پیام¬های جهانی شاعران معاصر: نیما یوشیج، قیصر امین¬پور

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

چکیده

شعر معاصر از آغاز پیدایش، پیام‌آور ارزش‌های تازه‌ای برای انسان بوده است که بررسی این ارزش‌ها،  ما را به        چشم‌اندازهای تازه‌ی انسان امروزی نزدیک‌تر می‌‌کند. آنچه که علاوه بر جنبه‌ی زیبایی‌شناختیِ شعر، خواننده‌ی امروز  از شاعر و اثرش انتظار دارد توجه به مسائل والای انسانی است. با مطالعه‌ی شعر هر شاعر می‌توان دریافت که آیا شاعر از «من فردی» به «من اجتماعی» رسیده است یا خیر؟ و دیگر این‌که آیا شاعر هنوز در بند شهرت‌طلبی‌های خویش است و درد مردم را به فراموشی سپرده است؟ از آن‌جایی که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شعر دوره‌ی معاصر، مردم‌گرایی و محتوای اجتماعی آن است؛ به همین دلیل، در این پژوهش به تحلیل و بررسی سنجشی و مقایسه‌ای پیام‌های جهانی دو شاعر معاصر نیما یوشیج – نماینده‌ی دوره‌ی مشروطه و پس از آن- و قیصر امین‌پور – نماینده‌ی شعر انقلاب و پس از آن- پرداخته می‌شود. این شاعران، در زمینه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، عاطفی و شخصی اشعاری را سروده‌اند و به همین خاطر اشعار مشابهی در دیوان آن‌ها یافت می‌شود. بنابراین، ضمن بیان شباهت‌ها و تفاوت‌های شعری آنان از این دیدگاه، بسامد پیام‌های جهانی و فرامرزی آنان نیز مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد و بالتبع به «من اجتماعی» رسیدنِ آنان در مبحث نتیجه‌گیری نشان داده خواهد شد.  

کلیدواژه‌ها


پیام­های جهانی شاعران معاصر: نیما یوشیج، قیصر امین­پور

طاهره ایشانی

 استادیار زبان و ادبیات فارسی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

چکیده

شعر معاصر از آغاز پیدایش، پیام­آور ارزش­های تازه­ای برای انسان بوده است که بررسی این ارزش­ها،  ما را به        چشم­اندازهای تازه­ی انسان امروزی نزدیک­تر می­­کند. آنچه که علاوه بر جنبه­ی زیبایی­شناختیِ شعر، خواننده­ی امروز  از شاعر و اثرش انتظار دارد توجه به مسائل والای انسانی است. با مطالعه­ی شعر هر شاعر می­توان دریافت که آیا شاعر از «من فردی» به «من اجتماعی» رسیده است یا خیر؟ و دیگر این­که آیا شاعر هنوز در بند شهرت­طلبی­های خویش است و درد مردم را به فراموشی سپرده است؟ از آن­جایی که یکی از مهم­ترین ویژگی­های شعر دوره­ی معاصر، مردم­گرایی و محتوای اجتماعی آن است؛ به همین دلیل، در این پژوهش به تحلیل و بررسی سنجشی و مقایسه­ای پیام­های جهانی دو شاعر معاصر نیما یوشیج – نماینده­ی دوره­ی مشروطه و پس از آن- و قیصر امین­پور – نماینده­ی شعر انقلاب و پس از آن- پرداخته می­شود. این شاعران، در زمینه­های مختلف اجتماعی، سیاسی، عاطفی و شخصی اشعاری را سروده­اند و به همین خاطر اشعار مشابهی در دیوان آن­ها یافت می­شود. بنابراین، ضمن بیان شباهت­ها و تفاوت­های شعری آنان از این دیدگاه، بسامد پیام­های جهانی و فرامرزی آنان نیز مورد بحث و بررسی قرار می­گیرد و بالتبع به «من اجتماعی» رسیدنِ آنان در مبحث نتیجه­گیری نشان داده خواهد شد.  

 

کلیدواژه­ها: پیام­های جهانی، شعر معاصر، شعر اجتماعی، نیما یوشیج، قیصر امین­پور.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  1. 1.     مقدّمه

از زمانی که شعر از دربار بیرون آمد و به طرح مسائل و مشکلات مردم پرداخت، رنگ و بویی دیگر یافت. در این زمان، شعر دیگر فقط تصویرپردازی و آفرینش هنری نیست. شاعر در این هنگام به رسالت هنری خویش واقف است و در پی آن است که آرمان­های والای انسانی را در روح شعر آشکار یا پنهان بیان کند. بنابراین، آنچه که خواننده­ی امروز  از شاعر و اثرش، علاوه بر جنبه­ی زیبایی­شناختیِ شعر، انتظار دارد توجه به مسائل والای انسانی است. با مطالعه­ی شعر هر شاعر می­توان دریافت که آیا شاعر از «من فردی» به «من اجتماعی» رسیده است یا خیر؟ و این­که آیا شاعر هنوز در بند شهرت­طلبی­های خویش است و درد مردم را به فراموشی سپرده است یا خیر؟

چنان که می­دانیم ادبیات و مخصوصاً شعر این قابلیت را دارد تا شاعر از طریق آن، پیام­های اجتماعی خویش را به گوش دیگران برساند. این مسئله با انقلاب مشروطه، جان تازه­ای گرفت و پس از آن نیز ادامه یافت. به طوری که تغییر مضمون و محتوا در شعر این دوره و پس از آن ملموس و محسوس است. در واقع، شعر معاصر از حالت فردی به حالتی مردمی تبدیل شد و انعکاس ارزش­های اجتماعی و بالتبع آن، آگاهی اجتماعی را وجهه­ی همّت خود قرار داد.

