نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه یزد
2 دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه یزد
چکیده
کلیدواژهها
1- مقدمه
گسترة وسیع جهان امروز، دگرگونیها و تحولات را با آهنگی بیسابقه و روندی سریع نظارهگر است. در این شتاب بیکران، تغییرات بنیادی در نماهای فضایی و زمانی، مرززدایی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تعاملات عمیق و رها از پایبستهای بومی، کاهش حاکمیّت دولت - ملت، انفجار تجارت و سرمایه، مهاجرتهای جهانی، بحرانهای محیطی و ... عرصة جهانی را با تغییرات و پیامدهایی بسیار مواجه ساخته است. انقلاب عظیم فناوری اطلاعاتی و ارتباطی نیز با تحقق بخشی به دهکدة جهانی، بنیاد مالی و فکری جوامع را بدان گونه تغییر داده که هیچگونه انزواگزینی و تأمّلی را برنمیتابد. از این رو، در عصر حاضر، و بیش از هر عصری دیگر، انسانها با منابع هویّتی بیشماری مواجهاند که به دگرگونی در ابعاد هویت سنتی، پیدایش هویتهای فرهنگی چندگانه، دگرگونی سامانههای ارزشی، تغییر شیوة مصرف و سبک زندگی و نوع ارتباطات و تعاملات افراد، منجر شده است (ادیبی و دیگران، 1387: 100). در واقع، این تغییرات منجر به نوعی بازاندیشی درابعاد مختلف اجتماعی و فرهنگی گردیده است. آثار و تبعات فراگیر این فرایند، بسیاری از محققان، جامعهشناسان و فرهنگپژوهان را بر آن داشته که به بسیاری از پرسشهای این روند، از جمله میزان و نحوة تأثیرپذیری ارتباطات و تعاملات جنسی بپردازند. این پژوهش بر آن است تا رابطة میان یکی از تأثیرگذارترین ابعاد جهانیشدن، یعنی جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی در تعاملات جنسی را مورد سنجش قرار دهد.
2- بیان مسئله
جهانیشدن، مفهومی فراگیر است که برای توصیف درهمتنیدگی و بههم پیوستگی جامعة انسانی در مقیاس جهانی وضع شده است. دیوید هلد، آنتونی مک گرو و بسیاری از نظریهپردازان جهانیشدن، بر این واقعیت اتفاقنظر دارند که پدیدهی مزبور مجموعهای از فرایندهاییست که سبب تغییر در روابط اجتماعی میشود (جونز[1]،2006: 11). در دهههای پایانی قرن بیستم و از آنجا که کنشهای فرهنگی، پیامدها و آثاری جهانی بههمراه دارند، در مطالعات مربوط به فرایند جهانیشدن، جایگاه فرهنگ اهمیت بهسزایی یافته و نظریههای مرتبط با آن بهعنوان یکی از وجوه منشور جهانیشدن آشکار میشود. تاملینسون معتقد است که دنیای مدرن، توسعة شبکة گستردة روابط و تعاملات اجتماعی را نشان میدهد که فرهنگ هستة مرکزی آن، و جهانیشدن فرهنگ، سریعترین و گستردهترین بُعد آن است (جونز،2006: 55 و 56). جهانیشدن فرهنگ، معطوف به فرایند فرسایش و نفوذپذیری حدّ و مرزها و همگونترشدن جهان بهدلیل گسترش فزایندة عناصر فرهنگی معیّن است، که همان فرهنگ متجدد یا تمدن غربی است (فرانکو[2]، 2007: 3) در این فرایند و نظام معنایی آن در مقیاسی وسیع از فرهنگی به فرهنگ دیگر انتقال مییابد که در نتیجه ساختار و آرایش فضای فرهنگی جهان بسیار پیچیدهتر میشود (قربانیشیخنشین، 1382: 190). انتقال جهانی آگاهیها، ارزشها و هنجارها، موجب فرسایش مرزهای فرهنگی و شکلگیری فضای جدیدی میگردد که پایبندی به مؤلفههای هویتساز فرهنگ ملی با گرایشهای فراملی، جایگزین آن میشود که پیامدهایش ، متأثرساختن هویتهای فرهنگی در مکانهای بسیار دور است (ریپمن[3]، 2010: 9).
با جهانیشدن فرهنگ، ارزشها، سنتها و هنجارهای پایدار متعلق به یک یا چند فرهنگ رفتهرفته بهصورت شبکة واحدی از روابط اجتماعی درمیآید، و در نتیجه، روابط اجتماعی که در گذشته به زمان و مکان خاصی مربوط میشد، با گذشتن از مرزها و محدودیتها، ابعاد تازهتری پیدا میکند. فرهنگ جهانی که در این فضا متبلور میشود، فرهنگی متمایز از فرهنگهای خاص است که به هویّت تاریخی تعلق ندارد و فرهنگی التقاطی، عام و بیزمان است. در واقع، جهانیشدن فرهنگ، موجب ظهور تغییرات بنیادین در نظام فرهنگی و روابط اجتماعی میشود (اون، 2007: 71). بهطورکلی، جامعة فراملّی یا فرهنگ جهانی، پیامد فرایند مدرنیته و نوگرایی بهشمار میآید و یکی از ویژگیهای اساسی این پدیده که پایة تحرک و پویایی آن بهشمار میآید، بازاندیشی در ابعاد گوناگون زندگی اجتماعی است. بازاندیشی با تولید دائمی خودشناسی منظم ارتباط مستقیم دارد. در جامعة مدرن، انسانها بهطور دائم هویّتشان را خلق و تصحیح میکنند و چیستی و چگونگی دگردیسیشان را مدام مرور مینمایند. (گیدنز، 1387: 17). نوگرایی و جهانیشدن، با ایجاد فرصتهای ارتباطی وسیع (از طریق رسانههای مختلف، بهویژه رسانههای دیجیتالی) بین فرهنگها، موجب تعاملات وسیع اجتماعی و فرهنگی بین جوامع گوناگون شدهاند. این امر سبب گردیده تا مردم جوامع مختلف، از نوع زندگی اعضای جوامع دیگر آگاهی یافته، و از رفتار و اندیشههای آنها، ایدههای جدید دریافت نموده و زندگی خود را با آنها مقایسه کنند. همین مسئله موجب گردیده که اعضای یک جامعه، الگوهای رفتاری متعددی را مشاهده کرده و از این میان، یکی یا ترکیبی از آنها را که در برخی از موارد متناقض نیز مینمایند، انتخاب کنند. به بیان جامعهشناسانه، امروزه، گروههای مختلف مردم میتوانند شیوة زندگی خود را تا حدودی آنچنانکه میخواهند، برگزینند.
انتخاب و بازاندیشی در سبکهای مختلف زندگی و ارتباطات اجتماعی، آنچنانکه افراد یا گروهها میخواهند، سبب گردیده تا پدیدههایی که پیشتر چندان بروز عینی و آشکاری نداشتند، امروزه به مسئلهای اجتماعی تبدیل شوند (خواجه نوری، 1391: 42). یکی از این پدیدهها، تعاملات جنسی به شیوة مدرن است. نیاز جنسی از دیرباز تاکنون یکی از مباحث مهم انسانی بوده و با درگیرکردن ذهن بشر در همة دورههای تاریخ، رفتار او را تحتتأثیر خود قرار میداده است. تفاوت نگرشها نسبت به رفتار جنسی، ریشه در تفاوتهای موجود در شناسههای فرهنگی، مذهبی و اجتماعی جوامع گوناگون دارد، اما نکتة شایان توجه، دگرگونی نگرش به رابطة جنسی در سالیان اخیر است. جهانیشدن فراگیر و به نمایشکشیدن رفتارهای جنسی در رسانههای نمایشی و نوشتاری غرب، با تأثیر مستقیم بر رفتار مخاطبان آنها و بهویژه جوانان و نوجوانان، همراه بوده است. همسو با دیگر جوامع، دگرگونی ارزشها و بهدنبال آن ارزشهای جنسی در جامعة ما، نکتهای پنهان نیست. تأثیر جهانیشدن بهگونهای عام، و تأثیر رسانهها بهگونهای خاص، موجب شده تا به ارضاء نیازهای جنسی بهگونهای متفاوت از گذشته نگریسته شود (رجبلو، 1389: 76).
جامعة ما آگاهانه یا ناآگاهانه، متأثر از فضای جهانیشدن، فرهنگ و پاردایم متأثر از آن، جامعهای متنوع، متکثر و چند فرهنگی است. میزان دگرگونیهای نگرشی به مسائل جنسی در ایران، روشن نیست، اما نیاز جنسی همانند دیگر کشورها وجود دارد، و بهدلیل جوان بودن جامعه و نیز افزایش سن ازدواج، بیش از پیش نمود یافته است.
