نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
کلیدواژهها
بررسی تحلیلی پدیده جهانی شدن با تمرکز بر حوزه فرهنگ
علی فرهادی محلی
چکیده
جهانی شدن، اصطلاحی است که از اواسط دهه 1980 متداول شده و به معنی فروریختن مرزها و فراتر رفتن از آن در سطح جهانی در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی.... که فرآیند آن دگر گون شدن ساختارهای محلی به جهانی است.فرایند جهانی شدن، ابعاد و دامنه آن آنقدر وسیع و گسترده است که تمام شئون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است، تا جایی که برخی از صاحب نظران آن را به عنوان بزرگترین رخداد تاریخ بشری یاد کرده اند . به طوریکه چند دهه گذشته در پرتو توسعه انقلاب ارتباطات الکترونیکی، مفهوم فاصله و فضا به گونه ای غیرقابل تصور در هم ریخته است. جهانی شدن به شکل امروزین آن از زمان فروپاشی کمونیسم و نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد عینیت یافته است.ر واقع جهانی شدن به فرآیندی اطلاق میشود که طی آن جریان آزاد اندیشه، انسان، کالا، خدمات، و سرمایه در دنیا میسر و محقق گردد.
روش تحقیق در این مقاله از نظر نوع تحقیق ، تاریخی است، از آن رو که به بررسی نظریه ها، دیدگاه ها و پارادایم های موجود در زمینه جهانی شدن و فرهنگ پرداخته است.تکنیک جمع آوری داده ها بهره گیری از مطالعه اسنادی( کتب، مجلات ، مقالات معتبر داخلی و خارجی)است.
لذا در این مقاله به ارائه ادبیات موضوعی ومبانی نظری ، وجه تمایز جهانی شدن و جهانی سازی و بیان نقطه نظرات و دیدگاه های موافقان و مخالفان پدیده جهانی شدن ، بررسی و تحلیل آثار جهانی شدن بر حوزه فرهنگ که شامل آراء و نظرات اندیشمندان مدرن و پست مدرن در مورد جهانی شدن و فرهنگ، تشریح پارادایم های نظری در خصوص ارتباط فرهنگ و جهانی شدن،بررسی مدل های جهانی شدن فرهنگ و در نهایت بحث و نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات کاربردی بر اساس نتایج مقاله می باشد.
کلیدواژهها: تغییر[1]،رقابت آزاد[2]، اقتصاد جهانی[3]، جهانیشدن[4]، جهانی سازی[5]، فرهنگ[6]
1- مقدمه
پژوهش ها و مطالعات متعدد نشان می دهد اتفاقنظری بین دانشمندان، در مورد تعریف دقیق جهانیشدن یا تأثیرات آن بر زندگی و رفتار ما وجود ندارد؛ زیرا این پدیده به حد نهایی تکامل خود نرسیده و همچنان دستخوش تغییر و تحول است و هر روز وجه تازهای از ابعاد آن نمایان میشود. بنابراین تعاریف و تعابیر متفاوتی از مفهوم و واژه جهانی شدن عنوان گردیده است. در یک معنا، جهانی شدن عبارت است از: فرایند افزایش «وابستگی متقابل» میان جوامع مختلف در مقیاس جهانی. گرو هی به مفهوم عام یعنی در هم ادغام شدن بازارهای جهانی در زمینه های تجارت وسرمایه گذاری مستقیم و جا به جایی و انتقال سرمایه ، نیروی کار و فرهنگ در چهار چوب سرمایه داری وآزادی بازار و نهایتا سر فرود آوردن جهان در برابر قدرت های جهانی بازار که منجر به شکافته شدن مرزهای ملی و کاسته شدن حاکمیت دولت خواهد شد، معتقد هستند. عنصر اصلی واساسی دراین پدیده شرکت های چند ملیتی هستند . جهانی شدن شامل تراکم دنیا به عنوان یک کل و از طرف دیگر افزایش سریع در اجماع و پایه گذاری فرهنگ جهانی تلقی می شود. بطوریکه همگون سازی به عنوان یکی از ویژگی های جهانی شدن میلیون ها فرصت شغلی ایجاد کرده و باعث شده است که حدود دو تریلیون دلار سرمایه از کشورهای ثروتمند از طریق سهام، سرمایه گذاری در اوراق قرضه و وام های تجاری به کشورهای فقیر و در حال توسعه منتقل می شود(احمدی علی آبادی، 1382).
" گیدنز" ( 1990 )[7] جهانی شدن را فرایندی می داند که به وسیله آن ، رویدادها ، تصمیمات و فعالیتهای انجام گرفته در یک قسمت از جهان نتایج تاثیر گذاری بر افراد ، گروهها و جوامع در سایر نقاط می گذارد.در واقع، جهانی شدن روندی است پر قدرت که در فرصتی نسبتا کوتاه کشور هایی را که نتوانند خود را با آن تطبیق دهند پشت سر خواهد گذاشت، اما در صورت بهره برداری مناسب می تواند موجب توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی گسترده کشورهای جهان گردد.(زمانی،1384). "اندرسون" (2000) جهانی شدن را به عنوان کاهشی در هزینهی فعالیتها تلقی میکند."دیوید هلد" ( 1996 ) در کتاب "دموکراسی و نظم جهانی" با وجود داشتن نگاه آسیب شناختی به جهانی شدن ، این پدیده را حرکت به سمت نوعی دموکراسی جهانی می بیند که در عین حال کثرت فرهنگی و اقتصادی را نیز در خود خواهد داشت ."مانوئل کاستل" ( 1990 ) با اشاره به عصر اطلاعات ، جهانی شدن را ظهور نوعی جامعه شبکه ای می داند که در ادامه حرکت سرمایه داری ، پهنه اقتصاد ، جامعه و فرهنگ را در بر می گیرد. از آن جهت که در سالهای گذشته جهانی شدن به عنوان اصطلاحی اقتصادی شناخته می شد تعاریف ارائه شده نیز بر همین بینش استوار بود ولی آنچه مسلم است ،فرایند جهانی شدن بسیار گسترده و فراتر از فقط بعد اقتصادی آن است.به طور کلی ابعاد جهانی شدن عبارتند از:-1 بعد اقتصادی-2 بعد اجتماعی و سیاسی-3 بعد فرهنگی-4 بعد تکنولوژیکی
-5 بعد جمعیتی.( توکلی، 1384 )
مع الوصف، جهانی شدن به عنوان یکی از مهمترین ابعاد اقتصادی, اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی در روابط بین کشورهای توسعهیافته و کمتر توسعهیافته آشکار شده است. جهانی شدن اقتصاد که در میانه قرن نوزدهم آغاز شده بود در دهه 1990 همچنان بر سر زبانها جاری است. تاثیر فراگیری بر توسعه اقتصادی, اجتماعی ،سیاسی و فرهنگی به ویژه بر کشورهای کمتر توسعه یافته گذاشته است. واترز (1995) جهانی شدن را رایجترین مفهوم دهه 1990 میداند که بایستی توسط همه کشورها به ویژه کشورهای کمتر توسعه یافته به منظور تداوم به دست آوردن منافع بهینه در نظر گرفته شود.( واترز ،1379).
اما یکی از تاثیرات مهم جهانی شدن بر حوزه فرهنگ است بدین صورت که ،فروریزی مرزها و فضاهای محدود، موجب برخورد فرهنگ ها با یکدیگر و با فرهنگ جهانی می شود که در اثر این برخورد، با فرهنگهای دیگر مستحیل می شوند، برخی دیگر موضعی سرسختانه و ستیزآمیز نسبت به فرهنگ مهاجم اتخاذ می کنند. شماری از فرهنگ ها به همزیستی مسالمت آمیز تن می دهند و تعدادی هم گفت و گو و تبادل فرهنگی را گریزناپذیر می دانند.از طرف دیگر درست است که فرایند جهانی شدن به همگونی و یکدست شدن فرهنگ و تفاوت زدایی و تنوع زدایی می انجامد، ولی نوع دیگری از همزیستی ها، آمیزش ها، تفاو تها وخاص ها را هم پدید می آورد. (گل محمدی، 1381).
2- بیان مسئله
واژة جهانیشدن به عنوان یک واژة علمی تا اوایل یا حتی اواسط دهة 1980 در محافل دانشگاهی چندان به رسمیت شناخته نمیشد و تنها در نیمة دوم دهة 1980 بود که اعتبار علمی پیدا کرد بطوری که امروزه به گفته رابرتسون، ”ردیابی نحوة انتشار آن در سراسر جهان ناممکن است“ و دیگر گریز یا عقبنشینی هم از آن متصور نیست[i]ویا به نظر "آنتونی گیدنز"، ”بسیار پیچیدهتر و غیرمتمرکزتر از آن است که بتوان ا دعای کنترل آن را کرد.“(گیدنز ، 1379). جهانی شدن یک پیشرفت جدیدی نیست بلکه گام های آن در نتیجه پیشرفت فناوری های نوین به ویژه در عرصه ارتباطات از راه دور سریع تر شده است (Globalization, 2002).جهان شدن باعث افزایش دسترسی به اطلاعات و درک اهمیت آن گشته است و در عرصه اطلاعات نیز جهانی شدن به مثابه تسهیل جریان اطلاعات بر فراز مرزها یا بدون توجه به مرزها تلقی می شود (Nayyer, 2003). جهانی شدن تغییرات چشمگیر در بسیاری از عرصه های حیات بشری را در بطن خود می پروراند. به دنبال این فرایند سیاست، امنیت، اقتصاد، تجارت، فرهنگ، هویت، ارتباطات، فناوری، اطلاع رسانی، محیط زیست، منابع طبیعی و تعاریف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی همگی شکل و نمود جدیدی پیدا کرده است.
