آثار خارجی آموزش رسمی بر حفظ جنگل‌ها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار رشته اقتصاد دانشگاه تهران

2 کارشناس ارشد اقتصاد از دانشگاه تهران

چکیده

از جمله آثار خارجی آموزش، منافعی است که به صورت بهبود کیفیت محیط‌زیست و طبیعت یا جلوگیری از تخریب آن جلوه می­کند و همۀ افراد جامعه را بهره­مند می­سازد. هدف اصلی تحقیق پیشِ رو آزمون این ادعا با تمرکز خاص بر موضوع جنگل­زدایی و ارائۀ شواهدی جهانی در این راستا است. روش مطالعه عبارت است از آزمون معناداری در تحلیل رگرسیونی براساس منابع داده­ای استنادی به صورت برش مقطعی. بدین منظور، از یک نمونۀ کلی شامل 158 کشور جهان در قالب سه زیرنمونه به صورت کشورهای کم­درآمد، با درآمد متوسط و پردرآمد، براساس اطلاعات سال 2010 م، استفاده شد. نتایج نشان می‌دهد ثبت‌نام در مقاطع متوسطه و دانشگاه در کشورهای کم‌درآمد و همچنین ثبت‌نام در مقطع متوسطه در کشورهای با درآمد متوسط تأثیر منفی بر میزان جنگل­زدایی دارد و این تأثیر از لحاظ آماری معنادار است. بنابراین در مجموع، یکی از پیامدهای آموزش مردم یک جامعه، کاهش نابودی جنگل­ها خواهد بود که در سیاست‌گذاری‌های معطوف به مقابله با جنگل­زدایی قابل توجه است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


1. مقدمه

یکی از موضوعات غیر قابل اغماض در مباحث و متون اقتصاد آموزش، آثار خارجی ناشی از آموزش رسمی یا تحصیلات است. به این معنا که، افرادی در جامعه به تحصیل در مقاطع مختلف آموزشی ــ از ابتدایی تا دانشگاه ــ اقدام می‌کنند و این امر به سرریز شدن منافع ناشی از عرضۀ آموزش به سوی سایر افراد و جامعه منتهی می‌شود. به بیان دیگر، آموزش طبق رهنمود نظریۀ سرمایۀ انسانی و دیدگاه پیشگامان آن، به ارتقای بهره‌­وری و به تبع آن افزایش درآمد فرد آموزش‌دیده منجر می‌شود (Schultz, 1967, 1971) و این نوعی منفعت خصوصی است که عاید خود فرد می­شود. همچنین، نیروی کار متخصص که مجهز به ابزار دانش شده است، منافعی نیز برای سایر افراد که آموزش ندیده­اند در پی خواهد داشت؛ زیرا افراد آموزش‌دیده و دارای تخصص به جامعه و زندگی اجتماعی وارد می‌شوند و عوارض برآمده از انباشت دانش در خود را به شیوه‌های مختلف به دیگران و عرصه‌های تصمیم‌سازی منتقل می‌کنند. به‌عنوان شاهدی بر این ادعا، می­توان به مطالعۀ میرزایی و بانوئی (1394) اشاره کرد که دریافتند نیروی کار متخصص بیشترین اثر را در بین عوامل تولید بر رشد اقتصادی استان­های ایران داشته است. حاصل این فرایند چیزی نیست جز منافعی که کل جامعه از آن بهره‌مند می‌شود و به همین دلیل می‌توان گفت که آموزش با آثار خارجی (مثبت) همراه است.

