نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار رشته اقتصاد دانشگاه تهران
2 کارشناس ارشد اقتصاد از دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
1. مقدمه
یکی از موضوعات غیر قابل اغماض در مباحث و متون اقتصاد آموزش، آثار خارجی ناشی از آموزش رسمی یا تحصیلات است. به این معنا که، افرادی در جامعه به تحصیل در مقاطع مختلف آموزشی ــ از ابتدایی تا دانشگاه ــ اقدام میکنند و این امر به سرریز شدن منافع ناشی از عرضۀ آموزش به سوی سایر افراد و جامعه منتهی میشود. به بیان دیگر، آموزش طبق رهنمود نظریۀ سرمایۀ انسانی و دیدگاه پیشگامان آن، به ارتقای بهرهوری و به تبع آن افزایش درآمد فرد آموزشدیده منجر میشود (Schultz, 1967, 1971) و این نوعی منفعت خصوصی است که عاید خود فرد میشود. همچنین، نیروی کار متخصص که مجهز به ابزار دانش شده است، منافعی نیز برای سایر افراد که آموزش ندیدهاند در پی خواهد داشت؛ زیرا افراد آموزشدیده و دارای تخصص به جامعه و زندگی اجتماعی وارد میشوند و عوارض برآمده از انباشت دانش در خود را به شیوههای مختلف به دیگران و عرصههای تصمیمسازی منتقل میکنند. بهعنوان شاهدی بر این ادعا، میتوان به مطالعۀ میرزایی و بانوئی (1394) اشاره کرد که دریافتند نیروی کار متخصص بیشترین اثر را در بین عوامل تولید بر رشد اقتصادی استانهای ایران داشته است. حاصل این فرایند چیزی نیست جز منافعی که کل جامعه از آن بهرهمند میشود و به همین دلیل میتوان گفت که آموزش با آثار خارجی (مثبت) همراه است.
هر چند آثار خارجی آموزش بسیار متنوع و گسترده است، به گونهای که در این زمینه کتابها نوشته شده است، اما در این مقاله قصد نداریم این طیف وسیع را بررسی کنیم. محیطزیست و محافظت از جنگلها یکی از زمینههایی است که ادعا میشود منافع خارجی آموزش در آن نمود پیدا میکند (Stacey, 1998; McMahon, 2002, 2004, 2010). از آنجا که نابودی جنگلها به صورت مداوم در حال وقوع است و به معضلی بسیار جدی در سراسر جهان تبدیل شده و زندگی جانوران، گیاهان و به ویژه انسانها را به مخاطره انداخته است، تلاش میکنیم به طور خاص به مقولۀ جنگلزدایی در ذیل کلیت مباحث مربوط به محیطزیست توجه کنیم. بر این اساس، تمرکز اصلی مقاله بررسی آثار خارجی آموزش در حفظ جنگلها است. انتظاری که در اینباره وجود دارد و فرضیۀ تحقیق را میسازد، عبارت است از اینکه سطح بالاتر آموزش به کاهش جنگلزدایی کمک میکند. به عبارت واضحتر، جوامعی که از شمار بیشتری از افراد باسواد یا سطح بالاتر تحصیلات مردم برخوردارند، از لحاظ حفظ جنگلها وضعیت بهتری دارند. معتبر بودن این فرضیه دالّ بر جنبۀ دیگری از اهمیت آموزش در جامعه است.
اهمیت چنین مطالعهای در این است که مبنایی برای دخالت دولت و زمینۀ مورد دخالت فراهم میآورد؛ زیرا حتی در دیدگاه معتقد به اقتصاد آزاد و عدم دخالت دولت، به لزوم سیاستگذاری دولت و ورود آن به عرصۀ اقتصاد تأکید میشود؛ چراکه آثار خارجی از مصادیق شکست بازار به شمار میرود. اگر واقعاً محیط طبیعی و آنچه فضای زندگی ما را تشکیل میدهد، متأثر از آموزشی باشد که افراد جامعه کسب میکنند، آنگاه نگرش به آموزش باید بیشتر متحول و نیز بیشتر به آن بها داده شود.
این مطالعه با وجود قلّت قابلتوجه شواهد مستقیم در ارتباط با موضوع مورد بحث انجام شده است. در اندک شواهد موجود هم غالباً مطالعات موردی انجام شده است که نمیتوان نتایج آن را تعمیم داد. ازاینرو، ارائۀ شواهد جدید بهویژه اگر در گسترۀ جهانی باشد، نگاهی جامع و کلی نسبت به مسئله به دست میدهد که بیشتر قابل اتکا و اعتنا است. شواهد جهانی به خاطر این اهمیت دارند که نشان میدهند همۀ کشورهای جهان برای مقابله با انهدام جنگلها سیاستی جامع در پیش گرفتهاند و براساس یافتههای آن میتوان به دلالتهایی در حوزۀ سیاستگذاری محیطزیستی و البته آموزشی دست یافت. سایر قسمتهای مقاله به این صورت ساماندهی میشوند: در قسمت دوم، برخی مطالعات که به نحوی با مسئله ارتباط دارند، معرفی خواهند شد. پس از آن، در قسمت سوم مقاله، استدلالهای نظری راجع به تأثیر آموزش بر رفتار مرتبط با محافظت از جنگلها از نظر خواهد گذشت. در قسمت چهارم، یک الگوی تجربی ارائه میشود تا شواهد براساس آن به دست آید. قسمت پنجم مقاله به معرفی نمونۀ مورداستفاده و تفسیر نتایج بهدستآمده اختصاص دارد. قسمت ششم شامل نتایج بحث است.