امروزه، گفتگو و بحث در باره جهانی شدن ، جنبه ها و ابعاد گوناگون آن ، چه در سطح ملی و چه در مقیاس جهانی ، رونق گرفته است و نقل محافل اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی شده است.فرایند جهانی شدن را اساسا در چهار حوزه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطالعه می کنند.، اما مهمترین حوزه این فرایند در عصر پسا مدرن ، نقش و جایگاه فرهنگ است.در حالی که در عصر مدرنیته فرهنگ به مثابه هنر عالی ، حورزه خاصی از جامعه را اشغال کرده بود، در عصر پسامدرن ، به دیگر عرصه های جامعه نیز راه یافته است.در سطح اقتصادی شاهد محصول شدن فرهنگ بوده ایم و در همین حال ، خود اقتصاد در شکل پدیده هایی مانند آگهی و تبلیغات ، اوقات فراغت ، صنعت خدمات و بازاریابی مطمئن و متناسب با شیوه زندگی ، به گونه ای فزاینده به فرهنگ وابسته شده است .در سطح سیاسی ،سیاستمداران از طریق رسانه ها با مخاطبانشان ارتباط برقرار می کنند و در حوزه اجتماعی ، تمایزات بیشتر از گذشته به صلاحیت های فرهنگی وابسته هستند تا به قدرت اقتصادی یا سیاسی.
اما یکی از تاثیرات مهم و چالشی این پدیده بر حوزه حساس فرهنگ است. بسیاری از ما زندگی محلی داریم . اما ، جهانی شدن ،حتی بافت محلی و به تبع آن ، ماهیت تجربه فرهنگی ما را نیز تغییر می دهد . فرهنگ ، دیگر بیش از این به محدودیتهای
محلی اش «وابسته» نیست . این به معنای آن نیست که جهانی شدن ، محلی بودنها را حذف می کند . بلکه تجربه فرهنگی به شکلهای متنوع آن ، از «لنگر های سنتی اش » در محلی بودنهای خاص «جدا می شود».هرچند تعداد اندکی از نظریه پردازان جهانی شدن ، آشکارا اندیشه هایشان را پسا ساختارگرا یا پسا مدرن می نامند، لیکن ، جهانی شدن با پسا مدرنیته پیوند خورده و در رشته هایی چون جامعه شناسی در چهارچوب چرخش پسامدرن تئوریزه شده است.به همین ترتیب "فرهنگ جهانی" ، اغلب فرهنگی پسامدرن تلقی شده که سریعا در حال تغییر ، پاره پاره و گسسته ، متکثر ، مختلط و تلفیقی شدن است.اینکه فرهنگ جهانی را باید پسا مدرن دانست ، حداقل از بعضی جهات عجیب نیست .فرهنگ جهانی ، به گونه ای اجتناب ناپذیر گسسته و متکثر است .زیرا ، فرهنگی جهانی و یکپارچه نیست. هیچ یک از نظریه پردازان جهانی شدن معتقد نیستند که یک فهرست جهانی واحد از اعتقادات و شیوه ها وجود دارد .اما، تلقی از فرهنگ جهانی به عنوان یک فرهنگ پسا مدرن ، پسا فراتر از پذیرش ناهمگونی ، پاره پارگی ، گسستگی و سیالیت آن است.این فرهنگ ، به معنی اندیشیدن در مورد این وضعیت نیز هست ، که ارزش های فرهنگی غرب اکنون صرفا به یکی از شیوه های نگاه به جهان در بین بسیاری از دیدگاه ها تبدیل شده است.از دیدگاه پسا مدرن ، فرهنگ غرب ، دیگر مانند موقعیتش در عصر مدرنیته ، یک فرا روایت تعیین کننده نیست.بلکه اکنون به یک روایت در بین دیگر روایات تبدیل شده است.
بنابر این شناخت وجوه جهانی شدن و تاثیر آن بر نظام ها و نهاد های اجتماعی، عرصه تحقیقاتی و قلم فرسایی جدید و گسترده ای را پدید آورده و ذهن پژوهشگران و صاحبان اندیشه را به خود مشغول کرده است (موکهرجی، 1382).
بر این اساس سوالاتی که در این مقاله رسیدن به پاسخ آن مد نظر است عبارتند از:
3- مبانی نظری:
3-1- پیشینه تاریخی موضوع
جهانی شدن - واژه رایج دهه 1990 میلادی - یکی از مناقشه آمیزترین موضوعات در علوم اجتماعی است که هرچند در مورد آن بحث های زیادی صورت گرفته است ولی هنوز تعریفی جامع و فراگیر - که دربردارنده کلیه جوانب این پدیده باشد - ارائه نشده است .و همچنان پیرامون تعریف آن مشاجرات و ابهامات فراوانی مشاهده می شود.برخی نویسندگان جهانی شدن را "مرحله ای از سرمایه داری"و یا " مدرنیته اخیر" خوانده اند( بهکیش، 1380)و برخی دیگرجهانی شدن را معادل غربی سازی، نوین سازی یا جهانی سازی بویژه در شکل آمریکایی آن دانسته اند.(سالواتوره و دیگران،1375).
اما ریشه تاریخی جهانی شدن را می توان به گذشته تاریخی بشر و به گذشته های دور مربوط دانست . واژه جهانی شدن بیش از 400 سال قدمت دارد،اما اصطلاح Globalization از دهه 1960 میلادی رواج یافته است و در واسط دهه 1980 به بعد اعتبار علمی کسب نموده است. (زیادی، 1383) .آنچه محرز است جهانی شدن با توسعه جهانی بازارهای اقتصادی همراه بوده است.
( (Giddens1990و توسعه بازارهای اقتصادی نتیجه فعالیت گسترده شرکتهای چند ملیتی بوده که نقش محوری را در فرآیند جهانی شدن ایفا نمود ه اند .(1994 sklair).
از دیدگاه زبانشناختی مفهوم «جهانیشدن» واژهای است معادل Globalization، که بار معنایی ویژهای را در چارچوب اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی دارد. هر چند در متون متنوع علمی از این واژه با احتیاط سخن رفته و آن را مغایر با جامعه جهانی[8] ، نظام جهانی[9] ، بینالمللیشدن [10]، و جهانگرایی[11]دانستهاند، ولی توصیف مشابهی از این واژه در بین عالمان رشتههای مختلف علوم انسانی موجود است که به فرآیند و جریان آزاد تفکر و سرمایه مرتبط میشود. در تعریف مادی از واژه جهانیشدن «ادوارد آنیتات»[12] از کارمندان ارشد «صندوق بینالمللی پول»[13] میگوید: «جهانی شدن به فرآیندی اطلاق میشود که طی آن جریان آزاد اندیشه، انسان، کالا، خدمات، و سرمایه در دنیا میسر میشود. در علم معانی بیان، جهانی شدن فرایند کوتاه کردن فاصله ها ،تغییر در تجارب زمانی و ارائه ماهیت جهانی است. (آنی نات، 2003).
در فرهنگ "هایپر دیکشنری" ،جهانی شدن، به منزله رشد در مقیاس جهانی تعریف شده است (Hyperdictionary, 2002).
به عقیده "مالکوم واترز"«جهانیشدن فرآیند اجتماعیای است که در آن قیدوبندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود و مردم بهطور فزایندهای از کاهش این قید و بندها آگاه میشوند».waters,2000)).
"مارتین آلبرو"، جهانی شدن را ، جهانی ساختن یا جهانی ساخته شدن و دگرگونی تاریخی می داند.به عقیده آلبرو جهانی شدن فرآیندهایی است که بر اساس آن تمام مردم جهان در جامعه واحد و فراگیر جهانی بههم پیوند میخورند. (Albrow,1996).صندوق بین المللی پول (IME). جهانی شدن را ادغام وسیع تر و عمیق تر تعریف می کند به عبارت دیگر جهانی شدن را "رشد وابستگی متقابل کشور ها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خمات و جریان سرمایه در ماورای مرز ها و همچنین از طریق پخش گسترده تر و وسیعتر تکنولوژی می داند.(Clack.1994)."آنکتاد" جهانی شدن را افزایش جریان جابجایی منابع و تولیدات کشور ها با حضور تشکیلات سازمان یافته ای برای اداره فعالیت های اقتصاد بین المللی می داند.(Parakas,2000). در معنای خاص جهانی شدن عمده ترین میراثی است که قرن 21 از آخرین دستاورد های علوم اجتماعی در آخرین دهه قرن بیستم به ودیعت گرفته است.(Robertson,1992 , Inny,1992).