بنابراین، شاعری از دوره­ی مشروطه و پس از آن-  نیما یوشیج - و شاعری از دوره­ی انقلاب اسلامی و پس از آن -  قیصر امین­پور – انتخاب شد و پس از بررسی محتوایی اشعارشان، پیام­هایی که خطاب به مردم ایران به طور اخص و خطاب به جهانیان به طور اعم داشتند، استخراج و گزینش گردید که پس از بیان پیشینه­ی تحقیق و معرّفی اجمالی هریک از این شاعران، به تحلیل و بحث و بررسی این پیام­ها خواهیم پرداخت.

 

  1. 2.     پیشینه­ی تحقیق

در رابطه با شعر نیما یوشیج و قیصر امین­پور تحلیل­هایی صورت گرفته؛ امّا هیچ­یک به بررسی پیام­های شعری این شاعران در حدّ فرامرزی نپرداخته­اند. هر چند که پیام­های جهانی در شعر دیگر شاعران بررسی و تحلیل شده­اند که در ذیل به برخی از آنان اشاره می­گردد:

-          قبادی، حسینعلی؛ گرجی، مصطفی (1387)، "پیام­های جهانی مولوی برای انسان امروز".

-         قبادی، حسینعلی؛ عاملی رضایی، مریم (1390)، "بحران­های انسان امروز و پاسخ حکمت اشراق به آن".

-         قبادی، حسینعلی؛ طاهری، قدرت­الله؛ قاسم­زاده، سید علی؛ فولادی، علیرضا (1390)، "پیام­های جهانی عطار برای مشکلات فکری انسان".

گفتنی است در پژوهش­های مذکور با دقت و ظرافت خاصّی به بیان بحران­ها و مشکلات درونی و فلسفی بشر امروز پرداخته شده است و از این حیث از اهمیت بسیاری برخوردارند. به طور مثال در مقاله­ی «پیام­های جهانی عطار برای مشکلات فکری انسان» دیدگاه­ها و پیام­های جهانی عطار (در مثنوی منطق­الطیر) برای رفع بحران­ها و مشکلات فکری و روحی انسان معاصر با رویکردی عرفانی مطرح می­گردد. از نظر نویسندگان مقاله، این بحران­ها ناشی از پوچ­گرایی، عصبیّت نژادی مدرن و ... است. رویکرد عرفانی عطار در برخورد با چنین بحران­هایی در مثنوی منطق­الطیر در این مقاله بازنمایانده شده است.

اما در این پژوهش، تأکید بر مشکلات دنیای بیرون انسان­ها در تعامل با یکدیگر است. بنابراین، با توجه به این که «قبادی و دیگران» (1390: 88) بر این باورند که «ادبیات می­تواند انسان را از گیرودار روزمرّگی رها سازد و روح او را در کیهان معنوی به پرواز در آورد... معماران سترگ جوامع انسانی، بنای هستی بشر را با ادبیات و هنر استوار کرده­اند و با کمک هنر آن را پایدار ساخته­اند و هماره آن را تکیه­گاه آرمان­ها و نظرگاه­های انسان­ساز قرار داده­اند» و همچنین از    آن­جایی که یکی از مهم­ترین ویژگی­های شعر دوره­ی معاصر، مردم­گرایی و محتوای اجتماعی آن است؛ در این پژوهش، ضمن معرّفی این دو شاعر  معاصر، به تحلیل و بررسیِ سنجشیِ پیام­های جهانی آن­ها پرداخته می­شود.

  1. 3.     نیما یوشیج

1-3. زندگی نیما و شعر او

کمتر کسی است که با نام نیما یوشیج و تلاش جاودانه­­ی او در شعر معاصر آشنایی نداشته باشد. به همین خاطر، در اینجا به اختصار،  زندگی­نامه­ی او در ارتباط با زمان سرایش اشعارش بیان می­شود.

 نیما با نام علی اسفندیاری در سال 1276 شمسی در یکی از روستاهای مازندران متولّد شد. کودکیِ نیما مصادف با دوران حکومت مظفرالدّین شاه، محمّد علی شاه و احمد شاه قاجار بود. در واقع، وقتی او یازده ساله بود «قشون مشروطه وارد تهران شد و به یاری علما محمّدعلی شاه خلع و احمد شاه به سلطنت برگزیده شد.» (پورنامداریان، 1377: 21) او دوازده ساله بود که همراه با خانواده­اش به تهران آمد و پس از مدتی در مدرسه­ی سن لوئی به آموختن زبان فرانسه پرداخت و همین امر باعث شد تا با ادبیّات فرانسه آشنا گردد.

دوران جوانی­ِ او با شغلی اداری شروع شد، در حالی­که هم­زمان با کار، سرودن شعر را نیز آغاز نموده بود.  در سال 1300 مثنوی «قصه­ی رنگ پریده» و در سال 1301 اوّلین قسمت منظومه­ی «افسانه» را که اوّلین گام­های تغییر در شعر سنّتی بود، چاپ کرد.