2. مطالعات مرتبط
آنچه انجام این تحقیق را ضروری کرد، اندک بودن شواهد تجربی دربارۀ موضوع مورد بحث بود. با آنکه در مورد برخی ابعاد پیامدهای آموزش مطالعات تجربی قابل توجهی انجام شده است، اما به مقولۀ کیفیت محیطزیست و به طور خاص وضعیت جنگلها توجه بسیار کمی شده است. با این حال، در این قسمت برخی مطالعات که به نظر میرسد ارتباطی با بحث ما دارند، از نظر خواهند گذشت تا اطلاعات بیشتری حاصل شود.
نوروزیان (1391) تأثیر آموزش همگانی در بهبود مدیریت پسماند در سطح استان خراسان شمالی را بررسی کرد. براساس نتایج این تحقیق، آموزش اقشار مختلف جامعه ــ اعم از زنان و مردان در همۀ ردههای سنی و دارای تحصیلات با سطوح مختلف ــ و همچنین تشویق آنها، به شکلهای متعدد توانسته به بهبود صحیح مدیریت پسماند کمک بسیاری کند. به طور کلی، مهمترین عوامل مؤثر بر بهبود مدیریت صحیح پسماند عبارت بودند از: ارتقای کیفیت مطالب آموزشی از نظر کمی و کیفی در همۀ ردههای سنی، آموزش و اطلاع رسانی در خصوص فرهنگ مدیریت پسماند از طریق چاپ و توزیع بروشور، پمفلت و بهخصوص از طریق رسانههای دیداری و شنیداری محلی و استانی، آموزش همۀ اقشار جامعه بهویژه افراد دارای مشاغل آزاد، تشویق ترکیبی شهروندان از قبیل توزیع کیسههای مخصوص، دادن برگۀ قرعهکشی و پرداخت ریالی.
ایلدرمی و همکاران (1394) در پی بررسی نقش عوامل اقتصادی ـ اجتماعی در تخریب زیستبوم جنگلهای زاگرس، برای جلوگیری از تخریب این جنگلها به این رهنمود رسیدند که آموزش و ترویج فرهنگ محیطزیستی باید در دستور کار قرار گیرد.
گادوی[1] و همکاران (1998) در مطالعهای، نقش آموزش در جنگلزدایی مناطق استوایی هندوراس را بررسی کردند. پژوهش آنها نشان داد که اولاً هر سال آموزش بیشتر منجر به کاهش احتمال قطع [درختان] جنگل به میزان 4 درصد میشود و ثانیاً تأثیر آموزش بر جنگلزدایی غیر خطی است؛ به این صورت که تسطیح جنگل تا دو سال آموزش کاهش مییابد؛ بین دو تا چهار سال آموزش افزایش مییابد و فراتر از چهار سال، جنگلزدایی کنترل میشود.
گادوی و کانترراس[2] (2001) تأثیر آموزش بر کاهش میزان جنگلها در بولیوی را محور بحث خود قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که بالا رفتن سطح آموزش با کاهش میزان از بین رفتن جنگل همراه است؛ به طوری که افزایش تعداد سالهای تحصیلات سرپرست خانوار به میزان یک سال به کمتر شدن کاهش مساحت جنگلها به میزان 2/13 تا 5/21 درصد میانجامد.
مکمهون[3] (2002) براساس اطلاعات تعدادی از کشورهای جهان، اثر آموزش در سه مقطع ابتدایی، دبیرستان و دانشگاه را بر سه معیار وضعیت محیطزیست تخمین زد که این معیارها عبارت بودند از جنگلزدایی، آلودگی آب و آلودگی هوا. برآوردهای او در مورد جنگلزدایی که براساس دادههای 76 کشور از سال 1970 تا 1990 م به دست آمد، بسیار متضاد بودند؛ به این ترتیب که آموزش ابتدایی و دانشگاهی اثر مثبت اما بیمعنی داشت ولی آموزش متوسطه اثر منفی و بیمعنی را نشان داد. در مورد معیار آلودگی آب (برای 27 کشور در دورۀ 1986ـ1983) مشخص شد که آموزش متوسطه و دانشگاهی اثر منفی دارد اما آموزش ابتدایی اثری متفاوت دارد و تمام این آثار از لحاظ آماری معنادارند. شبیه همین نتایج در مورد آلودگی هوا مشاهده شد.
یکی از جنبههای مهمِ بحث تأثیر آموزش بر رفتارهای افراد است. یکی از مطالعات مرتبط در این زمینه را ایپولیتو و ماتیوس[4] (1990) بر زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و زنان فاقد این تحصیلات انجام دادند. آنها دریافتند که در پی تبلیغات در مورد محتوای فیبر مواد غذایی غلات، تمایز در رفتار مصرفی افراد مشاهده میشود.
گالیناتو و گالیناتو[5] (2016) در پی مطالعۀ تأثیر مخارج دولت بر جنگلزدایی در گروهی از کشورها در دورۀ زمانی 1986ـ1999 م بودند. مخارج دولت روی کالاهای عمومی شامل آموزش، سلامت، رفاه اجتماعی، حملونقل، ارتباطات و... میشد. یافتههای آنان نشان داد که افزایش هزینههای دولت میزان جنگلزدایی با هدف تولید کشاورزی را زیاد میکند.