فراگیرشدن الگوهای تازة تعاملات جنسی مانند دوستی دختر و پسر، برقراری دوستی همزمان با چندین نفر، برقراری دوستی با جنس مخالف (حتی پس از ازدواج) و روابط نامتعارف مانند روابط جنسی مجازی در فضای اینترنت و گسترش روابط همجنسگرایی با سطحی پیشرفته در میان زنان و مردان، نشان میدهد که روند بازاندیشی جوانان در رفتارهای جنسی، شتابی بسیار گرفته است (رجبلو و اصغری، 1389: 75). روابط دوستانة دختران و پسران بدون درنظرگرفتن ابعاد شرعی یا توجه اندک به آن، پدیدهای است که میتوان عمومیتیافتن و حرکت بهسوی هنجارشدن آن را با اندکی توجه و دقتنظر، در فضای عینی تعامل اجتماعی، مشاهده کرد (قاسمی، 1383: 83). بدین رو با توجه به روبهرشدبودن تأثیر جهانیشدن فرهنگ در بازاندیشی تعاملات جنسی و توجه اندک تحقیقات علمی و تخصصی به آن در کشور ایران و بهخصوص در استان یزد، و همینطور افزایش تعاملات بین دو جنس و تغییر در شکل و محتوای آن، انجام مطالعهای دقیق و علمی در زمینة مذکورضروری بهنظر میرسد. پژوهش حاضر، تأثیر جهانیشدن فرهنگ در بازاندیشی تعاملات جنسی را مورد بررسی قرار دهد.
3- اهمیت و ضرورت
در جامعة جوان ایران، هر ساله تعداد زیادی از افراد به سن ازدواج میرسند، اما به دلایل مختلف و از جمله ادامة تحصیل و مشکلات اقتصادی، ازدواج آنان با تأخیر مواجه میشود، اما اینها باعث نمیشود که تمایل آنها به جنس مخالف فروکش کند. آنچه امروزه دوستی دختر و پسر را در جامعة ایران به مسئلهای اجتماعی تبدیل کرده، تعارض بین نگرشهای مذهبی و سنتی از یکسو، و نگرشهای جدید از سویدیگر است. نگرش اولی، خواهان مرزبندیهای جنسیتی و رعایت قواعد و مقررات مرتبط با تعاملات جنسی است و میکوشد روابط دو جنس را پیش از ازدواج محدود کند، اما نگرش دومی که حاصل تماس با فرهنگهای دیگر، بهخصوص فرهنگهای غربی، غیر دینی و مانند آنهاست، این حساسیتها را نشان نمیدهد. این نوع نگرش بهطور معمول از طریق رسانههای جدید همچون، اینترنت، ماهواره، و ...، بهطور مستقیم و غیرمستقیم، تبلیغ، اشاعه و تقویت میشود. این رسانهها، بیشتر، ارزشهای فرهنگی جامعة خود را رواج میدهند و بهطور معمول، حساسیت چندانی در خصوص حدّ و مرزهای دوستی ندارند. اشاعة این رفتارهای اجتماعی میتواند به دگرگونی ارزشی در جامعه و رابطة پذیرفته شده بین دو جنس در جامعة ایران منجر شود، و نظام خانواده و ازدواج را تهدید کند(خواجه نوری و دلآور، 1391: 43).
همراه با فرایند جهانیشدن، زندگی اجتماعی افراد نیز در معرض بازاندیشی پیوسته قرار میگیرد. جوانان با توجه به ویژگیهای سنّی، کنجکاوی، تنوعخواهی و نوگرایی، بیشتر از دیگر گروههای جامعه در مسیر و روند جهانیشدن فرهنگی قرار میگیرند، و از آنجایی که ویژگی بازاندیشی در آنها آشکارتر از گروههای دیگر است، آمادگی بیشتری دارند تا روند جهانیشدن را در بستر جامعه فراهم نموده و همگام با آن، زندگی اجتماعی خود را درکنش، گذران اوقات فراغت، گرایش، شیوة زندگی، الگوهای تعاملات جنسی و مانند آن در معرض بازاندیشی قرار دهند.
با توجه به ساختار جمعیتی جوان ایران، در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که در مقایسه با دهههای گذشته، امروزه با یک دگرگونی فرهنگی در زمینة روابط دختران و پسران روبهرو هستیم، که به احتمال زیاد، از دید مسئولان و برنامهریزان فرهنگی پرورشیافتة انقلاب، خوشایند نیست، و از آن با عنوان تأثیر جهانیشدن یا غربیشدن فرهنگ یاد میشود. بازاندیشی در تعاملات دوستی میان دختران و پسران، به لحاظ نظری، بخشی از فرایند نوگرایی است و خوشایند یا ناخوشایند شمردن این امر که بهنوعی دگرگونی و گاهی گسست از سنتهای ریشهدار ملی و دینی بهشمار میآید، موضوعی است که نمیتوان بهسادگی دربارة آن داوری یا جهتگیری نمود (رجبلو و اصغری، 1389: 88).
از آنجا که بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان باعث دگرگونی نگرشی، ارزشی و شخصیتی نمیشود و پیامدهای بسیاری در سطح فردی و اجتماعی برجای میگذارد، لازم است که این بازاندیشی و اثرهای آن به شیوهای تخصصی و علمی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد، و با آشکار نمودن تأثیرات مزبور که جهانیشدن فرهنگ بر روابط میان دو جنس برجای میگذارد، آگاهی و شناخت لازم در اختیار جوانان قرار گیرد تا از آسیبهایی که این نوع از روابط میتواند بهدنبال داشته باشد، پیشگیری شود. پیامدهای ناشی از این پدیده نه تنها روی خانواده، بلکه بر تمامی جامعه تأثیر میگذارد، و به همین دلیل، پرداختن به این معضل و بررسی عوامل فرهنگی موثر بر این ارتباطات و تلاش برای یافتن راهحلهایی در جهت کنترل این فرایند، میتواند بسیاری از مشکلاتی را که در آینده گریبانگیر نوجوانان و جوانان میشود، بکاهد.
در تحقیقاتی که تاکنون دربارة این موضوع در ایران انجام شده، جای خالی پژوهشی عمیق با پشتوانة محکم نظری خالی به نظر میرسد، در واقع، بهطور خاص، به تأثیر جهانیشدن فرهنگ بر تعاملات جنسی میان دختران و پسران، پرداخته نشده است. بررسی انجام شدة پدیدهی مزبور در بافت جامعة یزد به عنوان الگویی جهت پژوهش سایر مناطق و استانها انجام گرفته است.
4- پیشینة پژوهش
4-1. پیشینة داخلی
خواجه نوری و دلآور (1391)، پژوهشی با عنوان «عوامل موثر بر دوستی دختر و پسر در بین جوانان شهر شیراز با تاکید بر فرایند جهانیشدن»، انجام دادند. نتایج بهدست آمده در سطح تحلیلهای دو متغیر نشان داده که میزان استفاده از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی و شیوة زندگی نوین بر گرایش جوانان به دوستی با جنس مخالف، تأثیر فراوانی دارد؛ همچنین، نتایج حاصل از تحلیل چند متغیره نشاندهندة آن است که فشار دوستان، میزان مذهبی بودن (به عنوان نوعی سبک زندگی)، استفاده از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی نوین، و در نهایت، فشار خانواده، در مجموع توانستهاند 36 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند.
رجبلو و اصغری (1389)، پژوهشی با عنوان «جهانیشدن و بازاندیشی الگوهای دوستی دختران و پسران، مطالعة موردی دانشجویان دانشگاه تهران» انجام دادهاند که فرضیة کلی پژوهش، وجود رابطهای معنادار میان جهانیشدن و بازاندیشی تعاملات جنسی جوانان دانشجوی ایرانی است. برای پذیرش آن، چهار فرضیة فرعی فردیشدن تعاملات جنسی، پذیرش الگوهای تازه، سطح روابط جنسی و داشتن تجربههای گوناگون دوستی با جنس مخالف، مورد آزمون قرار گرفتند. یافتههای پژوهش بر پایة ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد میان جهانیشدن (بهطور عمده رسانههای نمایشی) و تعاملات جنسی دانشجویان، رابطه وجود دارد.
موحّد و عباسی (1385) در تحقیقی که با عنوان «بررسی رابطة جامعهپذیری نگرش دختران به ارزشهای سنّتی و مدرن در زمینة روابط بینشخصی دو جنس پیش از ازدواج» انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که ارزشهای دینی، نگرش دوستان و خانواده، روی روابط بین دخترها و پسرها پیش از ازدواج بیشترین اثر را داشته و توانسته بیش از 60 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کند.
حجازی و فرتاش (1385)، پژوهشی با عنوان «تفاوتهای جنسیتی در سبکهای هویّت، تعهد هویّت و کیفیت دوستی» به انجام رساندند، که نتایج حصله از آن نشان داد دختران در استفاده از سبک هویّت اطلاعاتی بر پسران پیشی میگیرند؛ لیکن دختران و پسران در استفاده از سبک هویّت هنجاری و سبک هویّت مغشوش اجتنابی و تعهد هویّت، تفاوت معناداری نشان ندادند؛ همچنین در ارتباط با مؤلفههای کیفیت دوستی، دختران بهصورت معناداری در صمیمیت و افشای خود و تقابل دوستی بر پسران، برتری دارند. در مؤلفههای مجاورت و وفاداری و اعتماد، تفاوت معناداری بین دو جنس مشاهده نشد.