            در سال 1303 که رضاخان به دستور مجلس شورای ملّی به جای احمدشاه به تخت سلطنت نشست، نیما در کار سرودن منظومه­ی بلند «خانواده­ی سرباز» بود. و همچنین سرودن دیگر اشعارش را  از جمله «محبس»، «سرباز فولادین» و ... در این اوضاع و احوال ادامه می­داد. در همین دوران پر از استبداد بود که نیما به آستارا برای تدریس   می­رود. دوران تدریس او در آستارا گویا بدترین تجربه­ی معلّمی او بوده که سرانجام با عریضه و عریضه­نویسی از آن­جا رها می­شود و کابوس آستارا و معلّمی­اش به پایان می­رسد؛ امّا بیکاری از راه می­رسد.[1] 

هم­زمان که او در تهران در جستجوی کار است، کار سرودن شعر نو و رهایی از قید و بند شعر سنّتی را نیز کنار نمی­گذارد. در سال 1316 سرایش شعر «ققنوس» به اتمام می­رسد. ققنوسی که گامی محکم و استوار در راهی تازه است. او همراه با سرودن اشعار نو، اشعاری همچون  مثنوی «دانیال» و شعر «طوفان» با سبک و سیاق سنّتی نیز در مجلّه­ی موسیقی منتشر می­نماید و همین امر شعر او را بیشتر از هر زمان دیگری به مردم معرّفی می­نماید.  

در این­سال­هایی که در گیرودار شعر و تغییر و تحوّل در آن است، وارد بازی­های سیاست شده و مدتی در زندان گرفتار می­گردد. گرفتاری در زندان، او را از شعر دور نمی­کند. شعر «دل فولادم» یادگاری است که از این دوران تلخ برای نیما مانده است. پس از آزادی از زندان، کم­کم از همه فاصله می­گیرد و مجموعه اشعاری را می­سراید. در سال 1338 که تاب سرمای یوش را ندارد، بیمار می­شود و در دی­ماه همان سال سکوت ابدی، او را در بر می­گیرد. و «این است یکی از آخرین نوشته­های نیما، اندکی (پنج روز) پیش از خاموشیش:

من زندگیم را با شعرم بیان کرده­ام. در حقیقت من این­طور به سر برده­ام. احتیاجی ندارم کسی بپسندد یا نپسندد، بد بگوید یا خوب بگوید. امّا من خواستم دیگران هم بدانند چطور می­توانند بیان کنند و اگر چیزی گفته­ام برای این بوده است و حقّی را پشتیبانی کرده­ام؛ زیرا زندگی من با زندگیِ دیگران آمیخته بود و من طرفدار حق و حقّانیّت بودم... » (آرین­پور، 1382: 601)

در واقع، نیما از شعر به عنوان وسیله­ای برای ابلاغ پیام استفاده می­کند. آن هم نه برای مخاطبانی خاص و محدود به یک مرز جغرافیایی؛ بلکه پیام­های او فراتر از مرزها و در حدّ جهانی است. چنان که از زبان زن چینی و یا زنی قفقازی به سرودن اشعاری با مایه­های غنی اجتماعی و مردمی می­پردازد.

همان­طور که مختاری (1378: 184) در توصیف اشعار نیما بر این باور است که «اساس محتوا و طرح و رفتارشان بر مسائل انسانی و اجتماعی عدالت­خواهانه، و همراه با شور و شوق آگاهی­گرایانه و قهرمان­گرایانه­ای علیه فقر و ستم و استبداد و جنگ و تحریض به مبارزه و درک توان و کارکرد انسانی در زندگی است.» به همین دلیل است که «منِ نیما، منِ فردی نیست... منِ نیما، منِ رهاییِ فردی و اجتماعی است. دعوتی است نه برای دست روی دست گذاشتن، بلکه دست در کنار دستِ دیگر قرار دادن» (براهنی، 1380: 322).

            به طور کلی می­توان گفت « در واقع، نیما با اشعار خود، نوعی روح تعهّد و التزام نسبت به مسایل اجتماعی و سیاسی را در کالبد شعر فارسی می­دمد. در سایه­ی همین الهامات و تعلیمات نیماست که شاعری چون شاملو در سال 1330 از روحیه و شخصیت غنایی و رمانتیک خود دست می­شوید و از انتشار مجموعه­ی رمانتیک «آهنگ­های    فراموش­شده» اظهار پشیمانی می­کند و اشعار متعهدانه و جامعه­گرایانه­ی مجموعه­ی «قطعنامه» را می­سراید و پس از آن در نیمه­ی نخست دهه­ی سی، شعر معروف «شعری که زندگی است» را می­سراید و رسماً اعلام می­کند که:

... امروز/ شعر/ حربه­ی خلق است؛ زیرا که شاعران/ خود شاخه­ای ز جنگل خلقند؛/ نه یاسمین و سنبل گلخانه­ی فلان./ بیگانه نیست/ شاعر امروز/ با دردهای مشترک خلق؛/ او با لبان مردم/ لبخند می­زند/ درد و امید مردم را / با استخوان خویش پیوند می­زند.» (شمیسا و حسین­پور، 1380: 34 و 35).