مرور اجمالی یافتههای محققان نشان میدهد که اتفاق نظر قطعی راجع به اثر آموزش در حوزۀ محیطزیست و به طور خاص وضعیت جنگلها وجود ندارد، هرچند میزان شواهد حامی اثر مثبت آموزش کمی بیشتر است. از بررسی مطالعات مستفاد میشود که قرار گرفتن در دورههای آموزش رسمی، نگرش و طرز برخورد افراد با مسائل محیطی و سلامت (فردی یا اجتماعی) را دستخوش تغییر میسازد و گرایش آنها را به سوی مراقبت بیشتر هدایت میکند. همچنین، بیشتر پژوهشها به محدودۀ جغرافیایی خاصی اختصاص داشتند که شاید نتوان نتایج آنها را به مناطق دیگر تعمیم داد. ازاینرو، ارائۀ شواهدی در گسترۀ وسیعتر میتواند این خلأ را برطرف کند. پژوهش حاضر در همین راستا انجام میشود.
3. مبانی نظری
در توجیه مؤثر بودن آموزش بر وضعیت محیطزیست از جمله پوشش جنگلی، استدلالهایی انجام شده است که برخی از آنها بیانگر اثر مستقیم آموزشاند و برخی دیگر به آثار غیرمستقیم آموزش توجه کردهاند. در ادامه، به این بحثها اشاره میکنیم.
در دیدگاه اول ادعا شده است که گسترش آموزش و ارتقای سطح دانش در جامعه، شدت بهکارگیری مواد خام و طبیعی در فرایند تولید کالاها را تغییر میدهد (McMahon, 2002: 128). آموزش موجب میشود که در تولید کالاها از دانش و مهارت بیشتر استفاده شود و اتکای فرایند تولید از تمرکز بر نهادههای مواد خام و طبیعی به سوی بهکارگیری هر چه بیشتر از دانش تغییر کند. از آنجا که استفاده از مواد خام در تولید کالاها مستلزم دست بردن به طبیعت و تخریب محیطزیست است، «آموزش» به کاهش آسیب زدن به محیط میانجامد. بر این اساس است که گفته میشود آموزش فرایند تولید را معطوف به سرمایة انسانی میسازد و از شدت بهکارگیری مواد طبیعی میکاهد. برای نمونه، میتوان به ترکیب کالاهای صادراتی یک کشور اشاره کرد. اگر یک اقتصاد در حال توسعه عمدتاً به تولید و صادرات محصولات مبتنی بر مواد خام میپردازد، آموزش سبب میشود که در طول زمان نوع کالاهای صارداتی تغییر یابد و بیشتر به شکل محصولات مبتنی بر دانش عرضه شود. مثلاً، محصولات چوبی که برای تولیدشان باید درختان زیادی قطع شوند و جنگلزدایی رخ دهد، از مجموع کالاهای صادراتی کشور حذف میشود و محصولات دانشمحور مانند تجهیزات الکترونیکی جایگزین آن میشود. این جایگزینی اتفاق نمیافتد مگر آنکه جامعه به رشدی از دانش از طریق آموزش دست یافته باشد که بتواند محصولات برگرفته از علم و دانش را تولید کند.
در دیدگاه دوم اثر غیرمستقیم آموزش از طریق رشد اقتصادی مدنظر قرار میگیرد. در متون جدیدتر رشد اقتصادی، از «آموزش» به عنوان یکی از عوامل یاد میشود. اگر آموزش به رشد اقتصادی کمک میکند، بنابراین پسانداز و سرمایهگذاری لازم برای تأمین مالی طرحهای تصفیة آب، هوای پاک و پارکهای ملی فراهم میشود (McMahon, 2002: 127). همچنین، آموزش در مناطق روستایی که میتواند بهرهوری و تولید کشاورزی را رونق بخشد، توان آن را دارد که مانع هجوم به سوی جنگلها و قطع درختان و برهنه ساختن اراضی کشاورزی شود.
دیدگاه سوم کاملاً به آثار خارجی یا غیرمستقیم آموزش مربوط است. یکی از پیامدهای آموزش، بهخصوص برای زنان، تأثیرپذیری نرخ باروری، و بهتبع آن، نرخ رشد جمعیت است؛ به این معنا که هر چه سطح آموزش رسمی در جامعه افزایش یابد، میزان باروری رو به نزول میرود (احمدیان و مهربانی، 1392؛ مهربانی، 1393؛ افشاری، 1395). بیتردید وقتی رشد جمعیت زیاد باشد، تأمین نیازهای این جمعیت زیاد نیز ایجاب خواهد کرد که بهناچار بخشی از محیطزیست مورد هجوم واقع شود که مهمترین اشکال آن جنگلزدایی و تبدیل اراضی زراعی به مناطق مسکونی است. علاوه بر این، جمعیت بیشتر فاضلاب صنعتی بیشتری را نیز ایجاد میکند که مخرب طبیعت است. از اینرو، چون ارتقای سطح آموزش بهویژه برای زنان اثر منفی بر نرخ باروری و رشد جمعیت دارد، مجرای دیگری برای اثر مثبت آموزش بر حفظ محیطزیست گشوده میشود.
دیدگاه دیگری که در حمایت از اثر مثبت آموزش بر وضعیت محیطزیستی یک جامعه اقامه میشود این است که آموزش میتواند با بالا بردن سطح دانش و آگاهی افراد، میزان توجه و حساسیت آنها نسبت به مسائل محیطزیست را افزایش دهد (McMahon, 2002: 127). در این صورت، در یک جامعة دموکراتیک، سیاستمداران خود را در قبال مردم پاسخگو میدانند و تلاش خواهند کرد سیاستهای معطوف به حفظ و بهبود محیطزیست را اتخاذ کنند (مهربانی، 1394).