موحد و عنایت و عباسی شوازی (1385)، پژوهشی تحت عنوان «بررسی رابطة عوامل اجتماعی و فرهنگی با نگرش دانشجویان نسبت به معاشرت و دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج» به انجام رساندند، که یافتههای پژوهش آنها نشان میدهد 6/25 درصد از دانشجویان، دارای نگرشی مثبت، 8/50 درصد نگرشی میانه و 6/23 درصد دارای نگرشی منفی به اینگونه معاشرتها بودهاند. این در حالی است که نگرش خانوادهها منفیتر از نگرش دانشجویان بوده و زنان، نگرشی بسیار منفیتر نسبت به مردان به اینگونه معاشرتها داشتهاند. بهطورکلی، نتایج این مطالعه نشان داد که متغیرهای مربوط به فرض جامعهپذیری- که بیشتر فرهنگی بودند- تأثیر بیشتری بر نگرش دانشجویان داشتند تا متغیرهای مربوط به فرض کمیابی.
4-2. پیشینة خارجی
ویتی (2008) در مقالهای با عنوان «تجربه، روابط عاشقانه، روابط جنسی و دوستی در اینترنت»، نشان میدهد که فضای مجازی، محیط منحصر بهفردی را برای افراد بهمنظور یادگیری و تجربه در مورد روابط و تمایلات جنسی در اختیار آنها قرار میدهد؛ وی به بررسی خصوصیات افراد (شخصی، فیزیکی و جذابیت) مقدار زمان مصرفشده در دوستیهای آنلاین، طول مدت ارتباط، و تأثیرگذاری این ارتباطها بر فعالیتهای آنلاین افراد نیز میپردازد.
بریج (2008) در مطالعة خود با عنوان «چگونه اینترنت میتواند دوستی را گسترش دهد؟»، نشان میدهد که مقدار مکاتبات نوشتهشده در فضای مجازی، باعث عمیقترشدن دوستی و دقیقترشدن در خود و شخصیت دوستان اینترنتی میشود، و بههمین دلیل، اینترنت باعث ترویج دوستیهای قویتر میگردد.
روستوسکی و دیگران ( 2004 )، به بررسی تأثیر دینداری بر رفتار جنسی نوجوانان در قالب مطالعات طولی میان سالهای 1980 تا 2001 پرداختهاند. نتایج حاصله، گویای این است که دینداری، ظهور اوّلین عرضاندام جنسی را به تعویق انداخته، ودر میان افرادی که از نمرة دینداری بالاتری برخوردارند، روابط جنسی زود هنگام، کمتر مشاهده شده است.
کورنول و لاندگرن (2007) در مقالهای با عنوان «عشق در اینترنت»، به بررسی مقایسة گزارش روابط عاشقانه از اعضای اتاق گفتمان در فضای مجازی، و ارتباط چهرهبهچهره در روابط روزمره پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که تعهّد و جدیّت در فضای مجازی، کمتر از فضای واقعی است و تمایل به بالاتر نشاندادن ویژگیهای فیزیکی و سن در فضای مجازی، بیشتر از فضای واقعی است.
5- مبانی نظری
در این بخش، ابتدا مفاهیم جهانیشدن فرهنگی و بازاندیشی بهعنوان متغیّرهای مستقل و وابسته این تحقیق مورد بحث قرار میگیرد، سپس چارچوب نظری تدوین میگردد.
جهانیشدن فرهنگ
"جهانیشدن فرهنگ"، جزء اصلی و جداییناپذیر فرایند جهانیشدن است، و عبارت است از شکلگیری و گسترش فرهنگی خاص در عرصۀ جهانی(گل محمدی، 1386: 98)، که نوعی فرایند و تحوّل دیالکتیکی را سبب میشود و با فروریزی فزایندۀ مرزهای سیاسی و فرهنگی و ادغام روزافزون جوامع در جامعهای جهانی، بسترها و امکانهای فراوانی برای همزیستی، تبادل، آمیزش و تعالی فرهنگی و همچنین خاصگرائیهای گوناگون فرهنگی، ایجاد میکند (گل محمدی، 1386: 121). برجستهترین وجه جهانیشدن فرهنگ را میتوان جهانگیرشدن ویژگیهای محوری مدرنیته دانست .این ویژگیها عبارتند از یک رشته نهادها وشیوههای رفتاری و هنجاری که در پی فروپاشی نظام فئودالی دراروپای غربی شکل گرفت، و بهتدریج در نقاط دیگری در جهان از جمله آمریکا، ژاپن و اقیانوسیه نیز راه یافت. در نیمة دوم سدة بیستم، بهواسطة پیشرفتهای چشمگیر درعرصة ارتباطات، این فرایند با شتاب بیشتری نواحی دیگری از دنیا را فرا گرفت (گلمحمدی، 1386: 99). ازجملهی این اندیشهها، نهادها و شیوههای رفتاری مبتنی بر مدرنیتة غربی، میتوان به صنعتگرائی، سرمایهگرائی، نهادهای نظارت و مراقبت، دولت – ملت، دموکراسی، فردگرائی، شهروندی، ملیگرائی، عقلانیت ابزاری، الگوهای پوشش، تغذیه، معماری و زندگی شهری، یک رشته ارزشها و رهیافتهای فرهنگی دربارة آزادی فردی، روابط جنسی، حقوق بشر و سکولاریسم، اشاره کرد (تاملینسون، 1381: 123). با جهانیشدن فرهنگ، برخی مفاهیم، ایدهها و ارزشهای فرهنگی به مفاهیمی فراجهانی و همهگیر مبدل شده، و از مرزهای یک کشور یا یک تمدن، به ملل و کشورهای دیگر راه یافته و در فضایی مدرن، به شکلی حاکم بر روابط بینالمللی گردیده است. درکنار تغییر و تحوّلات اجزاء و عناصر ذهنی و ارزشها و ایدههای فرهنگها، برخی محصولات و عناصر مادی - مصرفی نیز چون نحوهی لباس پوشیدن، آرایش، سبک موسیقی، فیلمها، غذاها و برخی هنجارها و معیارهای رفتاری، به عناصری عام و جهانی مبدل شدهاند. رونالد اینگلهارت در بررسی تغییرات ارزشها و هنجارهای جهانی به دنبال فهم چگونگی و چرایی تغییر و تحولات فرهنگی و ارزشها و نگرشهای جوامع است. وی دربارة تغییر فرهنگها بر این باور است که هر فرهنگ، رهیافت مردم را در تطابق با محیطشان نشان میدهد، و این رهیافت در بلندمدت، دگرگونیهای سیاسی، اقتصادی و تکنولوژی را تبیین میکند. جهانبینی مردم تنها به آنچه بزرگترانشان به آنها میآموزند، بستگی ندارد، بلکه با تجارب کلی زندگیشان شکل میگیرد، که گاهی، عمیقاً با تجارب نسلهای گذشته، متفاوت است (اینگلهارت، 1383). هرچند اینگلهارت بر تأثیر تغییرات تکنولوژیک و اقتصادی در تغییرات نگرشی و ارزشی جوامع (بهویژه غربی) تأکید بیشتری میکند، اما از نقش عامل دیگری نیز سخن بهمیان میآورد، که خود آن را میراث فرهنگی و اجتماعی جوامع مینامد (اینگلهارت و بیکر، 2001: 19-20). وی به دو گروه با ارزشهای مادّیگرایانه و فرامادّیگرایانه در روند تغییرات فرهنگ جهانی اشاره دارد.
از نظر اینگلهارت ، دورههای رونق اقتصادی به افزایش ارزشهای فرهنگی فرامادیگرایی، و دورههای کمیابی (رکود اقتصادی) به ارزشهای مادیگرایی میانجامد. ارزشهای فرامادیگرایانه، نوعی احساس امنیت ذهنی فرد را منعکس میکند و، متأثر از زمینة فرهنگی و رفاه اجتماعی نهادهایی است که فرد در آن بزرگ شده و رشد نموده است (اینگلهارت 1383). بنابر تعبیر اینگلهارت، فرامادّیون کسانی هستند که در دوران شکلگیری شخصیتشان (پیش از بلوغ)، دارای امنیت سازنده یعنی امنیت اقتصادی و جانی بودهاند. این افراد، کسانی هستند که اولویتهای ارزشیشان فرامادیگرایانه است؛ زیرا از امنیت مادی و جانی برخوردارند و در نتیجه نیازهای دیگری برای آنها مطرح میشود؛ نیازهایی چون خودشکوفایی، عشق و دلبستگی که نیازهایی در سطوح بالاتراند. این افراد کسانی هستند که به انتخاب انسان ، اهمیت بسیار زیادی میدهند، ولی مادیگرایان بهدلیل نداشتن احساس امنیت سازنده - ناشی از دوران شکلگیری شخصیتشان و وضعیت اقتصادی فعلی- بیشتر بر امنیت اقتصادی و جانی تأکید میکنند (اینگلهارت و دیگران،2004: 11). همین امر، منجر به جهتگیریهای بسیار متفاوت مادیون و فرامادیون نسبت به بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میشود و نگرش آنها را نسبت به بسیاری از هنجارهای سنتی جنسیتی، مانند روابط جنسی نامشروع، فحشا، سقطجنین، طلاق و غیره متفاوت میکند .به منزلة یک تعمیم گسترده میتوان اظهار داشت، مادیون بسیار بیشتر از فرامادیون از هنجارهای سنتی حمایت میکنند (اینگلهارت، 1383: 222)، و کمتر به دنبال تغییرات ارزشی میباشند، در حالی که فرامادیون در بسیاری از ابعاد زندگی خود، از ارزشهای نو و جهانی تبعیت میکنند.