2-3. پیام­های جهانی در شعر نیما یوشیج

اشعاری از نیما یوشیج با مضامین و پیام­های جهانی عبارتند از:

-         چشمه­ی کوچک (1384: 88)

-         خانواده­ی سرباز (1384: 119 الی 146)

-         بشارت (1384: 153 و 154)

-         وقت است... (1384: 435)

-         آی آدما (1384: 445 و 446)

-         مرغ آمین (1384: 741 تا 749)

-         در نخستین ساعت شب (1384: 756 و 757)

شایان یادآوری است نیما در اشعار خود پیام­های زیادی دارد که خطاب به خواننده­ی خود بیان می­دارد. در این میان، به آن دسته از اشعار او که حاوی پیام­های اخلاقی و قابل تعمیم به کل جهانیان– به طور ضمنی و یا صریح-  است؛ اشاره می­گردد:

1-2-3.  ارزشمندی بشر

نیما در شعر «چشمه­ی کوچک» (1384: 88) ضمن توصیف خلق – و به عبارتی مردم به طورکلّی – به صورت غیرمستقیم به آنان گوشزد می­نماید که اگر واقع­بینانه­تر و عاقلانه­تر بنگرند، خواهند دید که  این همه قیل و قال بیهوده و

 گذرا است و سرانجام آنچه ماندنی و پایدار خواهد بود، ارزش و بهای دل انسان است:

«.../ خلق همان چشمه­ی جوشنده­اند/ بیهده در خویش خروشنده­اند/ یک دو سه حرفی به لب آموخته/ خاطر بس      بی­گنهان سوخته./ لیک اگر پرده ز خود بردرند/ یک قدم از مقدم خود بگذرند/ در خم هر پرده­ی اسرار خویش/ نکته بسنجند فزون­تر ز پیش/ چون که از این نیز فراتر شوند/ بی­دل و بی­قالب و بی­سر شوند/ درنگرند این همه بیهوده بود/ معنی چندین دم فرسوده بود/ آنچه شنیدند ز خود یا ز غیر/ وآنچه بکردند ز شر و ز خیر/ بود کم ار مدت آن یا مدید/ عارضه­ای بود که شد ناپدید/ وآنچه به جا مانده بهای دل است.

 

2-2-3.  همدردی با فقرا درسطح جهانی و بیزاری از جنگ

نیما کلّ شعر «خانواده­ی سرباز» (1384: 119 تا 146) را چنین تقدیم نموده است: «به خواهر کوچکم ناکتا. در زمان امپراطوری نیکلاس روس و سربازهای گرسنه­ی قفقاز.» وی منظومه­ی «خانواده­ی سرباز» را در سال­های سلطنت رضاخان سرود. در آن­سال­ها، خفقانی شدید در اجتماع حاکم بود. مردم نه آزادی سیاسی داشتند و نه آسایش زندگی. این مسئله نه تنها در ایران، در کشورهای همسایه نیز وجود داشت. فقر و تهیدستی همه جا را فراگرفته بود. نیما شاعری نبود که غم مردم نداشته باشد و آنان را فراموش کند. (ایشانی، 1389: 124) چنان­که در این شعر می­خوانیم:

«طفل همسایه خوب می­پوشد،/ خوب می­گردد، خوب می­نوشد./ فرق در بین این دو بچه چیست؟/ هرچه آن­را هست این یکی را نیست./ بچه­ی سرباز، کاین چنین ژنده­ست،/ پس چرا زنده­ست؟»

منِ اجتماعیِ نیما، مرز نمی­شناسد و چه بسا خانواده­ی این سرباز قفقازی، نمودی از چنین خانواده­هایی در ایران و دیگر کشورها باشد. او در شعر «خانواده­ی سرباز» در لحظه لحظه­ی شعر و ثانیه ثانیه­های فقر که برای این زنِ تنها، سالی است و شاید قرنی؛ همراه می­شود، از جان با او همدردی می­کند و در ادامه خطاب به دیگر افراد چنین می­گوید:

«شیخ، دولتمند، حکمران، عالِم،/ ای کسانی­که درین جهان دائم،/ سود می­یابید زین مصیبت­ها/ باز هم راضی، نیستید آیا؟/ داشت فرزندی، مادری بی­چیز. / داد آن را نیز./ ...»

همچنین، از آن­جایی که نیما شاعری مردمی است و جنبه­ی اجتماعیِ شعر او بسیار بالاست، شعرش را به صورت سؤال بی­جواب - که پاسخش را خواننده باید بیابد- به پایان می­رساند. در واقع، او تمام مردم را برای پاسخ دادن به این سوال دعوت می­نماید:

«هه! ماما! این­دم، شیر از او می­خواست./ لیک ماما جان همچنان بد راست./ نقش مادر بود یا خیالش بود؟/ بچه بیهوده ز او ملالش بود/ او نخواهد داد، تا ابد شیرش/ چیست تدبیرش؟»

 

3-2-3. تشویق ستمدیدگان به بیداری و آگاهی برای رسیدن به آزادی

نیما در شعر «بشارت» (1384: 153- 154) - سروده شده در سال 1305-  خطاب به «ستمدیده مرد» چنین    می­سراید:

«ای ستمدیده مرد! شو بیدار/ رفت نحسی قرن­ها بر باد/ نحسی بخت این زمان بشکست/ به گدایان همه بشارت باد/ ...»