هر چند آثار خارجی آموزش بسیار متنوع و گسترده است، به گونه­ای که در این زمینه کتاب‌ها نوشته شده است، اما در این مقاله قصد نداریم این طیف وسیع را بررسی کنیم. محیط‌زیست و محافظت از جنگل­ها یکی از زمینه­هایی است که ادعا می­شود منافع خارجی آموزش در آن نمود پیدا می­کند (Stacey, 1998; McMahon, 2002, 2004, 2010). از آنجا که نابودی جنگل­ها به صورت مداوم در حال وقوع است و به معضلی بسیار جدی در سراسر جهان تبدیل شده و زندگی جانوران، گیاهان و به ویژه انسان‌ها را به مخاطره انداخته است، تلاش می­کنیم به طور خاص به مقولۀ جنگل­زدایی در ذیل کلیت مباحث مربوط به محیط‌زیست توجه کنیم. بر این اساس، تمرکز اصلی مقاله بررسی آثار خارجی آموزش در حفظ جنگل­ها است. انتظاری که در این‌باره وجود دارد و فرضیۀ تحقیق را می‌سازد، عبارت است از اینکه سطح بالاتر آموزش به کاهش جنگل­زدایی کمک می‌کند. به عبارت واضح‌تر، جوامعی که از شمار بیشتری از افراد باسواد یا سطح بالاتر تحصیلات مردم برخوردارند، از لحاظ حفظ جنگل­ها وضعیت بهتری دارند. معتبر بودن این فرضیه دالّ بر جنبۀ دیگری از اهمیت آموزش در جامعه است.

اهمیت چنین مطالعه­ای در این است که مبنایی برای دخالت دولت و زمینۀ مورد دخالت فراهم می‌آورد؛ زیرا حتی در دیدگاه معتقد به اقتصاد آزاد و عدم دخالت دولت، به لزوم سیاست‌گذاری دولت و ورود آن به عرصۀ اقتصاد تأکید می‌شود؛ چراکه آثار خارجی از مصادیق شکست بازار به شمار می‌رود. اگر واقعاً محیط طبیعی و آنچه فضای زندگی ما را تشکیل می‌دهد، متأثر از آموزشی باشد که افراد جامعه کسب می‌کنند، آنگاه نگرش به آموزش باید بیشتر متحول و نیز بیشتر به آن بها داده شود.

این مطالعه با وجود قلّت قابل‌توجه شواهد مستقیم در ارتباط با موضوع مورد بحث انجام شده است. در اندک شواهد موجود هم غالباً مطالعات موردی انجام شده است که نمی­توان نتایج آن را تعمیم داد. ازاین‌رو، ارائۀ شواهد جدید به‌ویژه اگر در گسترۀ جهانی باشد، نگاهی جامع و کلی نسبت به مسئله به دست می‌دهد که بیشتر قابل اتکا و اعتنا است. شواهد جهانی به خاطر این اهمیت دارند که نشان می‌دهند همۀ کشورهای جهان برای مقابله با انهدام جنگل‌ها سیاستی جامع در پیش گرفته‌اند و براساس یافته­های آن می­توان به دلالت­هایی در حوزۀ سیاست‌گذاری محیط‌زیستی و البته آموزشی دست یافت. سایر قسمت‌های مقاله به این صورت ساماندهی می‌شوند: در قسمت دوم، برخی مطالعات که به نحوی با مسئله ارتباط دارند، معرفی خواهند شد. پس از آن، در قسمت سوم مقاله، استدلال‌های نظری راجع به تأثیر آموزش بر رفتار مرتبط با محافظت از جنگل­ها از نظر خواهد گذشت. در قسمت چهارم، یک الگوی تجربی ارائه می‌شود تا شواهد براساس آن به دست آید. قسمت پنجم مقاله به معرفی نمونۀ مورداستفاده و تفسیر نتایج به‌دست‌آمده اختصاص دارد. قسمت ششم شامل نتایج بحث است.

2. مطالعات مرتبط

آنچه انجام این تحقیق را ضروری کرد، اندک بودن شواهد تجربی دربارۀ موضوع مورد بحث بود. با آنکه در مورد برخی ابعاد پیامدهای آموزش مطالعات تجربی قابل توجهی انجام شده است، اما به مقولۀ کیفیت محیط‌زیست و به طور خاص وضعیت جنگل­ها توجه بسیار کمی شده است. با این حال، در این قسمت برخی مطالعات که به نظر می‌رسد ارتباطی با بحث ما دارند، از نظر خواهند گذشت تا اطلاعات بیشتری حاصل شود.