بر اساس نظریة اینگلهارت، دو دسته متغیر تاثیرگذار در نظر'گرفته خواهد شد: طبقه و پایگاه اجتماعی- اقتصادی (موقعیت ساختاری فرد)، و ارزشهای فرهنگی متحول مرتبط با نگرش فرد دربارة معاشرت و دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج، و میزان گرایش به نوگرایی و ارزشهای فرهنگی نو.
باز اندیشی
مراد از «بازاندیشی»، فرایند تعریف و بازتعریف خود از طریق مشاهده و تأمّل در اطّلاعات دربارة مسیرهای ممکن زندگی است؛ بازاندیشی به سازوکارهایی در اندیشه و رفتار انسانی گفته میشود که «کنش انسانی» را تنظیم و بر آن نظارت میکند، که البته مکانیسم مزبور در فرهنگ سنتی و فرهنگ مدرن، متفاوت است. منظور از «بازاندیشی»، فرایند تعریف و بازتعریف خود از طریق مشاهده و تأمل در اطلاعات دربارة مسیرهای ممکن زندگی است (گیدنز،1380 :44)؛
سازهگرایان به بازاندیشی توجّه خاصّی داشتهاند؛ برگر، به این مفهوم پرداخته و چهار خصلت هویّت مدرن را بدین گونه بر میشمرد: بازبودن، تفکیکشدگی، اندیشنده بودن و فردیت یافتگی. وی در مورد هویت بازاندیشانه معتقد است، جامعة در حال تغییر و تحول، فرد را ناگزیر به بازاندیشی و اتخاذ تصمیمهای متنوع میسازد. بازاندیشی نه تنها معطوف به جهان بیرونی است، بلکه وارد ذهنیت فرد نیز میشود و طی فرایندی، جهان و خود فرد به موضوع آگاهی تبدیل میشوند. از نظر برگر، زندگی در جوامع امروزی، فرد را با چشماندازی پیوسته در تغییر از تجارب و معانی اجتماعی رودررو قرار میدهد، و او را به تصمیمگیریها و طرح برنامههای متنوع و اندیشیدن وا میدارد. بدین ترتیب، آگاهی مدرن به خصوص آگاهیهای هوشیار، پرتنش و احتجاجآمیز است. گفتنی است که جنبة اندیشندة (بازاندیشانه) هویّت مدرن، فقط به جهان بیرونی محدود نمیشود، بلکه ذهنیّت فرد و بهویژه موقعیت وجودی او را نیز در برمیگیرد ( برگر و دیگران، 1381: 86- 84).
برگر همچنین به مفهوم جهان زیست اشاره میکند که در جوامع پیشین از درجة بالایی از یکپارچگی برخوردار بود. دلیل این یکپارچگی نیز نظمی معنایی بود که تمامی بخشهای جامعه را در برمیگرفت، و این نظم وحدت بخش، در جوامع پیشین، به طور معمول نظمی دینی بود. در جوامع مدرن، موقعیت افراد متفاوت میشود و فعالیتهای افراد، آنها را با جهانهایی معنایی و تجربی بهطور کامل متفاوت و اغلب ناسازگار، مرتبط میکند که این چندگانگی جهان زیست، نه فقط در سطح رفتار، بلکه در سطح آگاهی نیز تأثیرات خاص خود را دارد. برگر این چندگانگی را مرتبط با دو تجربة خاص، یعنی شهرنشینی و ارتباط جمعی مدرن میداند. این چندگانگی به شیوههای مختلف در زندگی روزمرة افراد بروز میکند و از پیامدهای آن، مسیرهای مختلفی است که فرد باید از آن میان یکی را برگزیند. در واقع، برنامة زندگی فرد در جامعة جدید، به شدت تحت تأثیر این چندگانگیها قرار میگیرد. برگر، برنامة زندگی را منبع اولیة هویتیابی فردی میداند. این برنامه بهطور معمول خصلتی باز دارد و به شیوههای نامعیّن تعریف میشود (همان: 81-70 ). رویکرد سازهگرایانة برگر با مضمون اصلی این پژوهش، یعنی بازاندیشی همخوان است. اگرچه وی در مورد جهان مدرن صحبت میکند، و تصویری که از تحوّلات سریع و پیامدهای آن ارائه میدهد، با بستر در حال تغییری که پاسخگویان این پژوهش در آن تجربه کسب میکنند، سازگاری قابل ملاحظهای دارد.
5-3. چارچوب نظری
در تحقیق حاضر، در توضیح ارتباط بین جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی تعاملات جنسی، بر آرای گیدنز تأکید شده است. نظریة گیدنز دربارة جهانیشدن، در سطوح کلان مطرح گردیده و میتواند شیوة ارتباط دو پدیدة، جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی تعاملات جنسی را در سطح خرد، رساتر بیان کند.
گیدنز معتقد است که ما در جهانی با تحولات بسیار شگرف بهسر میبریم، و در حال حاضر، سه نوع تحول در دنیای جدید در حال رخدادن است. وظیفة جامعهشناسی این است که تحلیل نماید تحولات مزبور چه تأثیری بر زندگی امروز ما دارند. این تحوّلات عبارتاند از: 1- تأثیر جهانیشدن که بهمعنای وابستگی متقابل و فزاینده است. زندگی ما ارتباط بیش از پیش تنگاتنگی با رویدادهایی دارد که کیلومترها دورتر و حتی در آن سوی جهان رخ میدهند. جهانیشدن بر همه جا تأثیر میگذارد، حتی بر فقیرترین کشورهای جهان که بارزترین جلوههای آن را میتوان در نقش بازارهای مالی دید. جهانیشدن، فقط اقتصادی نیست، بلکه بر گسترش فزایندة ارتباطات و نیز بر یکپارچگی افزونتر فرهنگی و سیاسی نیز دلالت دارد. گیدنز معتقد است که پس از انقلاب ارتباطات و اتصال تکنولوژی ماهوارهای به رایانهها، ما میتوانیم در یک چشم بههم زدن، در هر زمان و با هر کسی در هر نقطهای از جهان ارتباط برقرار کنیم که این ارتباط آنی، بسیاری از جنبههای زندگی ما را تغییر میدهد. 2- دومین تأثیر عظیم جهانیشدن، عبارت است از تحولات تکنولوژیک؛ تکنولوژی اطلاعات، بسیاری از شیوههای کار و زندگی ما را تغییر داده است 3- سومین تـأثیر بنیادین جهانیشدن، عبارت از این است که ساختار زندگی ما نه با گذشته، بلکه بیشتر با آینده قرین است. در مقایسه با گذشته، عادتها، رسوم و سنتها، نقش کمتری برای ما و بهویژه در کشورهای صنعتی ایفا میکنند(گیدنز،١٣٨٠: 61 و 62).
بازاندیشی در مدرنیته: از نظر گیدنز، سنّت و مدرنیته همیشه در تضاد بودهاند. پیش از این در فرهنگهای سنّتی به گذشته بیشتر اشاره میشد، و تکریم و احترام افزونتری در میان بوده است. بازاندیشی، پیش از این و در دورة سنت، بهمعنای شناخت کنش در دل زمینهای بود که در آن بروز و ظهور پیدا میکرد، اما بازاندیشی در دورة مدرنیته، معنای دیگری یافته، و مبنای بازتولید نظام واقع شده است.