بعضی مطالعات نشان میدهد افرادی که تحصیلات بالاتری دارند، سریعتر از افرادِ کمسوادتر از خود، از نوآوریهای فناورانه استفاده میکنند (Foster & Rosenzweig, 1996; Ruttan, 1996; Phillips, 1994). این موضوع سبب میشود در فرایند تولید از ابزار کاراتر استفاده شود که کمتر به طبیعت آسیب میرسانند. آموزش همچنین احتمال مهاجرت روستاییان و کشاورزان را به مناطق شهری و یافتن مشاغل صنعتی افزایش میدهد (Godoy, 1994). این امر باعث میشود اتکای این عده از افراد به جنگل و طبیعت کمتر و از تخریب محیطزیست کاسته شود.
سرانجام، میتوان به نظر دیگری توجه کرد. از آنجا که آموزش فرایند انتقال و خلق دانش است، با گسترش آن نیروهای متخصص بیشتری در جامعه پرورش پیدا میکنند که نتیجۀ آن یافتن روشهای نوینتر تولید است، به نحوی که برای تولید کالاها از انرژی کمتری میتوان استفاده کرد. به عبارت دیگر، رشد دانش منجر به اختراع ابزار و فنون سازگار با محیطزیست و صرفهجویی در مصرف انرژی خواهد شد. این امر به بهبود کیفیت محیط زندگی و اتلاف کمتر منابع انرژی آسیبزا برای طبیعت مانند سوختهای فسیلی خواهد شد.
در مجموع، به نظر میرسد «مردم عادی و کشاورزان [که معمولاً سطح سواد بالایی ندارند] از پیامدهای منفی جنگلزدایی و کلاً تخریب محیطزیست آگاه نیستند» (Daly & Farley, 2004). ازاینرو، تلاش در جهت هدایت جامعه به سوی سطوح بالاتر تحصیل و دانش به طور بالقوه توان رهاندن طبیعت از درگیر شدن با عوامل مخرب آن را دارد.
4. الگوی تجربی
استدلالهای نظری از مؤثر بودن سطح آموزش مردم جامعه بر رفتار آنها در مورد کیفیت طبیعت و بهویژه حفاظت از جنگلها حکایت دارد. بر این اساس، میتوان یک چهارچوب تحلیلی عرضه کرد که قابلیت ارائۀ شواهد تجربی را داشته باشد. قاعدتاً این چهارچوب در برگیرندۀ متغیرهایی خواهد بود که با ارتباط داشتن با یکدیگر، الگویی را میسازند که قابل برآورد است.
روش تحلیل موضوع مورد بحث و آزمون فرضیه در اینجا عبارت است از تخمین الگوی رگرسیونی که به موجب آن وضعیت جنگلها، در یکسو، در جایگاه متغیر وابسته قرار دارد و در سوی دیگر، آموزش (رسمی) در جایگاه متغیر توضیحی در نظر گرفته میشود. به منظور کاملتر کردن الگو و تخفیف انحراف از واقعیتها، لازم است برخی از دیگر عوامل مؤثر بر متغیرهای وابستۀ مزبور در الگو گنجانده شود تا نتایج بیشتر قابل اتکا باشد. ازاینرو معادلۀ رگرسیونی زیر مبنای کار تجربی در این تحقیق است:
(معادلۀ1)
در معادلۀ (1)، D معرف متغیر جنگلزدایی[6] است. بر این اساس، از نرخ جنگلزدایی سالانه بهعنوان متغیر وابسته استفاده میشود. منظور از نرخ جنگلزدایی، میزان تبدیل دایمی جنگلهای طبیعی به کاربردهای دیگری مانند زمین کشاورزی، منطقۀ مسکونی و دامپروری است.
در معادلۀ (1)، C جزء ثابت رگرسیون، و u جزء خطا است. متغیر S برداری از متغیرهای آموزش است که 5 حالت را شامل میشود: نرخ باسوادی بزرگسال، نرخ ثبتنام ناخالص در مقطع ابتدایی، نرخ ثبتنام ناخالص در مقطع متوسطه، نرخ ثبتنام ناخالص در دانشگاه و در آخر مخارج آموزشی (به صورت درصدی از درآمد ناخالص ملی). در واقع به منظور تمرکز بیشتر بر عامل آموزش، سعی میکنیم از زاویههای مختلف به این مورد توجه کنیم. این کار موجب میشود مؤثر بودن جنبههای گوناگون آموزش با یکدیگر مقایسه شود تا از این رهگذر بتوان به رهنمودهای سیاستی روشنتری دست یافت. متغیرO در برگیرندۀ عوامل کنترل است که به منظور تکمیل الگو و عمومیتر ساختن آن مدنظر قرار میگیرد. این بردار شامل سه متغیر نرخ رشد سالانۀ جمعیت، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و درجۀ باز بودن اقتصاد است. دلیل انتخاب این عوامل، مؤثر بودن جمعیت و سطح تولید اقتصاد بر کیفیت محیط طبیعی است. انتظار میرود هر چه جامعهای با رشد بالاتر جمعیت و تولید روبرو شود، بیشتر به منابع طبیعی و جنگلها دست برده شود که حاصل آن آسیب رسیدن به جنگلها و مراتع خواهد بود. باز بودن اقتصاد نیز میتواند در این زمینه دخیل باشد. مثلاً، گسترش تجارت شمال ـ جنوب ممکن است به عرصۀ منابع طبیعی سرایت کند و کشورهای توسعهنیافته اقدام به قطع درختان و صادرات الوار به کشورهای توسعهیافته کنند. این عامل به تبعیت از فاریا و آلمیدا[7] (2016) در مطالعۀ تجربی استفاده میشود.[8]در قسمت بعد، تلاش میکنیم با برآورد معادلۀ (1) و سپس آزمون معناداری ضرایب، در مورد فرضیه و عوامل مؤثر بر حفظ جنگلها قضاوت کنیم.[9]
5. نمونه و یافتهها
با توجه به اینکه مسئلۀ جنگلزدایی یک معضل جهانی است و لازمۀ مقابله با آن یک اقدام جهانی و هماهنگی کشورهای مختلف و همسو ساختن سیاستهایشان در این باره است، مناسبتر آن است که شواهد مورد استفاده برای بحث در سطح و گسترۀ جهانی باشد. ازاینرو، از نمونهای شامل 158 کشور از سراسر جهان استفاده میشود. دادههای موردنظر از بانک جهانی براساس شاخصهای توسعۀ جهانی (WDI, 2012) گرفته شده و مربوط به سال 2010 م است. بنابراین، دادهها از نوع برش مقطعی هستند یعنی تمام اجزای نمونه در یک مقطع زمانی خاص مشاهده میشوند.