بنابر این ،در مفهوم عام جهانی شدن از سوئی معادل با واژه بین المللی به کار می رود که عبارت است از افزایش تعاملها و وابستگیهای بین مردم کشورهای مختلف . جهانی شدن شکل گیری شبکه ای است که طی آن اجتماعات که پیش از این در کره خاکی دورافتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام می شوند . از اینرو جهانی شدن به معنی تغییر دادن منجر به فضا و زمان و فشرده ساختن آن است(. نصیری، 1385)
3-2- ادبیات موضوع
بیشک مهمترین و بارزترین وجه تمایز اقتصاد امروز و دیروز ،جهانی شدن است. پدیده جهانی شدن تحولات اساسی در ابعاد مختلف در جهان امروز ایجاد کرده است. در بعد اقتصادی شامل گسترش و یکپارچگی بازارهای مالی و مبادلات تجاری، ایجاد سازمانهای اقتصادی بینالمللی نظیر اکو[14]، نفتا[15]، آس آن[16]، اتحادیه پولی کشورهای اروپایی (یورو)[17]، ادغام بازارهای مالی و بانکهای بزرگ جهان و از همه مهمتر تاسیس سازمان تجارت جهانی[18] و در پی آن، آزاد سازی تبادل کالا و نقل و انتقال سرمایه بین کشورها و ادغام شرکتهای تولیدی بزرگ (کرایسلر- دایملر)، ، همه از مظاهر جهانیشدن اقتصاد است.
در بعد سیاسی؛ این تحول با سقوط نظامهای تمامیتخواه و اقتدارگرایانه گرایش به دموکراسی و تکثر [19]سیاسی و احترام به حقوق بشر، بوده است و در بعد فرهنگی؛ گرایش به سوی ایجاد فرهنگ جهانی با ارزش و معیارهای خاص و درنهایت در بعد ارتباطات شامل گسترش بیحد و مرز شبکههای ماهوارهای و اینترنت در اقصینقاط جهان است.در این میان برخی از دانشمندان کوشیدهاند تا جهانیشدن را به صورتی عام و در چارچوب کل تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تعریف کنند و گروهی دیگر در تعریف جهانیشدن، بیشتر به بُعد اقتصادی آن توجه کردهاند.
"پراتون[20]" جهانی شدن رافرایندی از تحول می داندکه مرزهای سیاسی واقتصادی را کمرنگ کرده ارتباطات راگسترش داده و تعامل فرهنگها را افزون می نماید به نظر وی جهانی شدن پدیده ای چند بعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیتهای اجتماعی اقتصادی سیاسی حقوقی فرهنگی نظامی و فنآوری است و همچنین فعالیتهای اجتماعی همچون محیط زیست را متاثر می کند.( عزیز الاسلام،1381).به عقیده "مایکل تانز"،جهانی شدن پیامد یک انقلاب تکنولوژیک است که همزمان با رایانه ای کردن امور ارتباطات راه دور و حمل و نقل سریع مشاهده می شود Friedman, 1999).).جهانی شدن یک فرایند موزون نیست و پیامد های متنوعی برای جوامع گوناگون در حوزه های مختلف دارد.(قوام ، 1382). در واقع جهانی شدن پدیده ای پیچیده و چند وجهی است و در تلاش برای ارزیابی آن، باید با این فرض واقعگرایانه شروع کنیم که جهانی شدن، حقیقتی از زندگی امروز ما شده است؛ روندی غیرقابل تغییر که وعده رشد و ثروت را می دهد. این پدیده، دنیا را چنان به هم تنیده است، که کمتر واحد اجتماعی را می توان یافت که درهای خود را بر روی جریان ها و شبکه های جهانی بسته باشد، حتی محکم ترین مرزهای طبیعی،اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیز بینابین شده است و دگرگونی جایگزین ثبات و قطعیت شده است(توحیدفام، 1381).
گرچه اصطلاح جهانی شدن در ابتدا ناشی از ترکیب جهانی توافقات تجارت جهانی آزاد، شبکه جهانی و یکپارچگی بازارهای مالی بود که مرزها و فاصله ها را از بین برده و جهان را به عنوان یک واحد کل اقتصادی مطرح کرد . ولی از اواخر 1960 فرایند جهانی شدن در عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متجلی گردید . بویژه این امر در اقتصاد و فرهنگ مشهود است و روز به روز وسیعتر می شود.(1998. (Robertson,.
جهانی شدن ترکیب جهانی توافقات تجارت آزاد، شبکه جهانی و یکپارچگی بازارهای مالی رقابتی که مرزها و فاصله ها را پاک کرده و دنیا را به عنوان یک واحد کل متحد ساخته است (رابرتسون، 1379).هرچند که واژه جهانی شدن ظاهرا به پدیده اقتصادی اشاره دارد. اما عواملی وجود دارد که تاثیرات جهانی شدن را اجتماعی و فرهنگی تر می سازد. ایده ها، آیین ها، حرکات فرهنگی و نمونه هایی از آن همگی به دنبال مبادلات کالاها بر فراز مرزهای ملی حرکت می کند (Kluver, 2000).
بنابراین ،خواه جهانی شدن را تحولی مثبت و یا منفی تلقی نماییم، آنچه مسلم است این است که این پدیده، نظام جهانی را آشکارا تغییر داده است و فرصت و تهدید را بطور همزمان ایجاد نموده است.( گیتر، 1384).در اصطلاح، جهانیشدن اندیشهای کلیدی نهفته است که بدون توجه به آن، نمیتوان درخصوص احتمالات مربوط به جامعه بشر در هزارة سوم درک و نظر درستی پیدا کرد. (سوئیزی،1380).زیرا ،جهانی شدن پدیده ای اجتماعی است که شامل فرآینده هایی می شود که روابط اجتماعی و وابستگی متقابل را تشدید و تقویت می کنند (گیدنز 1379 ،ص 75).
4- روش شناسی
دستیابی به هدف های علم یا شناخت علمی میسر نخواهد بود مگر زمانی که با روش شناسی درست صورت پذیرد. به عبارت دیگر تحقیق از حیث روش است که اعتبار می یابد نه موضوع تحقیق (خاکی، 1378،ص 11). هدف از انتخاب روش تحقیق آن است که محقق مشخص نماید چه شیوه و روشی را اتخاذ کند تا او را هر چه دقیق تر آسانتر سریع تر و ارزانتر در دستیابی به پاسخ یا پاسخ هایی برای پرسش یا پرسشهای تحقیق مورد نظر کمک کند. انتخاب روش تحقیق تا حد زیادی بستگی به هدف ها و ماهیت موضوع تحقیق و امکانات اجرایی آن دارد (دلاور، 1376). با توجه به دو رویکرد خردگرایانه و طبیعت گرایانه و دو دسته روشهای تحقیق منتجه از آنها به نامهای روشهای کمی و کیفی می باشد که مقاله حاضر از نوع کیفی بوده و با توجه به ویژگی آزمایشی و یا غیرآزمایشی بودن تحقیقات، روش این مقاله، روش غیرآزمایشی (بازرگان و دیگران، 1377، 79) محسوب میشود. همچنین در کلی ترین تقسیم بندی، روش تحقیق را کتابخانهای و میدانی در نظر گرفتهاند که در این مقاله از روش مطالعات کتابخانهای و اسنادی ( کتب، مجلات ، مقالات معتبر داخلی و خارجی)استفاده شده است .در واقع از نظر نوع تحقیق ، تاریخی و کاربردی بوده است، از آن رو که به بررسی مبانی، نظریه ها، دیدگاه ها و پارادایم های موجود در زمینه جهانی شدن و فرهنگ پرداخته و بر اساس آن پیشنهادات کاربردی ارائه گردیده است
پدیده جهانی شدن از واژه Globalization برگردانده شده که مصدر جعلی از واژه Globe بمعنی کره زمین است. گر چه واژگان کره زمین و ”جهان“ بسیار قدیمی هستند و ظاهرا 150 سال قبل از میلاد مسیح، فردی به نام Crates از کره، برای نمایش سطح زمین، استفاده کرده بود اما مشتقات دیگر این کلمه همچون اصطلاحهای globalization، globalize و globalizing تنها از حدود سال 1960 رواج عمومی یافته است. Globalize فعل گذرا به مفعول است که در آن به فاعل توجه بیشتری میشود و در نتیجه در فارسی به جهانیکردن یا ”جهانیسازی“ برگردانده میشود. اما همین فعل را میتوان بصورت فعل ناگذر لحاظ کرد که در این صورت تأکید بیشتر بر خود فعل است تا فاعل و به این ترتیب به ”جهانیشدن“ تعبیر میشود. همچنانکه واژههای مشابهی همچون صنعتی کردن یا صنعتی شدن، ملی کردن یا ملی شدن در طول تاریخ شهرت بسزایی پیدا کردند.