نوروزیان (1391) تأثیر آموزش همگانی در بهبود مدیریت پسماند در سطح استان خراسان شمالی را بررسی کرد. براساس نتایج این تحقیق، آموزش اقشار مختلف جامعه ــ اعم از زنان و مردان در همۀ رده‌های سنی و دارای تحصیلات با سطوح مختلف ــ و همچنین تشویق آن‌ها، به شکل‌های متعدد توانسته به بهبود صحیح مدیریت پسماند کمک بسیاری کند. به طور کلی، مهم‌ترین عوامل مؤثر بر بهبود مدیریت صحیح پسماند عبارت بودند از: ارتقای کیفیت مطالب آموزشی از نظر کمی و کیفی در همۀ رده­های سنی، آموزش و اطلاع رسانی در خصوص فرهنگ مدیریت پسماند از طریق چاپ و توزیع بروشور، پمفلت و به‌خصوص از طریق رسانه­های دیداری و شنیداری محلی و استانی، آموزش همۀ اقشار جامعه به‌ویژه افراد دارای مشاغل آزاد، تشویق ترکیبی شهروندان از قبیل توزیع کیسه­های مخصوص، دادن برگۀ قرعه‌کشی و پرداخت ریالی.

ایلدرمی و همکاران (1394) در پی بررسی نقش عوامل اقتصادی ـ اجتماعی در تخریب زیست­بوم جنگل­های زاگرس، برای جلوگیری از تخریب این جنگل­ها به این رهنمود رسیدند که آموزش و ترویج فرهنگ محیط‌زیستی باید در دستور کار قرار گیرد.

گادوی[1] و همکاران (1998) در مطالعه­ای، نقش آموزش در جنگل­زدایی مناطق استوایی هندوراس را بررسی کردند. پژوهش آن‌ها نشان داد که اولاً هر سال آموزش بیشتر منجر به کاهش احتمال قطع [درختان] جنگل به میزان 4 درصد می­شود و ثانیاً تأثیر آموزش بر جنگل‌زدایی غیر خطی است؛ به این صورت که تسطیح جنگل تا دو سال آموزش کاهش می­یابد؛ بین دو تا چهار سال آموزش افزایش می­یابد و فراتر از چهار سال، جنگل­زدایی کنترل می­شود.

گادوی و کانترراس[2] (2001) تأثیر آموزش بر کاهش میزان جنگل­ها در بولیوی را محور بحث خود قرار دادند. نتایج تحقیق نشان داد که بالا رفتن سطح آموزش با کاهش میزان از بین رفتن جنگل همراه است؛ به طوری که افزایش تعداد سال‌های تحصیلات سرپرست خانوار به میزان یک سال به کمتر شدن کاهش مساحت جنگل­ها به میزان 2/13 تا 5/21 درصد می­انجامد.

مک­مهون[3] (2002) براساس اطلاعات تعدادی از کشورهای جهان، اثر آموزش در سه مقطع ابتدایی، دبیرستان و دانشگاه را بر سه معیار وضعیت محیط‌زیست تخمین زد که این معیارها عبارت بودند از جنگل‌زدایی، آلودگی آب و آلودگی هوا. برآوردهای او در مورد جنگل‌زدایی که براساس داده­های 76 کشور از سال 1970 تا 1990 م به دست آمد، بسیار متضاد بودند؛ به این ترتیب که آموزش ابتدایی و دانشگاهی اثر مثبت اما بی‌معنی داشت ولی آموزش متوسطه اثر منفی و بی‌معنی را نشان داد. در مورد معیار آلودگی آب (برای 27 کشور در دورۀ 1986ـ1983) مشخص شد که آموزش متوسطه و دانشگاهی اثر منفی دارد اما آموزش ابتدایی اثری متفاوت دارد و تمام این آثار از لحاظ آماری معنادارند. شبیه همین نتایج در مورد آلودگی هوا مشاهده شد.

یکی از جنبه‌های مهمِ بحث تأثیر آموزش بر رفتارهای افراد است. یکی از مطالعات مرتبط در این زمینه را ایپولیتو و ماتیوس[4] (1990) بر زنان دارای تحصیلات دانشگاهی و زنان فاقد این تحصیلات انجام دادند. آن‌ها دریافتند که در پی تبلیغات در مورد محتوای فیبر مواد غذایی غلات، تمایز در رفتار مصرفی افراد مشاهده می‌شود.