در این شعر، شاعر مردم را تشویق می­نماید که زود برخیزند و چاره­ای بیندیشند و به فکر جنگ با ستمگران باشند:

«جنگ امروز حامی ضعفاست/ هرکجا می­رود زند فریاد:/ «کای اسیران فقر و بدبختی/ به شما رفت ای بسا بیداد/ جانتان زین فسانه­ها فرسود/ داد از این شهر و این صناعت داد/ .../ در زمین رنگ خون بباید زد/ مرگ یا فتح، هرچه بادا باد/ یا بمیریم جمله یا گردیم/ صاحب زندگانی آزاد/.../ فکر آسایش و رفاه کنیم/ وقت جنگ است رو به راه کنیم.»

 

4-2-3. پایان دادن به ظلم و ستم

شاعر در شعری با نام «وقت است...» (1384: 435) – سروده شده در سال 1320- آرزوی به پایان رسیدن ظلم و ستم را این گونه مطرح می­کند:

«وقت است نعره­ای به لب، آخر زمان کِشَد/ نیلی در این صحیفه، بر این دودمان کِشَد/ سیلی که ریخت خانه­ی مردم ز هم، چنین/ اکنون سوی فرازگهی، سر چنان کشد/ بر کنده دارد این بنیان سست را/ بردارد از زمین هر نادرست را/ وقت است ز آب دیده که دریاکند جهان/ هولی در این میانه، مهیا کند جهان/ بس دست­های خسته درآغوش هم شوند/ شور نشاط دیگر بر پا کند جهان...»

 

 5-2-3. آگاهانیدن خلق مرفّه از درد و سختی­های دیگران

شعر «آی آدم­ها» (1384: 445 و 446) خطاب به کل مردم جهان به صورتی نمادین سروده شده است. پیام نیما به این صورت است که ای مردمی که آسوده و با آرامش خیال هستید و «نان به سفره، جامه­تان بر تن؛ / یک نفر درآب می­خواند شما را/.../ آی آدمها!/ او ز راه دور این کهنه جهان را باز می­پاید / می­زند فریاد و امید کمک دارد/ ... .»

            بنابراین،  این شعر نیما در واقع حکم هشداری را دارد برای کسانی که تمارض کرده، خود را به بی­خبری زده­اند. به آنان گوشزد می­کند که کسانی هستند که باید به کمک او بشتابید و او را تنها رها نسازید.

 

6-2-3. آگاهانیدن مردم از ظلم ظالمان

یکی از اشعار نیما یوشیج که با محتوای برون مرزی است شعرِ «در نخستین ساعت شب» (1384: 756 و 757) نام دارد. وی با زنی چینی که همسرش در زیر دیوار بزرگ شهر دفن شده، این چنین همدردی می­نماید:

«در نخستین ساعت شب، دور از دیدار بسیار آشنا من نیز/ در غم ناراحتی­های کسانم/ همچنانی کان زن چینی/ بر زبان اندیشه­های دلگزایی حرف می­راند،/ من سرودی آشنا را می­کنم در گوش/ من دمی از فکر بهبودی تنها ماندگان در    خانه­هاشان نیستم خاموش.»

شاعر در این شعر به صورت مستقیم و شفاف پیامی نمی­دهد؛ اما در لابلای اشعارش اشاره می­نماید که درد مردم را - هر چند هم­وطنش نباشند – می­داند و می­شناسد و همچنین از ظلم ظالمان آگاه است:

«من به سوی رخنه­های شهرهای روشنایی/ راهبردم را به خوبی می­شناسم، خوب می­دانم/ .../ من خطوطی را که با ظلمت نوشته­اند/ وندر آن اندیشه­ی دیوارسازان می­دهد تصویر/ دیرگاهی هست می­خوانم»

پیام او در این شعر، آگاهانیدن مردم از  ظلم ظالمانی است که انسان­ها را به دست خودشان در حصاری از مردگان محصور می­نمایند. وی بدین گونه به طور ضمنی، جهانیان را از ستم ستمگران آگاه می­سازد:

در بطون عالم اعداد بیمر/ در دل تاریکی بیمار/ چند رفته سال­های دور و از هم فاصله جسته/ که به زور دست­های ما به گِرد ما/ می­روند این بی­زبان دیوارها بالا»

7-2-3. بیان دردهای مردم جهان و آرزوی رفع آن­ها

در شعر «مرغ آمین» (1384: 741 تا 749) نیما به توصیف مرغی افسانه­ای با نام «مرغ آمین» می­پردازد که در باور عامیانه­ی مردم دارای جایگاه بسیار والا و ارزشمندی است. این مرغ، از هر جا که بگذرد و آرزویی را بشنود، آمین       می­گوید و آرزوی آن شخص برآورده خواهد شد. این شعر که به صورت روایی و با عنصر گفتگو است، دردهای مردم را بیان می­نماید و آرزوی رفع آن مشکلات را از زبان مرغ آمین دارد که به مواردی از آن اشاره می­گردد:

«.../ وز پی آن که بگیرد ناله­های ناله­پردازان ره در گوش/ از کسان احوال می­جوید/ چه گذشته­ست و چه نگذشته­ست/ سرگذشته­های خود را هر که با آن محرم هوشیار می­گوید/ داستان از درد می­رانند مردم/ .../ زیر باران نواهایی که       می­گویند:/ - «باد رنج ناروای خلق را پایان.»/ .../ خلق می­گویند:/ - «اما آن جهانخواره/ (آدمی را دشمن دیرین/ جهان را خورد یکسر.»/ مرغ می­گوید:/ - «در دل او آرزوی او محالش باد.»/ خلق می­گویند:/ - «اما کینه­های جنگ ایشان درپی مقصود/ همچنان هر لحظه می­کوبد به طبلش.»/ مرغ می­گوید:/ - زوالش باد!/ ... .