شاید تا مدت ها قبل ،صاحبنظران تفاوتی میان دو مفهوم جهانی شدن و جهانی سازی قائل نبودند و از این دو معنای واحدی ارائه می کردند .این در حالی است که جهانی شدن مفهومی است که بلضروره نمی تواند دارای فاعل و عامل باشد ، د حالی که جهانی سازی مفهومی است که لزوما فاعل و عامل می طلبد .با این اوصاف،جهانی شدن فرایندی است گریز ناپذیر که شکل تکامل یافته پیشرفت های بشری در حوزه سیاسی،اقتصادی و فرهنگی است و جهانی سازی پروژه ای است که مشخصا در راستای تامین منافع و مسلط کردن ارزش های مورد نظر قدرت برتر در عرصه جهانی و سایر دولت ها و ملت ها است. امروزه ، عده ای از بزرگان حوزه علوم سیاسی و روابط بین الملل بر این تفاوت تاکید دارند."جیمز روزنا"، بر این باور است که جهانی شدن به عنوان یک فرایند زمینه ساز ، شکل متفاوتی از یکپارچگی جهانی است(روزنا،1378 )."محمد عابد الجابری" مدعی است که" جهانی شدن به استقبال یک جهان رفتن ، آشنا شدن با فرهنگ های دیگر و احترام گذاشتن به آراء و نظریات دیگران است.اما جهانی سازی نفی دیگران و نفوذ در فرهنگ های دیگر و محل برخورد ایدئولوژی هاست." همچنین گروهی از اندیشمندان داخلی نیز بر این مساله تاکید دارند که فرایند جهانی شدن یک واقعیت است و پروژه جهانی سازی حاکی از ایدئولوژی و راهبرد برخورد با فرایند جهانی شدن است.(سیف زاده ،1379) .
با پایان جنگ خلیج فارس و برتری آمریکا و متحدین غربی ، این ارائه اولین بار در قالب نظم نوین جهانی ظهور و بروز پیدا کرد.نظم نوین جهانی که عبارتست از صلح و دمکراسی برای همه جهان تحت رهبری ایالات متحده و در میان ملت های جهان ، تنها امریکات که هم ارزش های اخلاقی و هم ابزار لازم برای پشتیبانی از نظم جهانی را داراست.(پرو، 1380).که البته ادعایی بیش نیست و نهاد ها و موسسات شاخص در حوزه فرهنگ و مدیریت در سطح جهان به سهم خود و از طریق تدارک منابع علمی به هدایت این جریان در مسیر صحیح و طبیعی کمک کرده اند.(Anderson,et al ,1994)
.امروزه فرایند جهانی شدن راه به سوی جامعه دانش مدار و مدیریت گرا می گشاید که در آن دانش و اطلاعات محور رشد و توسعه همه جانبه هر جامعه است(UNESCO,2003).
جهانی شدن |
بحران اطلاعات |
دانش مداری |
رشد و توسعه رقابتی همه جانبه و انفجاری |
جامعه عصر تغییر و ارتباطات شبکه ای مدیریتی |
جامعه اطلاعاتی |
مدیریت دانایی |
شکل1 : فرایند جهانی شدن در عرصه مدیریت و فرهنگ
"تاملینسون"[21] به نقل از" مسی" [22] معتقد است که جهانی شدن فرایندی ناگهانی است ، با عرصه هایی از تراکم و تمرکز جریان و عرصه های دیگری که مورد غفلت ، یا حتا، تحریمند. براساس نظر تاملینسون، جهانی شدن؛ فرایندی است که به صورتی اجتناب ناپذیر ، در بردارنده شکلی از امپریالیسم فرهنگی است . ((Tomlinson,2006 .فرهنگ جهانی ؛ تنها یک نیروی همگن کننده نیست ، بلکه ، تنوع و تمایز را نیز تشویق و حمایت می کند. از دهه 1970 اکثر تحلیلگران ، جهانی شدن را معادل آمریکایی شدن می انگاشتند . (Boli & Lechner , 2001)
لذا بر اساس وجود تشتت آراء میان صاحبنظران ،واژه Globalization را گاهی به جهانی شدن و زمانی به جهانی سازی به زبان فارسی بر میگردانند. با نگرشی سطحی ممکن است این دو اصطلاح مترادف به نظر آیند، اما این دو ترجمه به لحاظ بار معنائی و واقعیت کاربردی و ابزاری که منعکس می کنند با هم تفاوت دارند. در بـرگردان اول یعنی "جهانی شدن"، القای نوعی اراده و اختیــار مورد نظر است و می خواهد این پیام را به خواننده منتقل کند که جهانی شدن، واقعیتی است ملموس و ضرورتی است گریزناپذیر که هر جامعه اگر خواهان رفاه شهروندانش باشد، چاره ندارد جز اینکه خود را با این جریان نیرومند، ضروری و مفید به حال کشورها و به حال جامعه بشری، سازگار کند و باطیب خاطر و اراده آزاد به مقتضیات آن گردن نهد.در برگردان دوم یعنی "جهانی سازی"، سعی بر این است که به واقعیت دیگری اشاره شود و آن اینکه: جهانی شدن طرحی است که توسط کشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا و در راس آنها آمریکا، تدوین شده و منظور از آن ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی ،نظامی و فرهنگی بر دیگر کشورهای عالم است. (زمانی، 1384).
در ارتباط با واژه جهانی شدن نگرشهای متفاوتی ابراز شده است و اصولاً رویکردهای مختلف به جهانی شدن، تابع دیدگاهها و تعاریفی است که از جهانی شدن به عمل آمده است. این پدیده را به گونه های مختلف توصیف کرده اند و از زوایای متفاوتی به آن نگریسته اند .گروهی جهانی شدن را یک الزام غیر قابل تفکر و در عین حال یک روند مثبت میدانند و گروهی دیگر با نگرش به آثار این پدیده برای کشورها، آن را معادل نیستی و نابودی دانسته و از آن گریزان هستند.
به عقیده " گیدنز" ( 1990 ) ،جهانی شدن را میتوان به عنوان عامل تشدید روابط اجتماعی جهان که فاصلهها و مکانهای دور دست را به گونه ای به هم پیوند میدهد تبیین کرد که به واسطه آن رویدادهای محلی تحت تاثیر حوادثی شکل میگیرد که از نظر جغرافیایی کیلومترها از هم فاصله دارند و بالعکس.
"جان تامیلنسون "(2001 )، در تعریف جهانی شدن میگوید: «جهانی شدن، در فرآیند توسعة سریع پیوندهای پیچیده میان جوامع، فرهنگها، نهادها و افراد در تمامینقاط جهان معنا پیدا میکند.» "هاروی"(1998)، جهانی شدن را متضمن دو عنصر «فشردگی در زمان و مکان» و «کاستن از فاصلهها» میداند. به نظر میرسد از یک دید کلّی، جهانی شدن را بتوان چنین معنا کرد: یک تجربه خارج از فضا و همکاری آگاهانه و یا الزامیملتها، دولتها و فرهنگها جهت زیستن در یک دهکدة کوچک جهانی و محیطی رقابتی. (تامیلنسون،1381).
در یک دسته از تعاریف جهانی شدن را مترادف غربی شدن[23] دانسته اند و این باور را ترویج کرده اند که کشورهای باختر زمین اهتمام می کنند تا دیگر کشورها را به شکل خود درآورند، فرهنگ و خصوصیات اجتماعی و ارزشی آنها را ازبین ببرند و فرهنگ و شیوه زندگی غربی را به آنان تحمیل نمایند. اگر این تفکر و دیدگاه را درمورد جهانی شدن بپذیریم، کشورها برای حفظ ارزشها و هویت خود باید در مقابل این سلطه و استیلا ایستادگی نموده و اجازه ندهند جهانی شدن فــرهنگ و ارزشهای آنها را ببلعد. جهانی شدن را به این تعبیر جهانی سازی یا جهانی کردن نامیده اند و بر این نکته پای فشرده اند که کشورهای قدرتمند به کمک این ابزار درپی آنند که کشورهای ضعیف را به رنگ خود درآورده و هویت آنها را از بین ببرند. جهانی شدن در این تعریف منجر به ایجاد تبعیض و تاراج منابع جهان سوم و از میان رفتن کشورهای فقیر و صنایع و کشاورزی آنها می گردد. در جهانی سازی غرب زده کشورهای در حال توسعه از گردونه توسعه خارج شده، منابع و ثروتهای آنان چپاول می شود و در یک رقابت ناعادلانه فنا و نیستی نصیب آنهــــــا می گردد. کسانی که جهانی شدن را به صورت تهدید تعریف می کنند پیش فرض ناگفته شان ایــن است که ما هیچ نقطه قوتی نداریم که بتـــوانیم در یک عرصه جهانی مطرح سازیم و این اندیشه ای ناصواب و تفکری نادرست است. لذا موضع تمامی مخالفان جهانی شدن براساس این تعریف شکل می گیرد. در دسته دوم تعـــــاریف جهانی شدن، این پدیده به نیرویی توسعه دهنده، رفاه بخش، پیام آور صلح و دوستی و ارتقاء دهنده دانش و فناوری[24] و ایجادکننده دموکراسی[25] و آزادمنشی تعبیر شده است. در جهانی شدن هر کشوری در یک جامعه جهانی[26] از مــزیت ها و امکانات گسترده تر خدمات علمی و فنی و بهداشتی و امنیتی و زیست محیطی برخوردار می شود و همکاری و نزدیکی ملتها و کشورها با هم به کاهش منازعــــات و بهره وری بیشتر از منابع، و مبارزه جدی تر و همه جانبه تر با عوارض مخرب دنیای امروز منجر می گردد.Rabertson ,et al ,1998)).