در زندگی اجتماعی مدرن، بازاندیشی دربرگیرندة این واقعیت است که عملکردهای اجتماعی، پیوسته بازسنجی میشوند و در پرتو اطلاعات تازه دربارة خود آنها، اصلاح، و پیوسته دگرگون میشوند، و تنها در عصر مدرنیته است که تجدیدنظر در عرف، در همة جنبههای زندگی انسان صورت میگیرد. ویژگی مدرنیته نه اشتها برای چیزهای نو، بلکه فرض بازاندیشی دربارة همه چیز است که البته خود بازاندیشی را نیز دربر میگیرد. این بازاندیشی تحت تاثیر چهار عامل قرار میگیرد: نخست، "قدرت" است؛ قدرت، محقق دانش را در خدمت منافع گروهی قرار میدهد؛ دوم، به نقش "ارزشها" باز میگردد؛ ارزشها مبنای عقلانی ندارند و هر تغییری مبتنی بر بازاندیشی، تحت تأثیر ارزشها نیز قرار میگیرد؛ سوم،"پیامدهای ناخواسته" است؛ بازاندیشی جهان مدرن، امکان مسدود شدن پیامدهای ناخواسته را از بین برده و هر زمان احتمال وقوع آنها وجود دارد؛ چهارم، "گردش دانش اجتماعی" است؛ دانشی که بهگونهای بازاندیشانه در شرایط بازتولید نظام بهکار بسته میشود (گیدنز، 1380: 44-45). گیدنز بر این عقیده است که با کاهش نفوذ سنت و بازسازی زندگی روزمره برحسب عوامل جهانی و محلی، افراد ناچارند شیوههای زندگی خود را از میان گزینههای مختلف برگزینند. در این میان، اگرچه عوامل یکسانساز و استانداردکننده هم وجود دارد، اما بهدلیل "بازبودن" زندگی اجتماعی امروزی و همچنین تکثّریابی زمینههای عمل و تنوّع "مراجع"، انتخاب شیوة زندگی بیش از پیش در ساخت هویت شخصی و فعالیت روزمره اهمیت مییابد (گیدنز، 1378: 20-21). به اعتقاد وی، در جوامع معاصر که تکثرگرا، متنوع و درحال تغییرند و همه چیز مورد مداقه قرار میگیرد، "خود" نیز به پروژهای بازاندیشانه تبدیل میشود. گیدنز به خود خودسازنده، اولویت زیادی میدهد؛ پروژهای که از آن طریق، "خود" در سطح فرد، بازاندیشانه و تغییردهنده میشود (گیدنز، 1378). گیدنز بازاندیشی در مورد"خود" را فرایندی مداوم و فراگیر میداند که طی آن، فرد در فواصل زمانی منظم، برحسب اتفاقاتی که افتاده، بهنوعی بازپرسی از خود میپردازد (همان: 113 ). وی معتقد است که ساخت خود، طرح بازاندیشانهای است که بخش اساسی مدرنیته را میسازد. در اینجا فرد از میان گزینههایی که نظام انتزاعی فراهم میکند، باید هویت خود را پیدا کند (گیدنز، 1377 : 148). فرد به کمک تکنیکهای گوناگون، فرصتهای متنوعی برای توسعة شخصیت خود فراهم مینماید. تجربیات تازه و متنوع، زمینه را برای تنوع روشهای عمل مهیا میسازد. چنین شرایطی، زمینه را برای بریدن از الگوهای رفتاری جاافتاده آماده میکند که این امر ممکن است خطراتی هم در پی داشته باشد (همان: 115). مفهومسازی گیدنز از بازاندیشی از تعاریف دیگر کاملتر است. وی بازاندیشی را ویژگی معرّف هرگونه کنش انسانی میداند و معتقد است همة انسانها با زمینة کنش خود در تماس هستند،و کنش انسانی نه مجموعهای از تعاملها، بلکه جریان مداومی است.
تعریف موردنظر از بازاندیشی در این پژوهش، نزدیک به تعریف برگر است. در واقع منظور از بازاندیشی، ترکیب اندیشه و کنش است، به نحوی که ضمانت سنّت و عرف را در پی نداشته باشد؛ یعنی بازاندیشی از نوع دورة مدرن با شرایطی که تردید و تجدید نظر پایدار در زندگی اجتماعی حاصل شود و عملکردهای اجتماعی دائماً در معرض بازسنجی قرار بگیرند. این شرایط عبارتاند از منابع و بسترهای تازه از قبیل رسانههای جهانی، فضاهای مجازی و فنّاوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی، و دانشهای جدید. این منابع و بسترها باعث تکثّر مراجع و زمینههای عمل میشود و در نتیجه، بازاندیشی را در پی دارد؛ بنابراین با توجه به دیدگاه نظری گیدنز، این پژوهش در پی آن است تا تأثیری که جهانیشدن فرهنگ و منابع و بسترهای آن بهعنوان بخشی از تحوّلات دنیای جدید بر بازاندیشی در تعاملات جنسی دارد بهعنوان یکی از عملکردها و ارتباطات اجتماعی، مورد بررسی قرار دهد.
نمودار شماره 1- مدل نظری تحقیق
6- فرضیّات پژوهش
با توجه به ابعاد و وجوه دیدگاههای صاحبان اندیشهای که وجوه اشتراک نظریاتشان برشمرده شده، و نیز نتایج استنباط شده از دیدگاههای آنها، فرضیههای تحقیق به قرار ذیل است:
6-1. فرضیة اصلی: میان جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان، رابطه وجود دارد.
6-2. فرضیات فرعی: بین یکایک موارد ذیل و بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان رابطه وجود دارد: ارزشهای فرهنگی نو، گرایش به نوگرایی، میزان کاربری فناوریهای نوین جهانی و موقعیت ساختاری فرد.
7- روششناسی
مطالعة حاضر به لحاظ اجرا از نوع پیمایشی، به لحاظ معیار زمان، مقطعی، به لحاظ ماهیت، کاربردی و از نظر وسعت، پهنانگر است. جامعة آماری تحقیق، جوانان 18-29 سالة ساکن شهر یزد بوده و حجم نمونة مورد بررسی 384 نفر برآورد شده است. روش نمونهگیری در این پژوهش، نمونهگیری خوشهای، و ابزار مورد استفاده در این مطالعه، پرسشنامه است. پرسشنامه به صورت پیشآزمون بین 30 نفر از جوانان 18-29 سال شهر یزد به صورت اتفاقی توزیع شد و پس از احراز اعتبار و روایی آن در مراحل مقدماتی تحقیق، برای جمعآوری دادههای مورد نیاز، در مرحلة نهایی مورد استفاده واقع گردید و اطلاعات جمعآوری شده از طریق نرمافزار (spss) مورد تحلیل قرار گرفت.
برای تدوین پرسشنامه، از گویههای محقق ساخته و برخی گویههای تحقیقی که در این زمینه برای سنجش بازاندیشی تعاملات جنسی و جهانیشدن فرهنگ انجام شده بود، استفاده شد که با اجرای پیشآزمون، مورد تأئید قرار گرفتند.
در ادامه برای شناسایی عاملهای اصلی متغیر بازاندیشی تعاملات جنسی جوانان، از روش عامل اکتشافی با روش عناصر اصلی استفاده گردید، و در تجزیه و تحلیل دادهها، از روش کایزر (KMO) به منظور تعیین مناسب بودن دادهها، و از آزمون کرویت بارتلت برای تعیین کفایت نمونة پژوهش، استفاده شده است. مقدار KMO همواره بین 0 و 1 در نوسان است که مقدار کمتر از 5/0 نامناسب و مقدار بالای 7/0 مطلوب است. در مورد آزمون بارتلت نیز باید گفت که اگر آزمون بارتلت معنادار نباشد، نشانة آن است که بهطور عملی بین متغیرها هیچگونه همبستگی وجود ندارد. در پژوهش حاضر، با توجه به اینکه سطح معناداری 000/0 و کمتر از 05/0 است، کفایت نمونة تأیید شده و همینطور با توجه به میزان KMO که معادل 894/0 میباشد، دادهها مناسب ارزیابی میشود.
جهانیشدن فرهنگ و سه بعد متفاوت آن شامل نگرش به جهانیشدن، ارزشهای فرهنگی نو و گرایش به نوگرایی، توسط گویههای محقق ساخته، در مجموع به تعداد 54 گویه مورد سنجش قرار گرفت. به منظور سنجش بازاندیشی تعاملات جنسی پس از بررسی پیشینة تجربی و نظری مرتبط با موضوع، 26 گویه برای اندازهگیری این مقوله طراحی و تدوین شد، سپس همانطور که گفته شد، با استفاده از تحلیل عامل اکتشافی، 5 بعد اصلی تشکیل دهندة بازاندیشی تعاملات جنسی، شامل تعاملات جنسی سنتی، تعاملات جنسی آزادانه، تعاملات جنسی دوستانه، تغییرات تعاملاتی و تعاملات جنسی مجازی شناسایی شد.