و در پایان نیز شاعر با نمادها و نشانه­هایی همچون «گریز شب» و «آمدن صبح» امید به پیروزی را در اذهان تداعی می­نماید:

«و به واریز طنین هر دم آمین گفتن مردم/ (چون صدای رودی از جا کنده، اندر صفحه­ی مرداب آنگه گم)/ مرغ آمین گوی/ دورمی­گردد/ از فراز بام/ در بسیط خطّه­ی آرام، می­خواند خروس از دور/ می­شکافد جرم دیوار سحرگاهان./ وز بر آن سرد دوداندود خاموش/ هر چه با رنگ تجلّی، رنگ در پیکر می­افزاید، / می­گریزد شب./ صبح می­آید.»

 

  1. 4.     قیصر امین­پور

1-4. زندگی او و معرّفی شعرش

قیصر امین‌پور در دوم اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند در روستایی از توابع دزفول به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در گتوند و متوسطه را در دزفول سپری کرد و در سال ۵۷ در رشته­ی دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد. او همچنین از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیرگذار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه­ی شعر هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه­ی او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزل­ها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت.

امین­پور در سال 1363 در رشته­ی تاریخ در دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد؛ اما این رشته نیز نتوانست ‏او را اقناع سازد و آن را رها کرد. او در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع نمود. قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و از دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد و در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.

قیصر شاعری بود که جنگ را از نزدیک حس کرده بود و بارها شاهد بمباران شهرش دزفول در طول جنگ از سوی بعثیان عراقی بود. «او همراه شاعران در جبهه حضور یافت و با ادراک جبهه از جبهه گفت. «شعری برای جنگ» از مشهورترین سروده­های او و سروده­های دفاع مقدّس است. » (سنگری، 1389: 114)

«در کوچه­ی آفتاب، تنفس صبح، توفان در پرانتز، ظهر روز دهم، مثل چشمه مثل رود، بی‌بال پریدن، آینه­های ناگهان، به قول پرستو، گزینه اشعار ،گل‌ها همه آفتاب‌گردانند، سنت و نوآوری در شعر معاصر، و شعر کودکی» از عناوین دیگر اشعار و کتاب‌های این شاعر و استاد دانشگاه است. امین­پور درحوزه­ی تصنیف سرایی، محبوب­ترین ترانه­ها و تصنیف­ها را سروده است. مجموعه­ی «نیلوفرانه» با صدای علی­رضا افتخاری از ماندگارترین سروده­های اوست. همچنین، «دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین­پور بود که در تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد.

او پس از تصادفی که در سال 78 داشت، از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود. و سرانجام در روز هشتم آبان سال 1386 بر اثر بیماری درگذشت. 

شایان یادآوری است امین­پور از جمله طرفداران و به نوعی بنیان­گذاران شعر متعهّد در انقلاب اسلامی است. ( بیگی حبیب­آبادی، 1382: 123) 

2-4. پیام­های جهانی قیصر امین­پور

اشعاری از قیصر امین­پور که دربردارنده­ی پیام­ها و مضامین جهانی هستند؛ به شرح زیر می­باشند:

-         طرحی برای صلح (1) (1387: 15)

-         طرحی برای صلح (2) (1387: 16)

-         طرحی برای صلح (3) (1387: 17)

-         آرمانی (2) (1387: 32)

-         آرمانی (3) (1387: 33)

-         پنجره (1387: 348-349)

-         لبان مرگ (1387: 447)

-         منظومه فلسطین (1387: 497 الی 499)

-         به قول پرستو (1387: 529- 530)

در این اشعار پیام­هایی– به طور ضمنی و یا صریح- وجود دارد که به مهم­ترین آن­ها در ذیل اشاره می­گردد:

1-2-4.  صلح و دوستی

در میان اشعاری که ذکر شد، چنان­که مشاهده می­شود قیصر امین­پور بر سه شعر خود عنوان «طرحی برای صلح» نهاده و این می­تواند مبیّن این مسئله باشد که نه تنها برای مردم کشور خود که برای جهانیان نیز پیام صلح و آشتی را مخابره می­نماید. بویژه در «طرحی برای صلح (3)» چنین می­سراید:

«شهیدی که بر خاک می­خفت/ سرانگشت در خون خود می­زد و می­نوشت/ دو سه حرف بر سنگ:/ «به امید پیروزی واقعی/ نه در جنگ،/ که بر جنگ!» (امین­پور، 1387: 17)

امین­پور  همچنین در مجموعه شعر «به قول پرستو» که مخصوص نوجوانان است؛ در شعری با نام «ترانه­ای برای آشتی» (همان: 529 و 530) پیام صلح و نجنگیدن را خطاب به جهانیان این گونه بیان می­نماید:

