پی دارد. مدیران امروز باید مسائل جهانی را مدیریت کنند و مدیریت مأنوس با مسائل خانگی و مشغول به مشکلات داخلی مسلماً آمادگی روبارویی با مسائل جهانی را نخواهد داشت.
نویسندگانی که با نگاه مثبت به جهانیشدن مینگرند و معتقدند با اتخاذ راهبردهای مناسب میتوان تهدیدات ناشی از جهانیشدن را به فرصت تبدیل نمود، راهکارهایی را برای کامیابی مدیران در این دوران ارایه دادهاند که به برخی از آنها اجمالا اشاره می شود (1998، Cooper. 1994، Zamor. 1999، Farazmand) :
1- مدیریت امروز برای موفقیت در جهانیشدن باید خود را به روز نماید و از رفتارهایی که در گذشته بدانها خوگر شده رها شود. رفتار مدیریت در ساختارهای سلسله مراتبی و غیرقابل انعطاف از نوعی جمود و سکون رنج میبرد و با چنین ساختارهایی نمیتوان به استقبال دنیای آینده رفت. ساختارهای مسطح، ارتباطات موازی و روابط مشارکت جو مناسب مدیریت جهانی است. مدیریت جهانی باید ساختارهای عمودی و سلسله مراتبی را کنار نهاده و به ساختارهایی نو، انعطاف پذیر و شبکهای روی آورد.
2- دانشی شدن مدیریت طریق دیگر اداره امور در عصر جهانیشدن است. داشتن قدرت تولید دانش، نیروی برتری بخش کشورهاست که نهایتاً به برتری اقتصادی و سیاسی در عرصه جهانی منجر میگردد. برای اثرگذاری در عرصه جهانی، مدیریت باید خود را به تخصصهای لازم مجهز نماید و از نیروهای توانمند علمی و مجرب بهرهگیرد. با ذهنهای ساده اندیش و ناتوان نمی توان به حل مسائل پیچیده دوران جهانی شدن اقدام نمود. مدیریت جهانی باید مجهز به آگاهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فنی در معیاری جهانی باشد تا بتواند منافع سهامداران و مخاطبان خود را در کنار منافع جهانی بهینه سازد. شایسته سالاری در سازمانها و بهرهگیری از نیروهای توانمند و دانشآفرین راه حل مؤثر در صحنه رقابتهای جهانی است. در دنیای آینده سازمانهایی که مبنای خود را بر دانش استوار کردهاند، پایدار خواهند بود و دانشی شدن تنها راه بقا محسوب میشود. مدیریت جهانی باید بتواند با استفاده از اهرمهای دانشی و یافتن نقاط حساس برای عمل با صرف نیروی کم، نتایج بزرگ بدست آورد. مدیریت جهانی باید چابک، توانمند و دانشی باشد. این چنین مدیریتی از کلیه نیروهای موجود بهره می گیرد و به کمک توانایی آنها و ساماندهی کارآمد تشکل های خصوصی، عمومی و مردمی در عرصه جهانی با قدرت ظاهر میشود و بهرهوری خود را از طریق دانش بنیان شدن ارتقاء می بخشد.
3- مشارکتی بودن مدیریت و بهره گیری از مشارکت مردم در نظام مدیریت به ایجاد یک هویت جمعی[13] و آرمان مشترک برای اقدام جهانی می انجامد و این وضعیت مدیریت را قادر به اقدامات موفقیت آمیز و بدون تعارض و تضاد در ارتباطات جهانی خواهد کرد. همراهی مردم و نهادهای غیردولتی با سازمانهای عمومی و خصوصی موجب توانمندی سازمانها در جهانی شدن میگردد. مشارکتی بودن مدیریت سازمانها بحران مشروعیت و مقبولیت را در جهانی شدن تخفیف می دهد و امکان عملکرد موفق مدیریت را افزون می سازد. برای نیل به این هدف باید در ایجاد جو اعتماد در جامعه بکوشند و با ایجاد سرمایه اجتماعی[14] و صراحت و صداقت در سیاست ها و عملکردهایشان همبستگی مردمی با سازمان را تحقق بخشند. مدیران سازمانها باید بدانند تنها نباید در پی تحقق اهداف سازمان خود باشند، بلکه باید با قبول مسؤولیت اجتماعی، جامعه را همراه خود کنند و با مشارکت جمعی توانایی لازم برای رویارویی با پدیده جهانی شدن را پیدا کنند.