پرسشنامة ویژگیهای جمعیتشناختی نیز مورد استفاده قرار گرفت که مقولههای سن، سطح تحصیلات، میزان درآمد خانواده و شغل پدر و مادر را بررسی میکند. برای سنجش اعتبار ابزار پژوهش از اعتبار محتوایی استفاده گردید، که بدینمنظور، پرسشنامه بعد از تدوین در اختیار برخی از مدرسین دانشگاه یزد قرار گرفت و پس از جمعآوری نقطهنظرهایشان، اصلاحات لازم انجام شد و روایی گویهها نیز از طریق محاسبة ضریب آلفای کرونباخ بهدست آمد. در جدول زیر، میزان پایایی هر یک از مقیاسهای تحقیق با استفاده از آلفای کرونباخ نشان داده شده است:
شاخص |
ضریب پایایی (آلفای کرونباخ) |
|
جهانیشدن فرهنگ |
8433/0 |
|
تعاملات جنسی |
8261/0 |
|
ابعاد جهانیشدن فرهنگ |
نگرش به جهانیشدن |
6591/0 |
ارزشهای فرهنگی نو |
8520/0 |
|
گرایش به نوگرایی |
7344/0 |
جدول1- ضریب پایایی متغیرهای اصلی پژوهش
8- تعریف عملیاتی متغیرها
متغیر وابستة پژوهش که بازاندیشی در تعاملات جنسی است، دارای 26 گویه است که با استفاده از طیف لیکرت، مورد سنجش قرار گرفت و با استفاده از تحلیل عاملی، این 26 گویه در قالب 5 بعد خلاصه شد و توسط مفاهیم تعاملات جنسی سنتی، تعاملات جنسی دوستانه، تعاملات جنسی دوستانه، تعاملات جنسی آزاد، تغییرات تعاملاتی و تعاملات جنسی مجازی، تحت پوشش قرار گرفت.
متغیرهای مستقل در پژوهش حاضر در سه حوزة ارزشی، شناختی و عینی است؛ در حوزة عینی، متغیرهای زیر سنجیده شد:
کاربری فناوریهای نوین جهانی: در این متغیر، میزان بهکارگیری ابزار الکترونیکی اینترنت، ماهواره، مجلات و روزنامه و تلویزیون بر اساس طیف لیکرت سنجیده شد.
موقعیت ساختاری فرد: این متغیر از آمیزش تحصیلات فرد، درآمد ماهیانة خانواده و شغل پدر از طریق ایجاد سازه و در سطح فاصلهای، مورد سنجش قرار گرفت.
در حوزة ارزشی، ارزشهای فرهنگی نو با مؤلفههای گرایش به دموکراسی (با شاخصهای برابری، حق رأی و وجود احزاب سیاسی)، نفعگرایی (حسابگری، کنش عقلانی معطوف به هدف)، عرفی شدن (کاهش تعصبات مذهبی، جدایی دین از سیاست، لزوم تکثرگرایی در دین)، فردگرایی ( استقلالطلبی، اکتسابیبودن موفقیت، تأکید بر اصالت فرد) و مصرفگرایی (مدگرایی، رفاه طلبی، استفاده از تکنولوژی مدرن)، بهطور کلی با 26 گویه بر اساس طیف لیکرت سنجیده شد.
گرایش به نوگرایی: برای سنجش این متغیر، یعنی میزان تمایل افراد به نو بودن، گرایش آنان در استفاده از کالاهای نو و مادی و اندیشههای جدید با مؤلفههای لباس، ماشین، موسیقی خارجی، هنر، لوازم منزل، ورزشهای جدید، افکار جهانی، جراحیهای زیبایی، ازدواج و مهمانی بررسی شد، و برای هر مؤلّفه، یک گویة مبتنی بر طیف لیکرت طرح شد. در حوزة شناختی، نگرش جوانان به جهانیشدن با 11 گویه و با طیف لیکرت سنجیده شد، و با این متغیّر، نگرش جوانان از فرایند جهانیشدن در جامعة جهانی محاسبه گردید.
9- یافتههای پژوهش
9- 1. ویژگیهای فردی پاسخگویان
اطلاعات توصیفی مربوط به آزمودنیهای پژوهش: از 384 پاسخگوی این تحقیق، 264 نفر دختر و 120 نفر پسر بودهاند. جوانترین پاسخگوی تحقیق 18 سال و مسنترین آنها 29 سال سن داشتهاند. بیشترین درصد (5/13) از نمونة مورد بررسی این پژوهش را گروه سنی 25، و کمترین درصد (1/2) را گروه سنی 18 سال تشکیل میدهند. تحصیلات جوانان مورد بررسی عبارت است از: 9/3 درصد دیپلم، 1/8 درصد فوق دیپلم، 3/45 درصد لیسانس، 9/40 درصد فوق لیسانس و 8/1 درصد دکترا؛ اکثریت نمونة این بررسی را جوانان دانشجو (بیکار) تشکیل دادهاند.
9-2.توصیف متغیرها
جدول 2- آمارههای توصیفی
متغیرهای تحقیق |
میانگین |
انحراف معیار |
طیف دادهها |
چولگی |
کشیدگی |
جهانی شدن فرهنگ |
182.0205 |
19.82830 |
112 |
049. |
096.- |
بازاندیشی تعاملات جنسی |
71.28 |
14.923 |
88 |
252. |
272. |
فناوری نوین جهانی |
11.9367 |
3.72624 |
23 |
190. |
018.- |
موقعیت ساختاری |
50.8883 |
11.39982 |
68 |
632.- |
288. |
همانطور که جدول فوق نشان میدهد، میانگین جهانیشدن فرهنگ در جامعة مورد بررسی، 182 است که این میانگین در ابعاد مختلف جهانیشدن بهطور متفاوت توزیع شده است. بدینصورت که نگرش به جهانیشدن 9134/40، گرایش به نوگرایی 4121/51 و ارزشهای فرهنگی نو 6620/89 است، و این نشان میدهد که میانگین ارزشهای فرهنگی نو در میان نمونة مورد بررسی این پژوهش، از دو بعد دیگر جهانیشدن فرهنگ، بیشتر است، و نگرش به جهانیشدن از میانگین کمتری برخوردار است.
براساس یافتههای بهدست آمده، میانگین بازاندیشی تعاملات جنسی در نمونة مورد بررسی 71 است. از آنجا که میزان تعاملات جنسی در بین دختران و پسران متفاوت است، باید گفت که این میزان در میان دختران، 20/69 و در میان پسران 74/75 درصد است. این دادهها نشان میدهد که پسرها در این پژوهش از بازاندیشی بیشتری در ارتباطات و تعاملات جنسی از خود نشان میدهند.
میانگین بازاندیشی تعاملات جنسی در میان جوانان با توجه به موقعیت ساختاری آنها نیز متفاوت است. بدینصورت که در جوانان با موقعیت ساختاری پایین 67.21، در جوانان با موقعیت ساختاری متوسط 71/71 و در جوانان با موقعیت ساختاری بالا 29/73 است؛ بنابراین دیده میشود که میزان بازاندیشی در تعاملات جنسی در جوانان با موقعیت ساختاری بالا بیش از جوانان با موقعیت ساختاری پایین و متوسط است، و این موضوع تأیید کنندة نظریة اینگلهارت میباشد. در واقع میتوان گفت، از آنجا که جوانان با موقعیت ساختاری بالا به لحاظ درآمدی و جایگاه اجتماعی، شرایط و امکانات بیشتری دارند تا بتوانند در معرض ابزار گوناگون جهانیشدن و تغییرات ناشی از آن قرار گیرند، و نیز از نظر جانی و مالی نیز از امنیت بیشتری برخوردارند، در نتیجه، میزان بازاندیشی بیشتری از خود نشان میدهند.
در میان نمونة مورد بررسی این پژوهش، میانگین استفاده از فناوریهای نوین جهانی بدینقرار است: اینترنت64/3، تلویزیون 91/2، ماهواره 23/2، مطبوعات 01/2 و رادیو 16/1؛ بنابراین در رابطه با میزان استفاده از فناوریهای نوین جهانی باید گفت که از میان رسانههای ارتباط جمعی مورد نظر، میزان استفاده از اینترنت با میانگین 64/3 بیشتر از دیگران است، و همینطور استفاده از رادیو با میانگین 16/1 از کمترین میزان کاربری در میان فناوری نوین برخوردار است.