در تعریف دوم جهانی شدن حرکتی است که از مدتها قبل در روند روبه رشد ارتباطات میان کشورها آغاز شده است و حاصل اراده یک یا چند کشور به شمار نمی آید. مدیران و کسانی که این تعریف از جهانی شدن را پذیرا می شوند ، تلاش دارند تا در جهان پیچیده امروز در مقابل پدیده جهانی شدن با توانمندسازی خود به طور فعال و اثرگذار عمل کنند و جهانی شدن را به صورت یک فرصت، و نه تهدید در حیات سازمانی خود تجسم نمایند.(نهاوندیان، 1386).
بنابراین،در فضای جهانی شدن باتوجه به دیدگاههای موافقان و مخالفان، مدیران و دولتها زمانی می توانند توفیق پیدا کنند که از حالت انفعالی در مقابل این پدیده خارج شده و به صورت فعال با آن روبرو شوند. در یک حالت تعاملی اثرگذاری و اثرپذیری به طور توأمان رخ می دهد و مدیران اگر به مزیتهای رقابتی سازمانهای خود آگاه باشند از روابط متقابل با مجموعه کشورها حداکثر بهره برداری را به عمل خواهند آورد.
"رولند رابرتسون" می گوید: جهانی شدن، جهان شمول شدن صفات خاص و خاص شدن جهان شمولی هاست (اسلامی، 1382).در واقع مرحله شتابان فعلی جهانیشدن نیز علاوه بر تاثیراتی که بر حوزههای سیاست و حکومت, اقتصاد و محیط زیست میگذارد به نظر میرسد که پیش و بیش از همه در حوزه فرهنگ تاثیر خود را نهاده است و گرایش بیشتری در این راه از خود نشان داده است به طوری که از آن گاها به جهانیشدن فرهنگ یا جهانیسازی فرهنگی یاد میکنند.
شاید هیچ چیز بیش از ابتکارها و اختراعهای علمی و صنعتی زمینه این جهانی شدن فرهنگی را فراهم نکرده باشد. ویژگیهای مشترکی که برای فناوری نوین شمرده است عبارتند از کوچک سازی، شخصی سازی، فشرده سازی، ایجاد ارتباط و استقلالطلبی که ریشه در جوامع سرمایهداری پیشرفته دارد. این فناوری نوین سه پیامد عمده هم برای جهانیسازی فرهنگ در پی داشته که عبارتند از: 1) صدور اخبار، اطلاعات، برنامههای سرگرم کننده و کالاهای مصرفی از مرکز به پیرامون که توام با آرمانسازی از شیوه زندگی غربی صورت میگیرد، 2) جذب ملتها به فرهنگ غربی و زبان مشترک و عمومی که انگلیسی است در حالی که فرهنگها و زبانهای دیگر به حوزههای محلی و داخلی محدود شدهاند. انگلیسی بعنوان زبان استعمار امروزه زبان رسمی یا رایج همه کشورهای مستعمره سابق انگلستان از جمله ایالات متحده, استرالیا, آفریقای جنوبی, هند, پاکستان و کانادا میباشد و در نقطه مقابل زبانهای بومی چون استاندارد و مدون نشدهاند براحتی قابل تشخیص نیستند و معلمان کافی هم برای آن تربیت نشدهاند. به همین خاطر بعنوان ناقص, زبان اقلیت و نامناسب با نیازهای جهان نو طرد شدهاند در حالی که تحقیقات سازمان ملل نشان داده که آموزش به زبان مادری مفیدتر و سریعتر است. 700 میلیون جمعیت آفریقا به بیش از هزار زبان متمایز صحبت میکنند که در نیجریه که زبان انگلیسی زبان مسلط است فقط 400 زبان در میان 250 گروه قومی رواج دارد.( تامیلسون، 1381).
3 )به عقیده" مک لوهان و گیدنز"، رسانههای گروهی با تبدیل روابط انسانی به نمادها و نشانهها، مردم اقصی نقاط جهان را به یکدیگر مرتبط کردهاند و در این میان اینترنت که شبکه بینالمللی ارتباط میان رایانهها است، نقش بسزایی را در این زمینه ایفاء میکند. در همین باره "هربرت مکلوهان" کانادایی (1911 ـ 1980)، پیشبینی میکرد که بر اثر پیشرفت ارتباطات و گسترش وسایل ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون، همه افراد جهان میتوانند در یک لحظه در معرض تصاویر یکسان قرار گیرند و به این ترتیب به عقیده "آلوین تافلر" موجب پیدایش ”دهکدهای جهانی“ متشکل از بشر پراکنده در پنج قاره خواهد شد. (تافلر،1376)
از بعد فرهنگی، جهانی شدن را بیشتر ناظر بر فشردگی زمان و مکان و پیدایش شرایط جدید برای جامعه جهانی و جهانی شدن فرهنگ است . این بعد از جهانی شدن بر اقتصاد و سیاست تفوق دارد و عمده توجه آن بر روی مشکلاتی تمرکز دارد که فرهنگ جهانی با بهره گیری از رسانه های جمعی برای هویت ملی و محلی بوجود می آورد.مبانی تحلیلی طرفداران فرهنگ جهانی، بر این ا صل مبتنی است که رشد فزاینده فناوری وسایل ارتباط جمعی، اینترنت و ماهواره، موجب فشردگی زمان - مکان و نزدیکی فرهنگ کشورها شده است و از این طریق یک فرهنگ مسلط در جهان تشکیل داده است.(میرمحمدی،1381).
با ظهور چهره جدیدی از سرمایه داری در عصر امپریالیسم و جهانی شدن، به ابعاد فرهنگی و سیاسی بیش از استعمار اقتصادی توجه می شود و در جهت خلق فرهنگ های جهانی فعالیت میکند(Johnston ,1985) .تحت تسلط سرمایه داری، تولیدات فرهنگی با تولیدات کالا یکپارچه می شود و یک تسلط جدید فرهنگی از طریق جامعه اطلاع رسانی بر زندگی مردم سایه
می افکند، بدین سان که تولیدات فرهنگی در چارچوب شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صورت می گیرد. روی این اصل در بحث مدرنیسم و پست مدرنیسم، عامل فرهنگ در کانون تحلیل های جامعه، در مرحله نهایی سرمایه داری قرار می گیرد. (شکوئی، 1375).در زمینه اقتصاد دسترسی به بازارهای جهانی را می طلبد و تسخیر بازار مستلزم تغییر در فرهنگ و باورهای دیگر ملتها بود و از همین جا مفهوم صدور ارزش مازاد در تولید و مبادلات فرهنگی شکل گرفت، که در اثر تحمیل سیاستهای اقناعی و مبادله یک سویه فرهنگی تحقق یافت (کاظمی،1377). بر همین اساس است که" آمانوئل و الرشتاین" با عنوان کردن مفهوم ژئوکالچر(Geoculture) فرهنگ را نظام اعتقادی و ایدئولوژیک، اقتصاد جهانی می داند که به سراسر جهان انتشار یافته و فرهنگهای محلی جای خود را به فرهنگ قدرتهای امپریالیست غربی داده اند. (والرشتاین،1377 )
اصطلاح صنایع فرهنگی[27] که بوسیله گروهی از دانشمندان علوم ارتباطات مطرح شده است ناشی از کنترل مستقیم قلمروهای فرهنگی است که از طریق نیروهای اقتصادی موفق به حذف مرزهای موجود میان شرایط اقتصادی و عوامل فرهنگی گردیده است و ادغام اقتصاد و فرهنگ را به صنایع فرهنگی تعبیر نمود ه اند .(Ianangus, 1989)
به نظر "وریستن" ارتباطات امروزی جهان در مرحله ای است که می تواند فرهنگ سازی کند . " دراکر" معتقد است که بدون تردید این فرهنگ و ارزشهای غربی است که جهانگیر خواهد شد . (دراکر، 1357 ).با رشد حیرت آور فن آوری اطلاعات و قدرت عظیم رسانه های ماهواره و اینترنت ، که نسبت به گذشته، انتشار فرهنگی را به کلی متفاوت نموده اند و قدرت بلامنازعی را در اختیار غولهای صنعتی قرار داده که به گسترش مرزهای فرهنگی خود بپردازند و در نتیجه نواحی فرهنگی دیگر کشورها را کم رنگ کرده و فرهنگهای بومی در هیاهوی فرهنگ مهاجم منفعل شده اند. در این شرایط ارتباط انسان با فرهنگ بومی خود، هر آن سست تر شده است. (نوروزی،1381).