4- هنر اداره شبکه ها ویژگی دیگر مدیریت جهانی است. جهانی شدن به ظهور سیستمهای متشکل از شبکهها منجر شده است. دیگر یک کشور یا یک سازمان به تنهایی در موضع اقتدار قرار ندارد، بلکه زنجیرهای از سیاست ها و اجراها بوسیله نیروهای مختلف و یک شبکه پیچیده از روابط جهانی است که قدرت را به دست دارند. مدیریت ها باید بتوانند خود را داخل این شبکه های پیچیده، اداره کنند و هنر اداره کردن شبکه های قدرت را واجد باشند. در شبکه ها، قدرت های متفاوت در جایگاه های مختلفی قرار دارند و تعامل آنها با یکدیگر روابطی پیچیده ایجاد می کند که شناخت و احاطه به آنها مستلزم دانش، بصیرت و تجربه می باشد؛ مدیریت جهانی باید خود را به دانش و هنر اداره شبکه ها مجهز سازد. مدیریت باید بتوانند از ترکیب و پیوند نیروهای موجود در شبکه ها به نوعی هم افزایی[15] دست یابد و مجموع نیروها را در ارتباط با کشور خود بهینه سازد.
5- مدیریت جهان نگر باید تنوع و گوناگونی را پذیرا باشد و از اقوام گرایی و تک ارزشی شدن بپرهیزد. زبان و فرهنگ های دیگران را بیاموزد و خود را جزئی از یک کل بزرگ به نام جامعه جهانی بداند. مدیران سازمان ها باید در جهانی شدن، ذهنی جهان اندیش پیدا کنند و وابستگی و روابط میان ملل را به عنوان یک الزام بپذیرند. آنان باید شبهه مستقل بودن را از ذهن بزدایند و بدانند که دیگر مقوله ای کاملا ملی و مستقل از جهان پیرامونی وجود نخواهد داشت. مدیران باید خود را تسهیلکنندگان روابط جهانی بدانند و همواره در رفع موانعی که سد راه ارتباطات میان کشورهاست، تلاش کنند. آنان باید بر تراژدی جامعه مرکب که مشکل سازمان های امروزین است غلبه کنند و نوعی همبستگی و اتفاق را میان افکار، اندیشهها و شیوههای متفاوت بهوجود آورند. بهعبارت ساده مدیریت جهانی موفق مدیریتی است که وحدت در تنوع و گوناگونیها را محقق سازد.
6- مدیریت در جهانی شدن باید با همگنان خود در خارج از کشور پیوند و ارتباط داشته باشد، در ایده ها و نظرات آنان شریک شود و از طریق نظامهای اطلاعاتی جهانی از الگوها و روشهای بهینه جهانی آگاه گردد. مطالعات تطبیقی و الگوبرداری از تجربههای موفق دیگران و آموختن از دیگر نظامها با برقراری ارتباطات، ابزارهای یادگیری مدیریت جهان نگر است. مدیریت در عرصه جهانی شدن باید بداند که از هر کشوری میتوان نکتهای جدید آموخت و با نفی و حذف دیگران نمیتوان در این عرصه راه به جایی برد. بدین ترتیب ارتباط داشتن با دیگر کشورها و با خبر و آگاه بودن از جهان، راز توفیق مدیریت عصر جهانی شدن است. تولید دانش از طریق افزودن بر هم حاصل میشود؛ بنابراین باید با الگوبرداری از بهترینها به دانش های تازه دست یافت و دانش موجود خود را ارتقا بخشید.
7- مدیریت سنتی در سیر تکاملی خود ابتدا به اهداف خاص در شاخههای مختلف وظیفهای دلمشغول بود. با تحولات به وجود آمده در زمینه های اجتماعی، فرهنگی و افزایش انتظارات اجتماعی، مسؤولیت اجتماعی[16] را به مجموعه مسؤولیتهای خود افزود و نگاه سازمانی را به دیدی اجتماعی-سازمانی تبدیل کرد. حال درجهانی شدن باید نگرش مدیریت وسیعتر شده و دربرگیرندة مسؤولیت سازمانی، اجتماعی و جهانی باشد. احساس مسؤولیت جهانی[17] موجب میشود تا مدیریت مسائل درونی سازمان و جامعه را در بستر جهانی بررسی کند و به نتیجه ای مناسب و مطابق با مصلحت جهانی دست یابد. در مدیریت جهان نگر، مصلحت عامه مفهومی وسیعتر از مصلحت یک جامعه خاص بوده و مصالح کل جامعه بشری را دربر میگیرد. مدیریت در این دیدگاه باید از جزءنگری و محدوداندیشی که به بهینهسازیهای جزئی می انجامد حذر کرده و به کلنگری و کلاناندیشی روی آورد. امروزه مسائل و مشکلات جهان مانند به مخاطره افتادن صلح و نظم جهانی، آسیب پذیری های زیست محیطی و پایمال شدن حقوق بشر برای حل، نیاز به همکاری و همیاری همه دول و جوامع دارد و مدیریت باید با چنین جهت گیری به ایفای نقش بپردازد و خود را پاسدار منافع و مصالح سازمانی، اجتماعی و جهانی بداند.