«خبرهای آن سو همه سبز سبز/ خبرهای این سو همه سرخ و زرد/ در آن سو همه رنگ آرامش است/ در این سو رنگ نیرنگ و درد/ در این آسمان و زمین بزرگ/ مگر یک وجب جا برای تو نیست؟/.../ تمام زمین جای جولان توست/ بگو جا برای تو تنگ است باز؟/ نه تنها، زمین، آسمان مال توست/ نیاز به شمشیر و جنگ است باز؟»

 

2-2-4. آزادی

امین­پور در شعری با عنوان «آرمانی (2)» و همچنین در شعر «آرمانی (3)» به ترتیب چنین می­سراید:

«پرنده/ نشسته روی دیوار/ گرفته یک قفس به منقار» (همان: 32)

«پشت میله/ بر کف زندان/ کپه­ای زنجیر» (همان: 33)

و در جایی دیگر (همان: 348 و 349) در آرزوی آزادی فلسطین و تغییر شرایط آن می­گوید:

«در انتهای کوچه­ی شب، زیر پنجره/ قوی نشسته خیره به تصویر پنجره/ این روی شیشه، شیون باران و خشم باد/ در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره/ اصرار پشت پنجره­ی گفتگو بس است/ دستی برآوریم به تغییر پنجره/ تا آن که طرح پنجره­ای نو درافکنیم/ دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره/...»

در این­گونه اشعار، آرزوی شاعر یعنی «آزادی» به شکلی نمادین مطرح شده است.

 

3-2-4. دعوت به یاری مردم فلسطین و رهایی آن

امین­پور در شعر «منظومه­ی فلسطین» (همان: 497 الی 499) به شکلی نمادین فلسطین را به کبوتر و اسرائیل را به کرکس تشبیه می­نماید. وی در ادامه­ی این شعر خطاب به همگان می­سراید که:

«آن کبوتر ز یاران ما بود/ رنگ بال و پرش آشنا بود/ اینک آن مرغ، غمگین و تنهاست/ باز آواره در دشت و صحراست/ آن کبوتر که یار من و توست/ خسته در انتظار من و توست/ ما که مرغان دشت بلاییم/ با غم یکدیگر آشناییم/ ما ز چنگال خونین نترسیم/ از پر و بال خونین نترسیم/ بال در بال هم فوج در فوج/ پر بگیریم مستانه در اوج/ تا نشانی ز توفان بپرسیم/ راه را از شهیدان بپرسیم/ بال در بال هم پر بگیریم/ آسمان را سراسر بگیریم/ تاجی از نور روی سرِ ما/ قرص خورشید زیر پر ما/ تا که آن خانه را پس بگیریم/ آشیان را ز کرکس بگیریم/ مثل رگبار باران بباریم/ خانه را سر به سر گل بکاریم.  

 

  1. 5.     بحث و نتیجه­گیری

پس از بررسی و تحلیل اشعار این دو شاعر، در میان اشعار نیما یوشیج با این دیدگاه، در مجموع، سه شعر با هدف «آگاه نمودن ستمدیدگان، آگاهانیدن مردم عادی از ظلم ظالمان و آگاه کردن افراد مرفّه»؛ سه شعر با مضمون «بیان دردهای مردم، همدردی با فقرا و آرزوی به پایان رسیدن ظلم و ستم»، و یک شعر هم با موضوع «بیان ارزشمندی انسان» دیده می­شود.

چنان که مشاهده می­شود نیما در اشعارش به همان اندازه که به آگاه کردن افراد مختلف جامعه – چه ستمدیدگان، چه مردم عادی و چه افراد مرفّه و خوشگذران- اهمیّت می­دهد، بیان دردها و مشکلات مردم و همدردی با فقرا و آرزوی به اتمام رسیدن سختی­ها و ظلم ستمگران نیز برای او مهم است. ضمن این که به صورت کلّی نیز خطاب به جهانیان، بهای انسانیت و دل انسان و همچنین پوچی و گذرا بودن این جهان با دیدی فلسفی را نیز گوشزد می­نماید.

از سوی دیگر، در میان اشعار قیصر امین­پور، چهار مورد پیام «صلح و دوستی»، سه مورد مضمون «آزادی» و یک مورد «دعوت به یاری مردم فلسطین و رهایی آن» مشاهده می­شود.

بنابراین، با توجه به این که امین­پور، شاعر دوره­ی جنگ و دفاع مقدّس است، پیام «صلح و دوستی» در شعر او بیش از سایر پیام­ها نمود یافته است و پس از آن «آزادی» که حقّ هر انسان است، به عنوان پیامی خطاب به جهانیان در شعر او با بسامد بیشتر دیده می­شود و از سوی دیگر، او نیز نسبت به مردم سایر کشورها و بویژه فلسطینیان بی­توجه نبوده و از همه برای یاری آنان کمک می­خواهد.

به طور کلّی،  می­توان گفت هر دو شاعر توجه به مسایل انسانی و اجتماعی را در شعر خود گنجانده­اند. ضمن این که شرایط و اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر در نوع این پیام­ها و ابلاغ آن تأثیر بسزایی داشته است. لذا هر دو شاعر، شاعرانی اجتماعی هستند که از من فردی خود گذشته و به من اجتماعی رسیده­اند و نه تنها درد مردم کشورشان که سایر جهانیان نیز برای آنان اهمیت داشته است.