دلیل انتخاب دادههای مقطعی، فقدان آمار متغیرهای کلیدی بهخصوص جنگلزدایی در طول زمان است. شاخصهای توسعۀ جهانی هر چند سال یکبار توسط بانک جهانی منتشر میشود و آمار متغیرها را عموماً برای یک سال خاص گزارش میکند. ازاینرو امکان بهکارگیری دادهها در چند سال متوالی و لذا استفاده از دادههای ترکیبی[10]و افزایش شمار مشاهدات میسّر نبود. همچنین از آنجا که کشورهای جهان از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، پوشش گیاهی و بسیاری مؤلفههای دیگر تأثیرگذار تفاوت زیادی با هم دارند، ارائۀ شواهد براساس نمونۀ کلی مناسب نخواهد بود. ازاینرو، نمونۀ یادشده به سه جزء تفکیک میشود که عبارتاند از: کشورهای کمدرآمد (شامل 34 کشور)، با درآمد متوسط[11](شامل 83 کشور) و پردرآمد (شامل 41 کشور). مبنای انتخاب هر کشور برای این سه گروه، دستهبندی صورت گرفته توسط بانک جهانی (2012) است. جدول 1 به طور خلاصه کشورها را از حیث شاخصهای منتخب در گروههای مختلف درآمدی و جغرافیایی مقایسه میکند.
براساس اطلاعات جدول 1، هر چه از کشورهای کمدرآمد به سمت کشورهای پردرآمد حرکت میکنیم، شاخصهای آموزش بهبود پیدا میکنند و درعینحال از میزان جنگلزدایی کاسته میشود. کشورهای کمدرآمد و با درآمد متوسط در مجموع با نرخ مثبت جنگلزدایی مواجهاند اما کشورهای پردرآمد نرخ منفی دارند، یعنی بر میزان جنگلهایشان اضافه میشود. از بین مناطق جغرافیایی، اوضاع جنوب صحرای آفریقا و آمریکای لاتین و کارائیب بسیار وخیم است و با نرخ بالای جنگلزدایی روبرو هستند. نکتۀ هشداردهنده مثبت بودن نرخ جنگلزدایی برای کل جهان به میزان 11/0 است. بنابراین، جنگلها در کل جهان با نرخی نه چندان کم در حال نابودیاند.
جدول 1. اطلاعات کلی آموزش و جنگلزدایی در مناطق مختلف جهان (سال 2010)
کشورها |
نرخ باسوادی بزرگسالان |
متوسط سالانه رشد جمعیت |
نرخ ثبتنام ناخالص
|
نرخ سالانه جنگلزدایی |
||
مقطع ابتدایی |
مقطع متوسطه |
دانشگاه
|
||||
کمدرآمد |
61 |
1/2 |
104 |
39 |
7 |
61/0 |
درآمد متوسط |
83 |
2/1 |
109 |
69 |
24 |
08/0 |
درآمد متوسط رو به پایین |
71 |
6/1 |
107 |
58 |
16 |
30/0 |
درآمد متوسط رو به بالا |
93 |
7/0 |
111 |
83 |
33 |
01/0 |
پردرآمد |
98 |
7/0 |
101 |
100 |
70 |
04/0- |
شرق آسیا و اقیانوسیه |
94 |
8/0 |
111 |
76 |
25 |
44/0- |
اروپا و آسیای مرکزی |
98 |
2/0 |
98 |
89 |
55 |
04/0- |
آمریکای لاتین و کارائیب |
91 |
2/1 |
117 |
90 |
37 |
45/0 |
خاورمیانه و شمال آفریقا |
74 |
8/1 |
102 |
72 |
27 |
15/0- |
جنوب آسیا |
61 |
6/1 |
110 |
55 |
11 |
29/0- |
جنوب صحرای آفریقا |
62 |
5/2 |
100 |
36 |
6 |
48/0 |
منطقۀ یورو |
|
5/0 |
105 |
107 |
60 |
31/0- |
جهان |
84 |
2/1 |
107 |
68 |
27 |
11/0 |
ایران |
85 |
2/1 |
108 |
84 |
43 |
0 |
منبع: The World Bank, 2012
با معرفی الگوی تجربی و توصیفی که از نمونههای مورداستفاده ارائه شد، در این قسمت شواهد تجربی ارائه میشوند. برای این منظور، معادلۀ (1) در حالتهای گوناگون برآورد میشود به نحوی که متغیرهای مستقل متفاوتی به کار گرفته میشوند. روش تخمین معادلات عبارت است از حداقل مربعات معمولی. از آنجا که دادههای مورداستفاده از نوع برش مقطعیاند، پس بروز مشکل ناهمسانی واریانس محتمل است. برای فائق آمدن بر این مشکل از کوواریانسهای استانداردشده به روش نیویی ـ وست[12] استفاده میشود. نتایج برآوردها در جداول 2 تا 4 قابل رؤیت است؛ بهطوریکه پنج معادلۀ رگرسیونی تخمینی مشاهده میشود. در هر رگرسیون فقط از یکی از پنج متغیر آموزش استفاده میشود. دلیل اتخاذ این رویکرد اجتناب از بروز مشکل همخطی است؛ زیرا شاخصهای مختلف آموزش محتملاً با همدیگر همبستگی قابل توجهی دارند.