جهانی شدن فرهنگ نه بر از بین بردن ارزش ها[28] و فرهنگ های بومی [29]و سنتی [30]بلکه بر ایجاد و گسترش ارزش های مشترک انسانی اشاره دارد.نمونه های این ارزش های مشترک پذیرش مفاهیم[31] حقوق بشر مقابه با خشونت سازمان یافته دولتی ،مقابله با آلودگی محیط زیست و حمایت از قلمرو فرهنگی جوامع ملی می باشد.این ارزشهای مشترک متفاوت از تحمیل[32] فرهنگی است .واقعیت امر این است که بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی و سایر علوم نیز بر جهانی شدن فرهنگ تاکید دارند .فدرستون[33] با جعل اصطلاح "فرهنگ سوم[34]" به خلق ارزش های مشترک ، جدا از ارزش های فرهنگی ملی و سنتی ، اشاره می نماید و معتقد است " این فرهنگ ها فرصت هایی برای وفاداری های جدید ایجاد می کند که لزوما همراه با نابودی وفاداری قدیمی نیست".(قریب 1380).رابرتسون بر لزوم برداشتی چند بعدی و کثرت گرا از نظام جهانی تاکید دارد که هویت های فرهنگی متعدد محلی، ملی و ...عناصر تشکیل دهنده آن است.(رابرتسون،1380).
بنابراین در جهان کنونی که افراد تحت تأثیر فرهنگ های بسیاری هستند، فرهنگی می تواند تداوم یابد که پاسخگوی نیازهای مادی و روحی افراد باشد. هویت مستلزم نوعی انتخاب است. بنابراین باید چنان زمینه های فرهنگی تقویت هویت خودی را توسعه داد که افراد دلایل کافی برای انتخاب نمادهای هویت خودی را داشته باشند (اکسفورد،۱۳۷۸).
8- 1- نظریه های گفتمان پسا ساختار گرایی"ارنستو لاکلائو و چانتا موفه"از نظر این دو اندیشمند هر چیزی،" فرهنگی" است و از آنجا که خود واقعیت اجتماعی ، از سنخ گفتمان است ، بنابراین همواره نظم اجتماعی از طریق فرهنگ ساخته شده مورد مخالفت قرار گرفته و باز تولید شده است. در حالیکه در عصر مدرنیته ، فرهنگ به مثابه هنر عالی، حوزه خاصی از جامعه را اشغال کرده بود ، در عصر پسا مدرنیته ، به دیگر عرصه های جامعه نیز راه یافته است(Williams,1981)
در سطح اقتصادی ما شاهد کالایی شدن فرهنگ بوده ایم و در همین حال ، خود اقتصاد نیز در شکل پدیده هایی مانند آگهی و تبلیغات ، صنعت خدمات و بازاریابی مطمئن و متناسب با شیوه زندگی ، به گونه ای فزاینده به فرهنگ وابسته شده است.در سطح سیاسی ، سیاستمداران از طریق رسانه ها با مخاطبان نشان ارتباط برقرار می کنند و در حوزه اجتماعی تمایزات بیشتر از گذشته به صلاحیت های فرهنگی وابسته هستند تا به قدرت اقتصادی یا سیاسی ، بر این اساس "کریشان کومار " معتقد است اندیشمندان پسامدرنیته باید تعریف انسان شناسانه یی از فرهنگ به عنوان "یک شیوه کلی تفکر، احساس و عمل" ارائه کنند(Kumar,1995). اما چنین تعریفی به نظر گمراه کننده است .زیرا بر وجود یک فرهنگ یکپارچه دلالت دارد ، درحالیکه به عقیده نظریه پردازان پسا مدرنیته ، فرهنگ پسامدرن ، به بهترین وجه در قالب یک فرهنگ پاره پاره نامعین و بی ثبات متجلی
می شود. و این تجلی در پدیده ایست که از آن تحت عنوان "چرخش پسا مدرن" یاد می شود(نش، 1384).
8-2- دومین طیف این نظریه ها ،افرادی هستند که جهانی شدن را به مثابه نتیجه سرمایه داری می دانند که " ایمانوئل والشتاین" با ارائه نظریه نظام جهانی و "دیوید هاروی"در کتاب "وضعیت پسامدرنیته"(1989) جهانی شدن را به پسا مدرنیته و پسا مدرنیسم پیوند می زند ، استدلال می کند که شکل جدیدی از سرمایه داری تحت عنوان « پسامدرنیته انعطاف پذیر »را
می توان از منظر مارکسیسم کلاسیک درک کرد.به عقیده هاروی ،جهانی شدن برای سرمایه داری پدیده جدیدی نیست، لیکن
پسا مدرنیته انعطاف پذیر در بردارنده شدت یافتن تراکم و فشردگی زمانی – فضایی است که ویژگی این نوع پسامدرنیته محسوب
می شود.زندگی اجتماعی تا حدی سرعت گرفته که فضا کاهش یافته یا به کلی از بین رفته است به طوری که ما این وضعیت را در مورد انتقال و دریافت فوری اندیشه ها در سراسر جهان با استفاده ار ارتباطات ماهواره ای شاهد هستیم و به نظر او پسامدرنیته انعطاف پذیر یک فرهنگ پسامدرن خلق کرده است. (Harvey,1989).
"اسکات لش و جان یوری" ،در کتاب «اقتصاد نشانه ها و مکان»(1994) استدلالی مشابه استلال هاروی مطرح کرده، از یک چارچوب مارکسیستی برای توضیح جهانی شدن استفاده می کنند.آنها نیز مانند هاروی «مدرنیته» پسامدرنیسم را اصطلاحاتی می دانند که به گونه یی مفید، ویژگی های زندگی معاصر را بیان می کنند،هر چند اینها را تداوم سرمایه داری پویا ،عنوان نیروی حرکت بخش تاریخ تلقی می کنند.اما لش و یوری ، بیش از هاروی این ویژگی های جدید را به تفسیری گره می زنند که خود آن را «سرمایه داری غیر سازمان یافته» و «پسامدرنیته» می نامند.لش و یوری ، استدلال می کنند که برای درک سرمایه داری معاصر ، آنچه را باید بدانیم دقیقا این است که « تا چه اندازه خود فرهنگ در اقتصاد نفوذ کرده است».(Lash and Urry ,1994).
“آرجان آپادورای” است که بر ناهمگونی فرهنگ جهانی تاکید می کند.به عقیده او ، اقتصاد فرهنگی جهانی، یک نظم پیچیده ،مختلط،هم پوشاننده و گسست آفرین است و نظریه چشم انداز ها را ارائه می کندکه در بر گیرنده پنج بعد جریان فرهنگی است که عبارتند از:1- چشم انداز های قومی 2- چشم انداز های تکنولوژیک 3- چشم انداز های رسانه یی4- چشم انداز های مالی
5- چشم انداز های ایدئولوژیک." آپاندوری" ، مانند نظریه پردازان گفتمان ، عقیده دارد که زندگی اجتماعی سراسر، فرهنگی است.(Appaduria,1990)
8-6 - طیف ششم این نظریه پردازان: نظریه های اجتماعی افراطی ما بعد نوین هستند که ژان بودریا در این گروه قرار دارد. او مفهوم مبادله نمادین را به جای نفیریشه یی مبادله اقتصادی پیشنهاد می کند.بعد از آن بودریار به تحلیل جامعه معاصر روی آورد ، جامعه ای که به گمان او دیگر تحت سلطه تولید نیست .بلکه ، رسانه ها ، الگو های سایبرنتیک و نظام های هدایت کننده، فراوری اطلاعات و نظایر آن ، بر آن چیرگی یافته اند. بودریار مانند جیمسون می گوید ، ویژگی این جهان ، شبیه سازی هاست، به نظر او ما در عصر شبیه سازی زندگی می کنیم.برای مثال ، بودریار از تحلیل رفتن تلوزیون در زندگی و تحلیل رفتن زندگی در تلوزیون سخن می گوید. (ریتز،1382).او ، از چند مفهوم اساسی در جهان پست مدرن یاد می کند که عبارتند از:1- فرا واقعیت ها 2- شبیه سازی 3- مبادله نمادین 4- فریبندگی 5- انفجار نشانه ها که بودریار در همه این اظهار نظر ها ، بر فرهنگ تاکید دارد.(فکوهی، 1382)
8-7 - در طیف هفتم مدرنیته فرهنگی:هابرماس قرار می گیرد.هابرماس در تحلیل مدرنیته ، و آنچه مدرنیته ناتمام می خواند، متوسل به مفهومی با عنوان مدرنیته فرهنگی می شود.او مدرنیته ای که امروز در جهان سرمایه داری حاکم است،اصل و اساس مدرنیته نمی داندو معتقد است مدرنیته فرهنگی که درکنار آن و زیرمجموعه آن مباحثی چون عقلانیت ارتباطی، کنش مفاهمه یی،عقلانیت جهان زیست،وضعیت کلامی آرمانی،حوزه عمومی و ... مطرح می شود ، بنیان مدرنیته را تشکیل می دهد.(نظام زاده ، 1384). بنابرای می توان نتیجه گرفت در 7 طیف نظریه های جهانی شدن فرهنگ اهمیت و جایگاه ویژه و حساسی داشته است.