علاوه بر این، می­توان شعر نیما را جهانی­تر از شعر قیصر امین­پور دانست؛ چرا که نیما به طور خاص درباره­ی درد و مشکلات زن چینی و همچنین خانواده­ی سربازی قفقازی شعر سروده است؛ در حالی که در شعر قیصر امین­پور یک مورد درباره­ی مشکلات فلسطینیان مشاهده می­گردد.

نیما یوشیج (1385: 102) در مقدمه­ای که بر شعر «خانواده­ی سرباز» نوشته، خود بر این باور است که «اسم این، کتاب «فریادها» است؛ یعنی یک هم­آهنگی که از فریادهای مظلوم و حامی­اش در میدان مبارزه به وجود بیاید. فریادهایی که شبیه به موج­های دریا سرد، یا مثل شعله­های حریق، گرم، تیره و عبوس و در هر دو حال، منقلب باشد. آن فریادها این صفحات را مرتّب کرده است. کتاب من آن میدان است. محل هیاهوی بدبخت­هایی است که خوشبخت­ها از فرط خوشحالی و غرور آن­ها را فراموش کرده­اند.»

بنابراین، چنان­که دیده می­شود نیما را به راستی می­توان شاعر مردم دانست. پورنامداریان (1381: 97) نیز بر همین عقیده است و می­نویسد: «شعر محبس در سال 1303، خارکن در سال 1303، منظومه­ی نسبتاً بلند خانواده­ی سرباز در سال 1304، شمع کرجی درسال 1305،جامعه­ی مقتول در سال 1305، مادری و پسری در سال 1323، ناروایی به راه، مانلی درسال 1324، کار شب­پا در سال 1325، او به رؤیایش در سال 1327 و در نخستین ساعت شب در سال 1331، از جمله شعرهایی هستند که مستقیم یا غیر مستقیم، مضمونشان حکایت از رنج­ها و زحمت طاقت­فرسای مردمی دارد که در دست هیچ ندارند. تأثّر نیما از بیچارگی و دردهای مردم گاهی به تصویر و تعبیر این دردها می­انجامد و زمانی نیز خشم او را بر می­انگیزد و در نتیجه مردم را تشویق به عمل و مبارزه برای تغییر و تحوّل این شرایط ظالمانه می­کند.»

 

 

 

 



[1] . برای مطالعه­ی بیشتر ر.ک. پورنامداریان، 1377: 24- 28

 
منابع
آرین­پور، یحیی (1382)، "از نیما تا روزگار ما (تاریخ ادب فارسی معاصر)"، چاپ چهارم. تهران، زوّار.
ایشانی، طاهره (1389)، "مقایسه­ی تطبیقی نمود فقر و تهیدستی در شعر نیما یوشیج و نازک الملائکه"، مجله­ی علمی پژوهشی دهخدا، ش4، تابستان، صص 119 - 136.
امین­پور، قیصر (1387)، "مجموعه­ی کامل اشعار: از شعرهای 1359- 1385"، تهران، مروارید.
براهنی، رضا (1380)، "طلا در مس (در شعر و شاعری)"، تهران، زریاب.
بیگی حبیب­آبادی، پرویز (1382)، "حماسه­های همیشه (دفاع مقدس در شعر شاعران، زندگی­نامه، شعر، نگاه، نقد و نظر)"، تهران، فرهنگ­گستر و صریر.
پورنامداریان، تقی (1377)، "خانه­ام ابری است" تهران، سروش.
پورنامداریان، تقی (1381)، "خانه­ام ابری است: شعر نیما از سنّت تا تجدّد"، چاپ دوم، تهران، سروش.
سنگری، محمّد رضا (1389)، "ادبیات دفاع مقدّس (مباحث نظری و شناخت اجمالی گونه­های ادبی)"، تهران، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش­های دفاع مقدّس.
شمیسا، سیروس و حسین­پور، علی (1380)، "جریان سمبولیسم اجتماعی در شعر معاصر ایران"، مجلّه­ی مدرّس،    دوره­ی 5، شماره­ی3، پاییز. صص 27- 42.
قبادی، حسینعلی؛ قدرت­الله طاهری؛ سید علی قاسم­زاده و علیرضا فولادی (1390)، "پیام­های جهانی عطار برای مشکلات فکری انسان"، پژوهشنامه­ی علمی پژوهشی ادبیات تعلیمی، س3، ش 11، پاییز. صص 87- 110.
مختاری، محمّد (1378)، "انسان در شعر معاصر"، چاپ دوم، تهران: توس.
یوشیج، نیما (1371)، "مجموعه­ی کامل اشعار نیما یوشیج فارسی و طبری"، تدوین سیروس طاهباز با نظارت شراگیم یوشیج، چاپ دوم، تهران، انتشارات نگاه. 
یوشیج، نیما (1384)،"مجموعه­ی کامل اشعار نیما یوشیج"، گردآوری، نسخه­پردازی و تدوین: سیروس طاهباز، چاپ هفتم، تهران، نگاه.
یوشیج، نیما (1385)، "درباره­ی هنر و شعر و شاعری"، به کوشش سیروس طاهباز، تهران، نگاه.