جدول 2 شواهد مربوط به گروه کشورهای کمدرآمد را دربر میگیرد. ملاحظه میشود که از بین پنج شاخص آموزش، دو شاخص نرخ ثبتنام در مقاطع متوسطه و عالی اثر معناداری از لحاظ آماری دارند و علامت ضرایبشان منفی است. البته ضریب ثبتنام در دانشگاه به طور قدر مطلق بزرگتر است که اثر قویتر آموزش دانشگاهی بر کاهش جنگلزدایی را نشان میدهد. از رگرسیون 2 و 4 در جدول 2 پیدا است که افزایش رشد جمعیت و درجۀ باز بودن اقتصاد به افزایش تخریب جنگلها میانجامد، چیزی که در مورد کشورهای توسعهنیافته (کمدرآمد) مورد انتظار است. سایر متغیرها اثر معناداری را نشان نمیدهند.
جدول 3 به ارائۀ شواهد مربوط به کشورهای با درآمد متوسط اختصاص دارد. هرچند همۀ شاخصهای آموزش اثر منفی را نشان میدهند اما فقط اثر آموزش در مقطع متوسطه از لحاظ آماری معنادار است. این مطلب دالّ بر اهمیت زیاد این سطح تحصیلی در کشورهای با درآمد متوسط در حفظ جنگلها و پیشگیری از تخریب آنها است. همچنین متغیر رشد جمعیت در تمام پنج رگرسیون ضریب مثبت و معناداری دارد. بنابراین، در این گروه از کشورها نیز افزایش شمار جمعیت باعث هجوم به مناطق جنگلی شده به تخریب پوشش گیاهی منجر میشود.
جدول 2. تخمین تأثیر آموزش بر شاخص جنگلزدایی (نمونه: کشورهای کمدرآمد)
|
رگرسیونها |
||||
متغیرهای مستقل |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
جزء ثابت |
77/0 (1/1) |
09/2- (3/1-) |
4/0 (6/0) |
***6/0 (07/2) |
002/0- (003/0-) |
نرخ باسوادی |
01/0- (03/1-) |
|
|
|
|
نرخ ثبتنام ابتدایی |
|
011/0 (85/0) |
|
|
|
نرخ ثبتنام متوسطه |
|
|
*021/0- (9/2-) |
|
|
نرخ ثبتنام دانشگاه |
|
|
|
*078/0- (2/3-) |
|
مخارج آموزشی |
|
|
|
|
019/0 (15/0) |
رشد جمعیت |
04/0- (3/0-) |
**36/0 (1/2) |
09/0 (4/0) |
19/0- (5/1-) |
04/0 (2/0) |
رشد تولید ناخالص داخلی |
03/0 (6/0) |
01/0 (17/0) |
02/0 (4/0) |
01/0- (2/0-) |
03/0 (6/0) |
باز بودن اقتصاد |
75/0 (8/0) |
75/0 (9/0) |
7/0 (3/1) |
***5/1 (06/2) |
57/0 (6/0) |
معیار |
045/0 |
101/0 |
197/0 |
294/0 |
023/0 |
نکته: اعداد اخل پرانتز در زیر ضرایب، آمارۀ t است. علامت * معنادار در سطح احتمال %1، ** معنادار در سطح احتمال 5%، *** معنادار در سطح احتمال %10.
جدول 3. تخمین تأثیر آموزش بر شاخص جنگلزدایی
(نمونه: کشورهای با درآمد متوسط)
|
رگرسیونها |
||||
متغیرهای مستقل |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
جزء ثابت |
2/1 (7/1) |
46/0 (7/0) |
3/1 (5/1) |
32/0 (6/0) |
25/0 (5/0) |
نرخ باسوادی |
014/0- (2/1-) |
|
|
|
|
نرخ ثبتنام ابتدایی |
|
004/0- (8/0-) |
|
|
|
نرخ ثبتنام متوسطه |
|
|
***014/0- (71/1-) |
|
|
نرخ ثبتنام دانشگاه |
|
|
|
003/0- (5/0-) |
|
مخارج آموزشی |
|
|
|
|
07/0- (4/1-) |
رشد جمعیت |
***31/0 (97/1) |
*48/0 (1/3) |
**34/0 (01/2) |
**49/0 (5/2) |
*44/0 (9/2) |
رشد تولید ناخالص داخلی |
01/0- (3/0-) |
03/0- (8/0-) |
03/0- (8/0-) |
***06/0- (9/1-) |
03/0- (8/0-) |
باز بودن اقتصاد |
28/0- (1/1-) |
31/0- (1/1-) |
35/0- (1/1-) |
29/0- (9/0-) |
2/0- (7/0-) |
معیار |
196/0 |
195/0 |
265/0 |
273/0 |
208/0 |
نکته: اعداد اخل پرانتز در زیر ضرایب، آمارۀ t است. علامت * معنادار در سطح احتمال %1، ** معنادار در سطح احتمال 5%، *** معنادار در سطح احتمال %10.