گالیناتو و گالیناتو[5] (2016) در پی مطالعۀ تأثیر مخارج دولت بر جنگل­زدایی در گروهی از کشورها در دورۀ زمانی 1986ـ1999 م بودند. مخارج دولت روی کالاهای عمومی شامل آموزش، سلامت، رفاه اجتماعی، حمل‌ونقل، ارتباطات و... می­شد. یافته­های آنان نشان داد که افزایش هزینه­های دولت میزان جنگل­زدایی با هدف تولید کشاورزی را زیاد می­کند.

مرور اجمالی یافته­های محققان نشان می­دهد که اتفاق نظر قطعی راجع به اثر آموزش در حوزۀ محیط‌زیست و به طور خاص وضعیت جنگل­ها وجود ندارد، هرچند میزان شواهد حامی اثر مثبت آموزش کمی بیشتر است. از بررسی مطالعات مستفاد می­شود که قرار گرفتن در دوره­های آموزش رسمی، نگرش و طرز برخورد افراد با مسائل محیطی و سلامت (فردی یا اجتماعی) را دستخوش تغییر می­سازد و گرایش آن‌ها را به سوی مراقبت بیشتر هدایت می­کند. همچنین، بیشتر پژوهش­ها به محدودۀ جغرافیایی خاصی اختصاص داشتند که شاید نتوان نتایج آن‌ها را به مناطق دیگر تعمیم داد. ازاین‌رو، ارائۀ شواهدی در گسترۀ وسیع­تر می­تواند این خلأ را برطرف کند. پژوهش حاضر در همین راستا انجام می­شود.

3. مبانی نظری

در توجیه مؤثر بودن آموزش بر وضعیت محیط‌زیست از جمله پوشش جنگلی، استدلال‌هایی انجام شده است که برخی از آن‌ها بیانگر اثر مستقیم آموزش‌اند و برخی دیگر به آثار غیرمستقیم آموزش توجه کرده‌اند. در ادامه، به این بحث‌ها اشاره می‌کنیم.

در دیدگاه اول ادعا شده است که گسترش آموزش و ارتقای سطح دانش در جامعه، شدت به‌کارگیری مواد خام و طبیعی در فرایند تولید کالاها را تغییر می­دهد (McMahon, 2002: 128). آموزش موجب می‌شود که در تولید کالاها از دانش و مهارت بیشتر استفاده شود و اتکای فرایند تولید از تمرکز بر نهاده‌های مواد خام و طبیعی به سوی به‌کارگیری هر چه بیشتر از دانش تغییر کند. از آنجا که استفاده از مواد خام در تولید کالاها مستلزم دست بردن به طبیعت و تخریب محیط‌زیست است، «آموزش» به کاهش آسیب زدن به محیط می‌انجامد. بر این اساس است که گفته می‌شود آموزش فرایند تولید را معطوف به سرمایة انسانی می‌سازد و از شدت به‌کارگیری مواد طبیعی می‌کاهد. برای نمونه، می‌توان به ترکیب کالاهای صادراتی یک کشور اشاره کرد. اگر یک اقتصاد در حال توسعه عمدتاً به تولید و صادرات محصولات مبتنی بر مواد خام می‌پردازد، آموزش سبب می‌شود که در طول زمان نوع کالاهای صارداتی تغییر یابد و بیشتر به شکل محصولات مبتنی بر دانش عرضه شود. مثلاً، محصولات چوبی که برای تولیدشان باید درختان زیادی قطع شوند و جنگل‌زدایی رخ دهد، از مجموع کالاهای صادراتی کشور حذف می‌شود و محصولات دانش‌محور مانند تجهیزات الکترونیکی جایگزین آن می­شود. این جایگزینی اتفاق نمی‌افتد مگر آنکه جامعه به رشدی از دانش از طریق آموزش دست یافته باشد که بتواند محصولات برگرفته از علم و دانش را تولید کند.