9- پارادایم های نظری در خصوص ارتباط فرهنگ و جهانی شدن
چهار رویکرد در ارتباط با فرهنگ و جهانی شدم می توان تصور کرد .این چهار نقطه نظر ، با توجه به ماهیت و نقش جهانی شدن دارای ارزش علمی و اطلاعانی خاص خود هستند.هر کدام از این نقطه نظرها ، از نظر پرادیمی متمایز با ماهیت و نقش جهانی شدن و فرهنگ توجه کرده اند.این چهار رویکرد و ترکیب آنها ، به ما کمک می کند تا از تمام زوایا ، به مسئله جهانی شدن و فرهنگ توجه کرد. در عین حال ،هر کدام از این پارادایم ها ، نظریات ، ابزار های تحلیلی و مفاهیمی به دست می دهند که از دیگری متفادت است .(Ardalan,2009,p513). جدول زیر این موضوع را نمایش می دهد:
جدول1:پارادایم های نظری و چهار رویکرد جامعه شناسی
جامعه شناسی تغییر
ساختار گرایی رادیکال |
انسان گرایی رادیکال |
کارکرد گرایی |
تفسیر گرایی |
جامعه شناسی نظم
عینی ذهنی
9-1- پارادایم کارکردی:
فرض پارادایم کارکردی آن است که جامعه وجودی مجرد دارد و از نظم مشخصی پیروی می کند .این این پیش فرض ها منجر به وجود علم اجتماعی عینی و فارغ از ارزش می شود که می تواند شناختی تبیینی و پیش بینی کننده واقعی از جهان بیرون به دست دهد.جهانی شدن فرایند غیر قابل برگشتی است که در آن ارزش ها و هنجار های انگلو- آمریکایی بر فرهنگ جهان جدید غالبند. بر این اساس گفته می شود شبکه جهانی فرهنگ ، قوی ترین نیروی اجتماعی و سیاسی در جهان است.چنین شبکه جهانی از فرهنگ است که ترس برخی دولت های اسلامی از این فرایند و تلاش آنها برای جدار کردن مردمشان از جهان مدرن ، نشان
می دهد.در این پارادایم جریان اطلاعات و کنترل آن توسط برخی دولت های قوی غربی مورد بررسی قرار گرفته و تاثیر دهکده جهانی بر ارزش های دیگر کشور ها کنکاش می شود. در این راستا تاثیر رسانه ها در این دهکده جهانی نیز ، مورد اشاره قرار می گیرد.تاثیر و کنترل فرهنگ آمریکایی بر رسانه های عمومی ، در فرایند جهانی شدن، در این پارادایم مهم است. (Ardalan,2009,p518).
فرض پارادایم تفسیری آن است که واقعیت اجتماعی ، نتیجه تفسیر های ذهنی افراد است.در این پارادایم، جهان اجتماعی فرایندی در نظر گرفته می شود که توسط افراد خلق می شود.در این پارادایم ، جهان اجتماعی پیوسته ، نظام دار و یکپارچه است.پدیده های فرهنگی در این پارادایم ، نمود هایی خارجی از تجربه درونی اند.از این رو ، علوم فرهنگی،نیاز به کاربست روش های تحلیلی مبتنی بر «درک و فهم» است که از طریق آن یک اندیشمند فرهنگی می تواند انسان ها ، اندیشه آنها ،احساسات آنها و شیوه ابراز آنها در جهان بیرونی را بفهمد و درک کند.در این پارادایم ، موضوع محوری در تعاملات اخیر جهانی،تنش بین تجانس و عدم تجانس فرهنگی است.نیرو های فرهنگی که از کلانشهر های مختلف وارد جوامع جدید می شوند ، به طریقی تمایل به بومی شدن دارند.این امر شامل موزیک ، سبک های سکونت ، علم تکنولوژی،نهاد ها و مناظر می شود.اقتصاد فرهنگی جهان اخیر ، نظمی پیچیده ه پوشان و متمایز کننده[35] است.پیچیدگی آن معطوف به گسست های اساسی مشخصی بین اقتصاد ،فرهنگ و سیاست است.این گسست ها را با ارجاع به رابطه بین پنج بعد جریان فرهنگی زیر می توان فهمید:
1- حوزه قومیتی[36] 2- حوزه تکنولوژیک[37] 3- حوزه مالی[38] 4- حوزه رسانه ای [39]5- حوزه ایدئولوژیک[40] وجود پسوند مشترک scape در این ابعاد ، دلالت بر آن دارد که این ابعاد ، روابط عینی خاص نیستند ، بلکه سازه هایی ذهنی اند که عمیقا تحت تاثیر بافت تاریخی ، زبانی و سیاسی انواع مختلف کنشگران است همچون دولت – ملت ها،شرکت های چند ملیتی ، جوامع مهاجر،جنبش ها و گروه های خرده- ملی(دینی، سیاسی یا اقتصادی)و گروه های چهره به چهره صمیمی، مثل روستا ها ، همسایگان و خانواده ها. بر این اساس ، می توان گفت جهانی شدن فرهنگ، به معنای همگن شدن آن نیست.با این حال ، جهانی شدن از ابزار های همگان سازی مثل تسلیحات ، فنون تبلیغاتی، سلطه زبانی و سبک های پوشش بهره می گیرد.از این رو ، ویژگی محوری فرهنگ جهانی ، عبارتست از : سیاست یکسانی در برابر تفاوت. (Ardalan,2009,p521).
این پارادایم، انتقادانی از وضع موجود می کند و از دیدگا هی ذهن گرایانه با رویکرد تغییر بنیادین ، به سبک های سلطه ، آزادی ، محرومیت و عاملیت می پردازد.این دیدگاه بر اساس زیر بنای ذهنیش تاکید زیادی بر آگاهی انسانی دارد و تمایل دارد که جامعه را ضد انسان در نظر بگیرد.این رویکرد ، فرایند خلق واقعیت را به خودی خود بازتابی می داند، بدان معنا که ، افراد و جامعه از رسیدن به بالاترین پتانسیل ممکن شان بازداشته می شوند.از نقطه نظر این رویکرد ، فاز اخیر جهانی شدن فشرده سازی پیش بینی نشده یی از زمان و مکان است که با خود تراکم بی شماری از ارتباطات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را در مقیاس جهانی به همراه دارد.اما، افراد جهانی شدن را به شیوه های متفاوت تجربه می کنند.جهانی شدن ،ثروت و فرصت بزرگی برای عده قلیلی ممتاز فراهم می کند، در صورتی که بسیار دیگر را در فقر و ناتوانی عمیق نگه می دارد.جهانی شدن، هم یک تخریب بزرگ و هم یک خلاق بزرگ اندیشه ها، ارزش ها ، هویت ها، اعمال و جنبش هاست. از منظر این دیدگاه ، جریانات فرهنگی جهانی، در مدیریت شرکتهای رسانه یی بین المللی قدرتمندی هستند که از آخرین تکنولوژی های ارتباطی برای شکل دهی به جوامع و هویت ها بهره می گیرند.تصاویر و اندیشه ها، اثر شگرفی بر شیوه تجربه افراد از زندگی روزمره شان می گذارند. فرهنگ ، دیگر بیش از این با محل ثابتی پیوند ندارد، بلکه ، معانی جدیدی کسب می کند که منعکس کننده موضوعات مسلط در حال ظهور در زمینه ی جهانی است (Ardalan,2009,p524).