جدول 4. تخمین تأثیر آموزش بر شاخص جنگلزدایی (نمونه: کشورهای پردرآمد)
|
رگرسیونها |
||||
متغیرهای مستقل |
1 |
2 |
3 |
4 |
5 |
جزء ثابت |
9/4 (03/1) |
17/0- (15/0-) |
8/0 (9/0) |
3/0- (6/1-) |
2/0- (7/0-) |
نرخ باسوادی |
05/0- (1/1-) |
|
|
|
|
نرخ ثبتنام ابتدایی |
|
0004/0- (03/0-) |
|
|
|
نرخ ثبتنام متوسطه |
|
|
01/0- (1/1-) |
|
|
نرخ ثبتنام دانشگاه |
|
|
|
001/0 (3/0) |
|
مخارج آموزشی |
|
|
|
|
03/0 (3/0) |
رشد جمعیت |
21/0- (9/0-) |
01/0- (2/0-) |
01/0 (2/0) |
007/0 (09/0) |
**36/0- (7/2-) |
رشد تولید ناخالص داخلی |
003/0 (04/1) |
0005/0 (5/0) |
5-10×2/1- (01/0-) |
0003/0 (3/0) |
*005/0 (8/2) |
باز بودن اقتصاد |
107/0 (5/1) |
0006/0- (01/0-) |
01/0- (3/0-) |
01/0 (2/0) |
07/0 (6/1) |
معیار |
271/0 |
012/0 |
076/0 |
018/0 |
437/0 |
نکته: اعداد اخل پرانتز در زیر ضرایب، آمارۀ t است. علامت * معنادار در سطح احتمال %1، ** معنادار در سطح احتمال 5%، *** معنادار در سطح احتمال %10.
نکتۀ جالب توجه منفی و معنادار بودن ضریب متغیر رشد تولید ناخالص داخلی در رگرسیون 4 از جدول 3 است. البته در سایر رگرسیونهای این جدول چنین وضعیتی مشاهده نمیشود و سطح معناداری ضریب این متغیر در رگرسیون 4 نیز بالا است. بر این اساس، نمیتوان خیلی بر این نتیجه اتکا کرد. با وجود این، منفی بودن اثر این متغیر دلالت بر این دارد که هرچه رشد تولید در این کشورها بزرگتر باشد، از میزان جنگلزدایی کاسته میشود. توجیه این یافته چنین است که شاید ماهیت تولید در این دسته کشورها عمدتاً به گونهای نیست که نیاز به دستاندازی به اراضی جنگلی باشد. همچنین میتوان گفت که در پی رشد اقتصادی بالاتر، منابع مالی بیشتری صرف سرمایهگذاری برای حفظ منابع طبیعی و جبران آسیبهای رسیده به جنگلها و مراتع میشود.
بخش انتهایی بررسیِ نتایج به کشورهای پردرآمد اختصاص مییابد که در جدول 4 آمده است. هیچیک از متغیرهای آموزش اثر معناداری بر جنگلزدایی ندارد. گویا در این کشورها که عمدتاً جوامعی توسعهیافتهاند و طبق جدول 1 بزرگترین نرخ باسوادی و ثبتنام (بهخصوص در مقاطع بالاتر مانند دانشگاه) را دارند، چنان توجه به محیطزیست و نگهداری آن نهادینه شده است که سطوح مختلف آموزشی افراد چندان تفاوتی در این زمینه ایجاد نمیکند. به علاوه، رشد جمعیت و تولید بهترتیب اثر معنادار منفی و مثبت (فقط در رگرسیون 5 از جدول 4) دارند. اثر مثبت رشد تولید مورد انتظار است اما اثر منفی رشد جمعیت کمی غیرمنتظره به نظر میرسد. بر این اساس، جمعیت بیشتر در این جوامع آسیبی به جنگلها نمیرساند. شاید این موضوع در هماهنگی با بیتأثیر بودن آموزش در این جوامع باشد؛ زیرا به نظر میرسد وضعیت فرهنگی و نهادی آنها کاملاً متمایز است و نمیتوان به سادگی حکم کرد که ازدیاد جمعیت لزوماً به تخریب جنگلها میانجامد. ازاینرو، زمینۀ فرهنگی و نهادی کشورها نقش مهمی در تبیین اثر دو عامل آموزش و جمعیت بر وضعیت جنگلها دارد.
در مجموع، مشاهده میشود که «آموزش» عاملی مهم برای کاستن از آسیب رسیدن به جنگلها است؛ زیرا در هیچیک از نمونهها عکس این ادعا مشاهده نشد. موضوع قابل توجه این است که هرچه سطح درآمد کشورها بالاتر میرود، از تعداد مقاطع تحصیلی که اثر منفی بر جنگلزدایی دارند، کاسته میشود. در کشورهای کمدرآمد دو مقطع متوسطه و دانشگاه، در کشورهایی با درآمد متوسط، فقط مقطع متوسطه اثر منفی بر جنگلزدایی دارد و در کشورهای پردرآمد هیچیک چنین اثری ندارد. به نظر میرسد در جوامع کمتر توسعهیافته نیاز بیشتری به آموزش مردم وجود دارد تا بتوان به حفظ جنگلها کمک کرد. علاوه بر این، مؤثر نبودن آموزش ابتدایی و اثربخش بودن آموزش در دبیرستان بیانگر این است که تحصیل افراد در مقطع دبیرستان نفوذ بیشتری در شکلگیری نگرش مثبت افراد در قبال حفظ محیطزیست دارد. شاید به این دلیل که آموزش ابتدایی چندان با مسائل محیط طبیعی زندگی درآمیخته نیست اما برای تحصیل در دبیرستان وضع برعکس است. با توجه به جهانی بودن نتایج، میتوان این یافتهها را به کل جوامع تعمیم داد و با قاطعیت بیشتری در مقایسه با شواهد بهدستآمدۀ سایر محققان در مورد مهم بودن آموزش اظهار نظر کرد.