8- جهانی شدن، فرهنگهای مختلف را در تعامل نزدیک باهم قرار میدهد. ارتباطات در کلیه وجوه خود تعاملات فرهنگی را تسهیل میکند و در این رابطه فرهنگ جهانی شکل میگیرد. مدیریت جهان نگر باید بتواند ضمن حفظ فرهنگ پایدار خودی، سایر فرهنگها و ارزشها را پاس بدارد و همزیستی با سایر فرهنگها را امکانپذیر کند. در یک رابطه جهانی نمیتوان با نفی دیگران حیات خود را تضمین نمود. باید اجازه داد تا فرهنگ ها با هم مرتبط شوند و در این دادوستد فرهنگی، فرهنگهای برتری با ارزشهای والاتر برای مردمان جهان شکل گیرند. توجه به اخلاقیات در جهانی شدن ضرورتی غیرقابل انکار است زیرا زمانی که سلطه ارزشهای اقتصادی در جهانی شدن خود مینماید تنها با اتکاء به ارزشهای جهان شمول چون عدالت و انصاف و پاس داشتن نسبت به کرامت انسانی است که میتوان بر ارزشهای صرفا اقتصادی مهار زد و آنها را در مسیری متعادل قرار داد.
کلام آخر:
فرآیند جهانی شدن به صورت امواجی توفنده و غیرقابل اجتناب تمامی مرزهای سیاسی و قانونی کشورها را در هم می نوردد و دولتها باید با پذیرش این پدیده بکوشند تا در اداره مؤثر آن، بهترین نتیجه را برای کشور خود حاصل سازند. نقش مدیریت سازمانها در چنین شرایطی بسیار خطیر و مهم است. مدیریت به صورت سنتی خود برای انجام چنین مأموریتی کارآمدی نخواهد داشت. نگرش درون نگر مدیریت سنتی باید جای خود را به نگاه برون نگر و جهانی بدهد. مدیریت باید خود را از محدودیت سازمان و دولت برهاند و به مجموعه سازمان، دولت و جهان بیاندیشد. به قول دانیل بل امروزه دولت-ملت برای حل مسائل بزرگ زندگی بسیار کوچک و برای حل مسائل کوچک زندگی بسیار بزرگ شده است(واترز، 1379). برای رویارویی با مسائل پیچیده و گسترده امروز باید با شیوه ای نو به استقبال مسائل جهانی رفت و با قبول یک حیات جمعی مشارکت جو و گشوده به سوی دیگران، پدیده جهانی شدن را به گونه ای سازنده پذیرا شد.
اما فراموش نکنیم که مدیریت در جهانی شدن باید بتواند ضمن نگاه بیرونی و جهان نگر، فرهنگ، جامعه، و مرزوبوم خود را نیز حفظ نماید و قدرت یافتن شبکه های محلی درون مرزی را نیز مورد توجه قرار دهد. مدیریت معاصر برای موفق شدن نیاز دارد که ضمن مشارکت با سایر کشورها و زندگی در یک شبکه جهانی، توانایی مشارکت با نهادهای غیردولتی و محلی را نیز پیدا کند و راه ورسم زندگی جهانی-محلی را بیاموزد. در این شرایط سازمان باید مسیری متعادل را که حاصل توازن بین دروننگری و بروننگری است انتخاب نماید و بکوشد تا جهانی شدن را با محلی شدن تلفیق کند.
شکل شماره (1) نشان میدهد که چگونه مدیریت جهانی-محلی موفق، فصل مشترک و منطقه همپوش جهانی شدن و محلی شدن است و هر چه این دو منطقه همپوشی بیشتری پیدا کنند، مدیریت جهانی-محلی موفقیتهای بیشتری کسب خواهد کرد.
جهانی شدن (مشارکت با سایر کشورها و زندگی شبکه ای) مدیریت جهانی محلی در عصر جهانی شدن محلی شدن (مشارکت با نهادهای مردمی وغیر دولتی ) |
شکل شماره 1- جهانی شدن و محلی شدن توأمان در سازمانهای معاصر برای کسب موفقیت
تلاش مدیریت جهانی با آشتیدادن پدیدههای محلی شدن و جهانی شدن، ضمن حفظ هویت منطقه ای، جایگاه کشور و سازمانهای آن را در جهان رقابتی ارتقا میبخشد و این رسالت بزرگ و خطیری است که مدیران عصر ما باید تحقق بخشند وشاید راهی جز این نیز برای بقا در جهان متلاطم و متحول وجود نداشته باشد
[1] -Gaia
[2] - Internationalization
[3] - Liberalization
[4] - Universalization
[5] -Westernization & Modernization
[6] - Deterritorialization
[7] - Transborder
[8] - Supraterritorial
[9] -World Society
[10] -Rosenau
[11]- NGOs
[12] -The nature to be commanded must be obeyed.
[13] - Collective identity
[14]-Social capital
[15] - Synergy
[16] - Social Responsibility
[17] - Global Responsibility