در دیدگاه دوم اثر غیرمستقیم آموزش از طریق رشد اقتصادی مدنظر قرار می‌گیرد. در متون جدیدتر رشد اقتصادی، از «آموزش» به عنوان یکی از عوامل یاد می­شود. اگر آموزش به رشد اقتصادی کمک می­کند، بنابراین پس‌انداز و سرمایه‌گذاری لازم برای تأمین مالی طرح‌های تصفیة آب، هوای پاک و پارک‌های ملی فراهم می‌شود (McMahon, 2002: 127). همچنین، آموزش در مناطق روستایی که می‌تواند بهره‌وری و تولید کشاورزی را رونق بخشد، توان آن را دارد که مانع هجوم به سوی جنگل­ها و قطع درختان و برهنه ساختن اراضی کشاورزی شود.

دیدگاه سوم کاملاً به آثار خارجی یا غیرمستقیم آموزش مربوط است. یکی از پیامدهای آموزش، به‌خصوص برای زنان، تأثیرپذیری نرخ باروری، و به‌تبع آن، نرخ رشد جمعیت است؛ به این معنا که هر چه سطح آموزش رسمی در جامعه افزایش یابد، میزان باروری رو به نزول می­رود (احمدیان و مهربانی، 1392؛ مهربانی، 1393؛ افشاری، 1395). بی­تردید وقتی رشد جمعیت زیاد باشد، تأمین نیازهای این جمعیت زیاد نیز ایجاب خواهد کرد که به‌ناچار بخشی از محیط‌زیست مورد هجوم واقع شود که مهم‌ترین اشکال آن جنگل‌زدایی و تبدیل اراضی زراعی به مناطق مسکونی است. علاوه بر این، جمعیت بیشتر فاضلاب صنعتی بیشتری را نیز ایجاد می‌کند که مخرب طبیعت است. از این‌رو، چون ارتقای سطح آموزش به‌ویژه برای زنان اثر منفی بر نرخ باروری و رشد جمعیت دارد، مجرای دیگری برای اثر مثبت آموزش بر حفظ محیط‌زیست گشوده می‌شود.

دیدگاه دیگری که در حمایت از اثر مثبت آموزش بر وضعیت محیط‌زیستی یک جامعه اقامه می‌شود این است که آموزش می‌تواند با بالا بردن سطح دانش و آگاهی افراد، میزان توجه و حساسیت آن‌ها نسبت به مسائل محیط‌زیست‌ را افزایش دهد (McMahon, 2002: 127). در این صورت، در یک  جامعة دموکراتیک، سیاستمداران خود را در قبال مردم پاسخ‌گو می‌دانند و تلاش خواهند کرد سیاست‌های معطوف به حفظ و بهبود محیط‌زیست را اتخاذ کنند (مهربانی، 1394).

بعضی مطالعات نشان می­دهد افرادی که تحصیلات بالاتری دارند، سریع‌تر از افرادِ کم‌سوادتر از خود، از نوآوری‌های فناورانه استفاده می­کنند (Foster & Rosenzweig, 1996; Ruttan, 1996; Phillips, 1994). این موضوع سبب می­شود در فرایند تولید از ابزار کاراتر استفاده شود که کمتر به طبیعت آسیب می­رسانند. آموزش همچنین احتمال مهاجرت روستاییان و کشاورزان را به مناطق شهری و یافتن مشاغل صنعتی افزایش می­دهد (Godoy, 1994). این امر باعث می­شود اتکای این عده از افراد به جنگل و طبیعت کمتر و از تخریب محیط‌زیست کاسته شود.

سرانجام، می­توان به نظر دیگری توجه کرد. از آنجا که آموزش فرایند انتقال و خلق دانش است، با گسترش آن نیروهای متخصص بیشتری در جامعه پرورش پیدا می­کنند که نتیجۀ آن یافتن روش‌های نوین­تر تولید است، به نحوی که برای تولید کالاها از انرژی کمتری می­توان استفاده کرد. به عبارت دیگر، رشد دانش منجر به اختراع ابزار و فنون سازگار با محیط‌زیست و صرفه­جویی در مصرف انرژی خواهد شد. این امر به بهبود کیفیت محیط زندگی و اتلاف کمتر منابع انرژی آسیب­زا برای طبیعت مانند سوخت‌های فسیلی خواهد شد.