متغیر وابسته
متغیر مستقل |
سنتی |
دوستانه |
آزاد |
تغییرات تعاملاتی |
مجازی |
بازاندیشی در تعاملات |
||||||
r |
Sig |
r |
Sig |
r |
sig |
|
sig |
r |
sig |
r |
sig |
|
نگرش به جهانی شدن |
0.186 |
0.000 |
0.403 |
0.000 |
0.329 |
0.000 |
0.475 |
0.000 |
0.074 |
0.148 |
0.420 |
0.000 |
گرایش به نوگرایی |
0.039 |
0.459 |
0.327 |
0.000 |
0.344 |
0.000 |
0.385 |
0.000 |
0.097 |
0.064 |
0.344 |
0.000 |
ارزشهای فرهنگی نو |
0.277 |
0.000 |
0.495 |
0.000 |
0.402 |
0.000 |
0.533 |
0.000 |
0.104 |
0.050 |
0.512 |
0.000 |
جهانی شدن فرهنگ |
0.214 |
0.000 |
0.505 |
0.000 |
0.450 |
0.000 |
0.590 |
0.000 |
0.111 |
0.040 |
0.530 |
0.000 |
جدول 3- همبستگی بین ابعاد جهانی شدن فرهنگ و ابعاد بازاندیشی در تعاملات جنسی
ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر آزﻣﻮن ﻓﺮﺿﻴﺎت، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻄﺢ ﺳﻨﺠﺶ ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎ ﻛـﻪ ﻫﻤـﻪ ﻓﺎﺻـﻠﻪای ﺑﻮدﻧـﺪ، از آزﻣﻮن
ﺿﺮﻳﺐ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﭘﻴﺮﺳﻮن اﺳـﺘﻔﺎده ﺷـﺪه اﺳـﺖ. همانطور که جدول فوق نشان میدهد، نتایج تحقیق، تأیید کنندة فرضیة اصلی این پژوهش است و نشان میدهد که بین جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان، رابطة مثبت و معناداری (در سطح 000/0) وجود دارد. بدین نسبت که هرچه میزان جهانیشدن فرهنگ در بین جوانان افزایش یابد، بازاندیشی در تعاملات جنسی نیز در میان آنان بیشتر میشود. بررسیها نشان داد که شاخص گرایش به نوگرایی نیز با بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان دارای ارتباط مستقیم و معناداری (در سطح 000/0) است؛ بهعبارت دیگر، هرچه گرایش به نوگرایی در بین جوانان افزایش یابد، آنها بازاندیشی بیشتری را در تعاملات جنسی خود تجربه میکنند؛ همچنین بین ارزشهای فرهنگی نو و بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان نیز رابطة مثبت و معناداری (000/0) وجود دارد؛ بنابراین هرچه ارزشهای فرهنگی نو در بین افراد بالاتر میرود، بازاندیشی بیشتری در تعاملات جنسی آنها صورت میگیرد.
متغیر وابسته
متغیر مستقل |
سنتی |
دوستانه |
آزاد |
تغییرات تعاملاتی |
مجازی |
بازاندیشی در تعاملات جنسی |
||||||
r |
Sig |
r |
Sig |
r |
sig |
R |
sig |
r |
sig |
r |
sig |
|
تحصیلات |
0.49 |
0.340 |
0.227 |
0.000 |
0.109 |
0.34 |
0.119 |
0.20 |
0.101 |
0.48 |
0.165 |
0.001 |
درآمد خانواده |
0.102 |
0.54 |
0.017 |
0.747 |
0.024- |
0.657 |
0.042- |
0.436 |
0.011 |
0.830 |
0.001 |
0.979 |
شغل پدر |
0.107- |
0.037 |
0.031- |
0.548 |
0.028- |
0.586 |
0.058 |
0.264 |
0.033 |
0.519 |
0.020- |
0.707 |
موقعیت ساختاری فرد |
0.168 |
0.002 |
0.132 |
0.014 |
0.067 |
0.214 |
0.035 |
0.523 |
0.127 |
0.018 |
0.135 |
0.01 |
جدول 4- همبستگی بین بازاندیشی در تعاملات جنسی و موقعیت ساختاری فرد
یافتههای پژوهش حاضر، از فرضیة تحقیق مبنی بر وجود رابطه بین موقعیت ساختاری فرد و بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان شهر یزد حمایت مینماید. با توجه به سطح معناداری (01/0) هر چه موقعیت ساختاری افراد بالاتر باشد، میزان بازاندیشی در تعاملات جنسی آنان نیز افزایش مییابد.
چنانکه انتظار میرفت، بین متغیّر نگرش به جهانیشدن و بازاندیشی در تعاملات جنسی نیز رابطة مثبت و معناداری (در سطح 000/0) وجود دارد. بهعبارت روشنتر، هرچه نگرش به جهانیشدن در جوانان یک جامعه مثبتتر باشد، بازاندیشی در تعاملات جنسی آنان افزایش مییابد.
متغیر وابسته
متغیر مستقل |
سنتی |
دوستانه |
آزاد |
تغییرات تعاملاتی |
مجازی |
بازاندیشی در تعاملات |
||||||
r |
Sig |
r |
sig |
R |
Sig |
R |
sig |
r |
sig |
r |
sig |
|
مطبوعات |
0.034 |
0.507 |
071.- |
0.745 |
0.021 |
0.690 |
017.- |
0.744 |
0.073 |
0.154 |
027. |
0.609 |
اینترنت |
088. |
0.084 |
0.179 |
0.000 |
0.127 |
0.013 |
0.140 |
0.006 |
0.074 |
0.150 |
179. |
0.001 |
ماهواره |
293. |
0.000 |
0.201 |
0.000 |
0.200 |
0.000 |
0.275 |
0.000 |
0.029 |
0.577 |
286. |
0.000 |
تلویزیون |
136.- |
0.008 |
195.- |
0.000 |
168.- |
0.001 |
139.- |
0.007 |
001.- |
0.977 |
183.- |
0.000 |
رادیو |
094.- |
0.066 |
081.- |
0.114 |
037.- |
0.473 |
046.- |
0.368 |
0.041 |
0.419 |
058.- |
0.265 |
فناوریهای نوین جهانی |
094. |
069. |
055. |
287. |
071. |
173. |
103. |
047. |
076. |
141. |
116. |
0.026 |
جدول 5- همبستگی بین بازاندیشی در تعاملات جنسی و فناوریهای نوین جهانی
همبستگی مثبت و معناداری (در سطح 026/0) بین میزان استفاده از فناوریهای نوین جهانی و بازاندیشی در تعاملات جنسی، وجود دارد که از تحلیل دادهها بهدست آمده است؛ بهعبارت دیگر، هر چه میزان استفاده از فناوریهای نوین جهانی از جانب پاسخگویان بالاتر میرود، میزان بازاندیشی آنان در تعاملات جنسی نیز افزایش مییابد. جدول بالا، همبستگی بین بازاندیشی در تعاملات جنسی و فناوریهای نوین جهانی به تفکیک مطبوعات، اینترنت، ماهواره، تلویزیون و رادیو را تعیین میکند، و نشان میدهد بین وسایل ارتباط جمعی، ماهواره و اینترنت، ارتباطی مثبت و معنادار با بازاندیشی در تعاملات جنسی وجود دارد، و در مقابل، بین تلویزیون و بازاندیشی در تعاملات جنسی، رابطة معنادار و منفی وجود دارد؛ اما بین مطبوعات و رادیو با بازاندیشی در تعاملات جنسی، هیچگونه ارتباط معناداری یافت نشد.
9-3. رگرسیون چندگانه برای سنجش اثر متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته
به منظور تبیین بازاندیشی تعاملات جنسی بر اساس متغیرهای مورد بررسی در این پژوهش، از رگرسیون چند متغیره به روش گام به گام استفاده شده است. در مجموع از 6 متغیر وارد شده به معادلة رگرسیون شامل نگرش به جهانیشدن، گرایش به نوگرایی و ارزشهای فرهنگی نو، جهانیشدن فرهنگ، موقعیت ساختاری فرد و فناوریهای نوین جهانی، دو مدل بهدست آمد و از میان آنها، مدلی که در آن فقط متغیر جهانیشدن فرهنگ که خود سازهای از نگرش به جهانیشدن، گرایش به نوگرایی و ارزشهای فرهنگی نو است، باقی ماند که از نظر ضریب تبیین، معقولتر بهنظر میرسد، و این متغیر مستقل، به تنهایی 6/25 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکند که در جدول زیر ارائه شده است.
متغیر |
ضرایب خام |
ضرایب استاندارد |
t |
Sig |
|
B |
Std. Error |
Beta |
|||
مقدار ثابت |
967. |
7.025 |
|
138. |
891. |
جهانی شدن فرهنگ |
388. |
038. |
506. |
10.171 |
000/0 |
R2=256/0 |
103.446=F |
جدول 6- معادله رگرسیون گام به گام تبیین متغیر وابسته بازاندیشی تعاملات جنسی
9-3. الگوسازی معادلات ساختاری[4]
الگوسازی معادلات ساختاری به محقق کمک میکند تا به تحلیل علّی متغیرهای مکنون و متغیرهای مشاهده شده، بهطور همزمان بپردازد. نتایج تحلیل معادلات ساختاری در نمودار زیر منعکس شده، و شاخصهای برازش آن نشان میدهد که مدل از برازش خوبی برخوردار است. بهمنظور بررسی برازش مدل پیشنهادی، چند شاخص مورد توجه قرار گرفت. یکی از این شاخصها، مربعکای[5] است. مربعکای اگر معنادار باشد، بدین معنی است که مدل برای دادههای جامعه، قابل قبول نیست، ولی مربعکای تحت تأثیر حجم نمونه قرار میگیرد؛ بنابراین از شاخص مربعکای نسبی (که از تقسیم مربعکای بر درجة آزادی بهدست میآید) استفاده شده است. شاخص مربعکای نسبی برابر 5/4 شده که مطلوب به حساب میآید. یکی دیگر از شاخصها، نیکویی برازش (GFI) است. دامنة تغییرات شاخص مذکور بین صفر و یک است، که هر چه مقدار محاسبه شده به یک نزدیکتر باشد، بیانگر برازش بهتر مدل است. در مدل حاضر GFI معادل 87/0 بهدست آمده است.