6. نتیجه
علاوه بر اهداف اصلی آموزش که برای تحقق آنها یک نظام آموزشی استقرار مییابد، پیامدهایی نیز میتوان برای آن متصور شد که جز از طریق آموزش دیدن افراد جامعه نمیتوان به آنها دست یافت. طی شدن مراحل تحصیل علم که به باسواد شدن جویندگان دانش منتهی میشود، علاوه بر تأمین نیازهای تخصصی جامعه به تغییر باورها و رفتارهای افراد منجر میشود که یکی از عوارض آن در حیطۀ مسائل محیطزیست بروز میکند.
ادعا این است که افراد در پرتو کسب دانش ــ در هر زمینهای که باشد ــ به گونهای رفتار خود را شکل میدهند که از خصوصیات آن، توجه بیشتر به حفظ سلامت محیط زندگی و طبیعت است. صحت و اعتبار این ادعا اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا جنبۀ دیگری از ضرورت تأمین آموزش برای عموم مردم را به نمایش میگذارد. آنچه بر وجوب مطالعه در این زمینه میافزاید، این است که معمولاً اقتصاددانان به چنین مباحثی نمیپردازند و متخصصان محیطزیست نیز برای ارائۀ توصیههای سیاستی خود در جهت حفظ و ارتقای محیط، به مؤثر بودن آموزش رسمی که ظاهراً مقولهای جدا است، توجه کمتری میکنند. اهمیت مطالعه در باب جنگلها و عوامل مؤثر بر انهدام آنها به طور خاص در این است که روزانه بخشی از جنگلهای دنیا به هر دلیلی نابود میشوند و حیات وحش و انسانها را به خطر میاندازند.
بهکارگیری شاخصهای مختلف آموزش که هر یک بیانگر خصوصیاتی ویژه است، موجب شکلگیری رهنمودهای آموزندهای در مطالعۀ تأثیرپذیری وضعیت جنگلها میشود. تلاش برای گسترش سواد در جامعه اقدامی در جهت محافظت از جنگلها نیز خواهد بود؛ زیرا مردم باسوادتر دغدغۀ بیشتری نسبت به اوضاع کیفی محیط اطراف خود از جمله جنگلها دارند. از آنجا که احیای جنگلها و مراتع از مسائل نگرانکنندۀ دنیای امروز است، توصیۀ سیاستی میتواند توجه بیشتر به تأمین خدمات و امکانات آموزشی در مناطق دورافتادۀ مشرف به جنگلها و مراتع باشد. این اقدام ممکن است مانعی باشد در مقابل بخشی از تخریب جنگلها و محیط طبیعی و جلوگیری از هزینههای گزافی که بر جامعه تحمیل میشود. بیشک این موضوع را میتوان یکی از اجزای طرحهای سیاستی مراجع تصمیمگیر در نظر گرفت. برنامهریزی برای حفظ محیطزیست و پوشش جنگلی صرفاً نباید منحصر به اقدامات نظارتی و تأمینی در این حوزه شود بلکه باید به جنبۀ پیشگیری آن نیز توجه کرد. این امر مهم میسر نمیشود جز با هدفگذاری آموزشی. به بیان دیگر، انتقال توجهات و سرمایهگذاریها به سمت آموزش و آمادهسازی مردم بهخصوص در سن پایین از حیث آگاهی راجع به اهمیت طبیعت، در مقایسه با تلاشها در جهت جبران خسارات واردشده به آن امری معقولتر و کمهزینهتر به نظر میرسد؛ زیرا همانند مسائل بهداشت و درمان، پیشگیری تدبیری منطقیتر خواهد بود. درعینحال، افزودن مسائل مربوط به محیطزیست به درسهای دانشآموزان و ایجاد دغدغه و حساسیت در افراد از سن پایین، سیاستی اثربخش برای حفظ جنگلها خواهد بود.
[1]. Godoy
[2] . Godoy and Contreras
[3] . McMahon
[4] . Ippolito & Mathios
[5] . Galinato & Galinato
[6]. deforestation
[7]. Faria & Almeida
[8]. شاخص باز بودن اقتصاد به صورت مجموع صادرات و واردات کالاها و خدمات نسبت به تولید ناخالص داخلی محاسبه شده است.
[9]. تخریب جنگلها و مراتع در طول زمان رخ میدهد. ازاینرو، در صورت استفاده از دادههای سری زمانی یا ترکیبی باید عامل زمان را نیز در معادلات رگرسیونی گنجاند. ولی با توجه به اینکه در این مطالعه از دادههای مقطعی استفاده شده است، دیگر متغیر زمان کاربرد ندارد.
[10] . panel data
[11] . مجموع کشورهایی که درآمد متوسط رو به پایین و رو به بالا دارند.
[12] . Newey-West