در مجموع، به نظر می­رسد «مردم عادی و کشاورزان [که معمولاً سطح سواد بالایی ندارند] از پیامدهای منفی جنگل­زدایی و کلاً تخریب محیط‌زیست آگاه نیستند» (Daly & Farley, 2004). ازاین‌رو، تلاش در جهت هدایت جامعه به سوی سطوح بالاتر تحصیل و دانش به طور بالقوه توان رهاندن طبیعت از درگیر شدن با عوامل مخرب آن را دارد.

4. الگوی تجربی

استدلال‌های نظری از مؤثر بودن سطح آموزش مردم جامعه بر رفتار آن‌ها در مورد کیفیت طبیعت و به‌ویژه حفاظت از جنگل­ها حکایت دارد. بر این اساس، می‌توان یک چهارچوب تحلیلی عرضه کرد که قابلیت ارائۀ شواهد تجربی را داشته باشد. قاعدتاً این چهارچوب در برگیرندۀ متغیرهایی خواهد بود که با ارتباط داشتن با یکدیگر، الگویی را می‌سازند که قابل برآورد است.

روش تحلیل موضوع مورد بحث و آزمون فرضیه در اینجا عبارت است از تخمین الگوی رگرسیونی که به موجب آن وضعیت جنگل­ها، در یک‌سو، در جایگاه متغیر وابسته قرار دارد و در سوی دیگر، آموزش (رسمی) در جایگاه متغیر توضیحی در نظر گرفته می‌شود. به منظور کامل‌تر کردن الگو و تخفیف انحراف از واقعیت‌ها، لازم است برخی از دیگر عوامل مؤثر بر متغیرهای وابستۀ مزبور در الگو گنجانده شود تا نتایج بیشتر قابل اتکا باشد. ازاین‌رو معادلۀ رگرسیونی زیر مبنای کار تجربی در این تحقیق است:

(معادلۀ1)                                               

در معادلۀ (1)، D معرف متغیر جنگل­زدایی[6] است. بر این اساس، از نرخ جنگل­زدایی سالانه به‌عنوان متغیر وابسته استفاده می‌شود. منظور از نرخ جنگل­زدایی، میزان تبدیل دایمی جنگل­های طبیعی به کاربردهای دیگری مانند زمین کشاورزی، منطقۀ مسکونی و دامپروری است.

در معادلۀ (1)، C جزء ثابت رگرسیون، و u جزء خطا است. متغیر S برداری از متغیرهای آموزش است که 5 حالت را شامل می‌شود: نرخ باسوادی بزرگسال، نرخ ثبت‌نام ناخالص در مقطع ابتدایی، نرخ ثبت‌نام ناخالص در مقطع متوسطه، نرخ ثبت‌نام ناخالص در دانشگاه و در آخر مخارج آموزشی (به صورت درصدی از درآمد ناخالص ملی). در واقع به منظور تمرکز بیشتر بر عامل آموزش، سعی می‌کنیم از زاویه‌های مختلف به این مورد توجه کنیم. این کار موجب می‌شود مؤثر بودن جنبه‌های گوناگون آموزش با یکدیگر مقایسه شود تا از این رهگذر بتوان به رهنمودهای سیاستی روشن‌تری دست یافت. متغیرO  در برگیرندۀ عوامل کنترل است که به منظور تکمیل الگو و عمومی‌تر ساختن آن مدنظر قرار می‌گیرد. این بردار شامل سه متغیر نرخ رشد سالانۀ جمعیت، نرخ رشد تولید ناخالص داخلی و درجۀ باز بودن اقتصاد است. دلیل انتخاب این عوامل، مؤثر بودن جمعیت و سطح تولید اقتصاد بر کیفیت محیط طبیعی است. انتظار می‌رود هر چه جامعه‌ای با رشد بالاتر جمعیت و تولید روبرو شود، بیشتر به منابع طبیعی و جنگل­ها دست برده ‌شود که حاصل آن آسیب رسیدن به جنگل­ها و مراتع خواهد بود. باز بودن اقتصاد نیز می­تواند در این زمینه دخیل باشد. مثلاً، گسترش تجارت شمال ـ جنوب ممکن است به عرصۀ منابع طبیعی سرایت کند و کشورهای توسعه‌نیافته اقدام به قطع درختان و صادرات الوار به کشورهای توسعه‌یافته کنند. این عامل به تبعیت از فاریا و آلمیدا[7] (2016) در مطالعۀ تجربی استفاده می­شود.[8]در قسمت بعد، تلاش می‌کنیم با برآورد معادلۀ (1) و سپس آزمون معناداری ضرایب، در مورد فرضیه و عوامل مؤثر بر حفظ جنگل­ها قضاوت کنیم.[9]