بنابراین میتوان گفت که مدل دارای برازش خوبی است. شاخص دیگر، مقیاس نیکویی برازش تعدیل شده است. که تا حدی نسبت به حجم نمونه و درجات آزادی مدل، معیار GFI را تعدیل میکند. مقدار AGFIبین صفر و یک است و مقادیر نزدیک به یک، نشان دهندة نیکویی برازش مدل است. در تحقیق حاضر، میزان AGFI معادل 82/0 شده است که این شاخص نیز برازش مدل را تأئید میکند.
77/0 |
74/0 |
مطبوعات
|
53/0 |
72/0 |
تحصیلات فرد |
نگرش به جهانی شدن
|
80/0 |
83/0 |
گرایش به نوگرایی
|
درآمد خانواده |
41/0 |
69/0 |
ارزشهای فرهنگی نو
|
53/0 |
|
شغل پدر |
|
96/0 |
45/0 |
موقعیت ساختاری فرد |
جهانی شدن فرهنگ |
77/0 |
33/0- |
51/0 |
00/1 |
اینترنت |
فناوریهای نوین جهانی |
86/0 |
13/0- |
04/0 |
00/1 |
رادیو
|
07/0- |
80/0 |
تلویزیون
|
12/0 |
44/0 |
57/0 |
66/0 |
ماهواره
|
35/0 |
86/0 |
30/0 |
80/0 |
79/0 |
88/0 |
26/0 |
91/0 |
37/0 |
35/0 |
41/0
|
20/0
|
بازاندیشی در تعاملات جنسی |
سنتی
|
دوستانه
|
آزاد
|
مجازی
|
تغییرات تعاملاتی
|
RMSEA = 097/0
|
P–Value = 00000/0 |
df = 99 |
Chi–square = 83/453
|
نمودار شماره 2- مدل معادلة ساختاری، تأثیرمتغیرهای مختلف بر بازاندیشی تعاملات جنسی
10- نتیجهگیری
پژوهش حاضر به بررسی تجربی رابطة میان ابعاد مختلف جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی تعاملات جنسی پرداخته است. مفهوم بازاندیشی در عصر حاضر، به یکی از موضوعهای اساسی جامعة بشری تبدیل شده، و این موضوع در میان جوانان برجستهتر است؛ زیرا آنان بیش از دیگران در گسترة روابط فرهنگی با جوامع دیگر و تحولات واقع شدهاند. برای مطالعة رابطة بین دو متغیر جهانیشدن فرهنگ و بازاندیشی تعاملات جنسی، نمونهای 384 نفره از جوانان ساکن در شهر یزد انتخاب شدند و از آراء اینگلهارت، برگر و گیدنز برای تبیین این رابطه استفاده شد. میتوان گفت، یک دستآورد اصلی پژوهش حاضر را باید در جدید بودن موضوع و سهم مشخص و نوآورانة آن دراندازهگیری مفهوم پیچیدة بازاندیشی تعاملات جنسی به شیوهای دانست که تاکنون به آن پرداخته نشده است. تغییرات نگرشی و ارزشی در ارتباط با معاشرت و دوستی دختر و پسر پیش از ازدواج، یکی از نشانهها و مؤلّفههای تغییرات گسترده فرهنگی است که در جامعة در حال گذار ایران در حال شکلگیری است. با توجه به دیدگاه اینگلهارت، بهنظر میرسد عنصر اصلی و اساسی در شکلگیری و باز تولید ارزشهای جدید در زمینة روابط و معاشرت میان دختران و پسران قبل از ازدواج، افزایش امکان انتخاب انسانی و خواست روزافزون جوانان برای این امر است.
تغییرات نگرشی و ارزشی به شکل تدریجی و آرام اتفاق میافتد و نتیجة تجربههای متفاوت نسلهای جدید جامعه در رویارویی با محیط و تلاش برای تطابق با آن است (موحّد، عنایت و عباسی، 1385).
در همین خصوص، دادههای تحقیق حاضر رابطة بین متغیر بازاندیشی تعاملات جنسی جوانان را با متغیّر مستقل جهانیشدن و ابعاد آن یعنی گرایش به جهانیشدن، ارزشهای فرهنگی نو و نگرش به جهانیشدن را تائید میکند. نتایج این تحقیق با نتایج پژوهش خواجه نوری و دلآور (1391)، رجبلو و اصغری (1389) همخوانی دارد و در ضمن، همسو با ابعاد نظری گیدنز، اینگلهارت و سایر صاحبنظران جامعهشناسی است. آنچه گیدنز و برگر در بحث بازاندیشی به آن اشاره میکنند، فضاهای جدید و مدرنی است که انسان عصر جدید با قرارگرفتن در آن، اقدام به تأمّل و بازاندیشی میکند. بر این اساس میتوان پیشبینی کرد که هرچه افراد بیشتر در معرض حاملان مدرنیته و منابع بازاندیشی قرار گیرند، بیشتر به بازاندیشی میپردازند؛ بنابراین میتوان گفت، همراه با فرایند جهانیشدن، زندگی اجتماعی افراد در معرض بازاندیشی پیوسته قرار میگیرد.
رابطة بین میزان استفاده از فناوریهای نوین جهانی و بازاندیشی در تعاملات جنسی نیز معنادار بوده است، و به عبارت دیگر، هر چه میزان استفاده از فناوریهای نوین جهانی از جانب پاسخگویان بالاتر میرود، میزان بازاندیشی آنان در تعاملات جنسی نیز افزایش مییابد. به باور بیشتر صاحبنظران جهانیشدن، از جمله هال (1996)، متیوز (2002)، آپادورای (1998)، مورلی و رابینز (1996)، گیدنز (1991)، رابرتسون(2002) و واترز(1996)هرچه افراد، بالاخص جوانان، فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی را بیشتر بهکار گیرند، تأمّلات و افکار و باورهای آنان بیشتر بهسوی دگرگونی و بازاندیشی پیش میرود. بنابراین؛ نتیجة تحقیق حاضر با نظریههای صاحبنظران مذکور همخوانی دارد. این یافته با نتایج تحقیق خواجه نوری(1391)، رجبلو و اصغری (1389) نیز همسو است. بهطور کلی در فرایند جهانیشدن، برخی از الگوهای رفتاری از طریق فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی نوین از فرهنگی به فرهنگهای دیگر گسترش یافته و این امر موجب شکلگرفتن سبکهای جدیدی از زندگی شده است. حاصل این فرایند، بهوجود آمدن هویتهای جدید در میان جوانان و بازاندیشی آنان در ایدهها و افکار رایج است که گاهی با ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده در جامعه و نظام دینی حاکم بر جامعه همخوانی ندارد.
در نهایت، یافتهها، رابطة بین موقعیت ساختاری فرد و بازاندیشی در تعاملات جنسی جوانان شهر یزد را تائید میکنند؛ یعنی هر چه موقعیت ساختاری افراد بالاتر باشد، میزان بازاندیشی در تعاملات جنسی آنها نیز افزایش مییابد. یافتة اخیر، همسو با نظریة اینگلهارت و گیدنز است. با توجه به دیدگاه گیدنز، ثروت و امکانات اقتصادی از جمله عواملی است که امکان انتخاب از گزینههای متنوع بازار فرهنگی را برای برخی گروهها افزایش میبخشد؛ بنابراین تحول ارزش، ایدهها و رفتار در آنها بیشتر مشاهده میشود. نتایج تحلیل چند متغیره نشان میدهد که از مجموع 6 متغیر وارد شده به معادلة رگرسیون که شامل نگرش به جهانیشدن، گرایش به نوگرایی و ارزشهای فرهنگی نو، جهانیشدن فرهنگ، موقعیت ساختاری فرد، فناوریهای نوین جهانی، جهانیشدن فرهنگ که خود سازهای از نگرش به جهانیشدن و گرایش به نوگرایی و ارزشهای فرهنگی نو است، باقی مانده و این متغیر مستقل به تنهایی 6/25 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین میکند.
میتوان گفت، جهانیشدن فرهنگ بهدلیل ماهیت خود و با توجه به ساخت جمعیتی جوان ایران، میتواند نقش بسیار مهمی در تغییر نگرش و بازاندیشی تعاملات جنسی ایفا کند. ابعاد مختلف جهانیشدن بهطور قابل ملاحظهای بر تغییر نگرش جوانان تأثیر میگذارد. در یک جمعبندی باید گفت که در مقایسه با دهههای گذشته با یک دگرگونی فرهنگی در زمینة تعاملات جنسی جوانان مواجه هستیم. در واقع، بازاندیشی در تعاملات دوستی میان دختران و پسران، بهلحاظ نظری، بخشی از فرایند نوگرایی است که بهنوعی دگرگونی شکل و گاهی گسست از سنتهای ریشهدار ملی و دینی بهشمار میآید و موضوعی است که ضرورت پرداختن عالمانه در چارچوب سیاستگذاریهای مبتنی بر پژوهشهای علمی، کاربردی و روزآمد را بیش از بیش طلب میکند.