این پارادیم بر این انگاشت است که واقعیت ، عینی و مجرد است و گویی ریشه در نگاه ماتریالیستی از جهان طبیعی و اجتماعی دارد.جهان اجتماعی، مثل جهان مادی، وجودی مستقل و بیرون از اندیشه انسان ها دارد.این پارادایم، جامعه را به صورتی بلقوه ، نیروی سلطه گر در نظر می گیرد .در این رویکرد ، فرهنگ چیزی است که برخی آن را احساس می کنند در صورتی که برخی دیگر آن را احساس نمی کنند.در این منش ، هیچ توجیهی معطوف به معیار های جهانی برای ارزش ها و اعمال فرهنگی وجود ندارد.در نظام جهانی فعلی ، پرسش در مورد همگن شدن فرهنگ، که با تقابل«خاص» در مقابل «جهانی» سروکار دارد، می تواند با تقابل« ملی» در مقابل« جهانی» پیوند داده شود.مشکل مرتبط با فرهنگ جهانی از آنجا ناشی می شود که تعریف یک فرهنگ ، مستلزم تعریف مرزهایی است که سیاسی اند ، یعنی مرز های استثمار و مقابله با استثمار.این مرز ها اختیاری اند ، زیرا ، ترسیم مرز ها از یک نقطه و به نقطه دیگر به لحاظ منطقی قاطع و قابل دفاع نیست.مقاومت فرهنگی،مقاومت سیاسی نیز هست .اگر افراد در مقابل ارزش های فرهنگی انکار شده یا مورد غفلت واقع شده شان مقاومت نشان می دهند، در نزاع های سیاسی شان در درون یک دولت نیز،سعی در تقویت موضع فرودستان می کنند. (Ardalan,2009,p528).
10- مدل های جهانی شدن فرهنگی: رویکردی محلی
بر اساس مدل برگر؛ جهانی شدن فرهنگی در راستای چهار خط مرتبط به هم و همزمان پیش می رود .اولی با مفهوم مصطلح به نام «فرهنگ داووس» مرتبط است و فرهنگ نخبگان بازرگانی جهان است.برگر ، نسخه دوم را نمایشگاه بین المللی علمی می نامد.که به معنی تعامل روز افزون همیشگی بین طبقه روشنفکران غربی و دورتری نقاط جهان است و نیز شکل گیری از طریق تمام انواع بنیاد ها ، سازمان های غیر دولتی و شبکه های آکادمیک جهانی است که به زبان مفهومی یکسانی را استفاده می کنند . جنبه سوم دیدگاه برگر : فرهنگ عامه یی است که برگر آنرا «دنیای مک»[41] می نامد:«ذائقه های استاندارد » ( چی بخورید ، چی بپوشید ، چی بگویید ، چی ببینید و چی گوش کنید ) . غلبه ( حداقل در سطح ) فرهنگ رسانه یی به سبک آمریکایی که منجر به «اسکان مجدد» بخش قابل ملاحظه یی از جوانان در فضای مجازی «دات کام»[42] می شود . در نهایت ، مسیر چهارم و جهانی شدن فرهنگی برگر ، مرکب از گسترش روز افزون پروتستانیسم کلیسایی [43] به مناطقی است که به لحاظ تاریخی با آن بیگانه
بوده اند ، آمریکای لاتین ، آسیای خاوری، جنوب آفریقا و برخی کشور های جدا شده از شوروی سابق. (Vysotska,2004) .
برخی دیگر از نویسندگان ، نتایج فرهنگی بر امده از جهانی شدن را در هشت حوزه مورد توجه قرار داده اند و به مواردی همچون بازسازی صنایع فرهنگی ، اهمیت یافتن سیاستهای رسانه یی ، افزایش نقش ، اهمیت و جایگاه زندگی روزمره و ... اشاره می کنند . (during , 2005) .
11- نتیجه و پیشنهاد
جهانی شدن موجب شده بنا بر ضرورت و تاثیر استراتژیک ، از« فرهنگ جهانی» سخن به میان آید.این اصطلاح ، حاکی از باور به حرکت همگون ساز تحولات جهانی در جهت ادغام «فرهنگ ها» در قالبی واحد و با خصوصیاتی عام و فراگیر دارد.با این حال ، باید نسبت به تعمیم های تک بعدی حساسیت بیشتری داشت ، تا سویه های دیگر روند های جاری ، مورد غفلت قرار نگیرد.بر این اساس ، می توان گفت در شرایط جدید جهانی ، فضا برای برخورد ها و تماس های میان فرهنگی بسیار مهیا تر از گذشته است.این امر، می تواند به تسریع در فرایند های انتقال هنجار های فرهنگی و پر شتاب شدن مداوم دگرگونی های فرهنگی منجر
می شود.همچنین ، پیامد این شرایط ،می تواند برجسته شدن نقاط افتراق و اشتراک فرهنگ ها و آماده شدن زمینه هایی برای برخورد های فرهنگی باشد."ساموئل هانتینگتون"،در کتابش تحت عنوان "برخورد تمدن ها" چنین استدلال کرده که ، سیاست و اقتصاد جهان مدرن ، مولودان اصلی تضاد در جهان نیستند.تقسیم های بزرگ بین انسان ها و منبع مسلط تضاد ، فرهنگی خواهد بود و خطوط نبرد آینده ، خطوط گسل بین تمدن ها خواهد بود که غرب نیازمند درک بهتر فرهنگ های دیگر و نیازمند توجه به مشترکات مدل های تمدنی متفاوت است(Vysotska,2004) . این اوضاع می تواند موجب بروز داوری هایی در باره خط سیر و چگونگی تحول فرهنگی باشد و گاهی از اراده ای سرلغ گرفته شود که به شکل برنامه ریزی شده و منسجم،درصدد ایجاد تحول فرهنگی در برخی منطق جهان است.ضمن اینکه سیاست گذاری های فرهنگی در راستای حفظ منافع بلوک های قدرت
می تواند،امری پذیرفته شده و قابل درک و تصور باشد، باید یاد آور شد که سمت و سوی دگرگونی های فرهنگی همچنین می تواند از ناحیه میزان مناسبت یا تطابقی باشد که میان فرهنگ ها و نیاز های رو به توسعه انسانی صورت می پذیرد.
مع الوصف،جهانی شدن چه ضرورتی تاریخی و خودجوش باشد و چه پروژه ای برنامه ریزی شده و تحمیلی، واقعیتی ملموسی است که پیش روی جهانیان قرار دارد و فرصت بازیگری در این میدان برروی همه جوامع باز است. در این میدان هم فرصت فراوان است هم تهدید، اینکه چقدر به صورت یک تهدید درآید یا فرصت، تا اندازه زیادی به ساختار و اوضاع فرهنگی، اجتماعی، برنامهریزیها و حاکمیت در یک جامعه بستگی دارد.
بنابراین نه می توانیم و نه شایسته است که در مقابل حضور این پدیده، به حصارکشی بپردازیم.زیرا که از یکطرف از مزایای مثبت آن محروم شده و از طرف دیگر به طور قطع در بلند مدت منجر به بروز آنتروپی مثبت در آن خواهد شد، زیرا که سیستم فرهنگی به دلیل بازبودن ناگزیر از تبادل است و باید توجه داشت که در حل تعارضات فرهنگی رفع صورت مسئله آن هم به شکل صوری و مقطعی عملی بدون نتیجه است .بنابراین پیشنهاداتی می گردد:
[1] .Change
[2] .Free Competition
[3] . Global Economic
[4] .Globalization
[5] .Globalism
[6] Culture
[7] . استاد دانشگاه و مدیر مدرسه علوم اقتصادی و سیاسی لندن
[8] . World society
[9]. World system
[10] . Internationalization
[11] . Globality
[12] Anitath
[13] .International monetary fund(IMF)
[14] .Economic Corporation Organization(ECO)
[15] .North Atlantic Free Trade Association(NAFTA)
[16] . Association of South East Asia Nations(ASEAN)
[17] .EURO
[18]. World Trade Organization(WTO)
[19] .Pluralism
[20] Perraton
[21] massey
[22] Tomlinson
[23]. Westernization
[24] . knowledge & Technology
[25] .Democracy
[26] . WORLD SOCIETY
[27] Cultural Indusrtial
[28] .Values
[29] Indigenous Culture
[30] Traditional
[31] Concepts
[32] Coercion
[33] Federeston
[34] Terd culture
[35] .Dis Junctive
[36] Ethnoscape
[37] Technoscape
[38] Financescape
[39] Mediascape
[40] Ideoscape
[41] Mc world
[42] dat.com
[43] evangelical
منابع
1. آنی نات، ادوارد. (2003)."رویارویی با چالشهای جهانی شدن". سایت آیندهنگر Ayandehnegar.org) )نوامبر. ص 1.
2. اکسفورد، باری .(۱۳۷۸)."نظام جهانی: اقتصاد، سیاست و فرهنگ"، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ، ص ۲۲.
3. احمدی علی آبادی، کاظم. (1382). "جهانی شدن و دستاوردهای آن". روزنامه ایران. پنج شنبه 16 مرداد. ص. 5.
4. بازرگان،عباس. سرمد،زهره.حجازی،الهه.(1378)."روش های تحقیق در علوم رفتاری"،نشر آگه،تهران.
6. پرور، اسماعیل.(1380)."جهانی شدن یا حکومت جهانی"، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.
7. پوراحمد، احمد و رستمی، شایان(1377)"جهانی شدن و شهر"، چ اول، انتشارات جهاد دانشگاهی، تهران.
8. توکلی ، جعفر (1384)."جهانی شدن و چالش فقر در کشورهای در حال توسعه "انتشارات سپهر اندیش . تهران .
9. تامیلنسون، جان. (1381)، "جهانی شدن و فرهنگ"، ترجمه محسن حکیمی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.