5. نمونه و یافته­ها

با توجه به اینکه مسئلۀ جنگل­زدایی یک معضل جهانی است و لازمۀ مقابله با آن یک اقدام جهانی و هماهنگی کشورهای مختلف و هم‌سو ساختن سیاست‌هایشان در این باره است، مناسب­تر آن است که شواهد مورد استفاده برای بحث در سطح و گسترۀ جهانی باشد. از‌این‌رو، از نمونه­ای شامل 158 کشور از سراسر جهان استفاده می­شود. داده­های موردنظر از بانک جهانی براساس شاخص‌های توسعۀ جهانی (WDI, 2012) گرفته شده و مربوط به سال 2010 م است. بنابراین، داده­ها از نوع برش مقطعی هستند یعنی تمام اجزای نمونه در یک مقطع زمانی خاص مشاهده می‌شوند.

دلیل انتخاب داده­های مقطعی، فقدان آمار متغیرهای کلیدی به‌خصوص جنگل­زدایی در طول زمان است. شاخص‌های توسعۀ جهانی هر چند سال یک‌بار توسط بانک جهانی منتشر می­شود و آمار متغیرها را عموماً برای یک سال خاص گزارش می­کند. ازاین‌رو امکان به‌کارگیری داده­ها در چند سال متوالی و لذا استفاده از داده­های ترکیبی[10]و افزایش شمار مشاهدات میسّر نبود. همچنین از آنجا که کشورهای جهان از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، پوشش گیاهی و بسیاری مؤلفه­های دیگر تأثیرگذار تفاوت زیادی با هم دارند، ارائۀ شواهد براساس نمونۀ کلی مناسب نخواهد بود. ازاین‌رو، نمونۀ یادشده به سه جزء تفکیک می­شود که عبارت‌اند از: کشورهای کم­درآمد (شامل 34 کشور)، با درآمد متوسط[11](شامل 83 کشور) و پردرآمد (شامل 41 کشور). مبنای انتخاب هر کشور برای این سه گروه، دسته­بندی صورت گرفته توسط بانک جهانی (2012) است. جدول 1 به طور خلاصه کشورها را از حیث شاخصهای منتخب در گروههای مختلف درآمدی و جغرافیایی مقایسه می­کند.

براساس اطلاعات جدول 1، هر چه از کشورهای کم‌درآمد به سمت کشورهای پردرآمد حرکت می­کنیم، شاخص‌های آموزش بهبود پیدا می­کنند و درعین‌حال از میزان جنگل‌زدایی کاسته می­شود. کشورهای کم‌درآمد و با درآمد متوسط در مجموع با نرخ مثبت جنگل­زدایی مواجه­اند اما کشورهای پردرآمد نرخ منفی دارند، یعنی بر میزان جنگل­هایشان اضافه می­شود. از بین مناطق جغرافیایی، اوضاع جنوب صحرای آفریقا و آمریکای لاتین و کارائیب بسیار وخیم است و با نرخ بالای جنگل­زدایی روبرو هستند. نکتۀ هشداردهنده مثبت بودن نرخ جنگل­زدایی برای کل جهان به میزان 11/0 است. بنابراین، جنگل­ها در کل جهان با نرخی نه چندان کم در حال نابودی­اند.

جدول 1. اطلاعات کلی آموزش و جنگل­زدایی در مناطق مختلف جهان (سال 2010)

کشورها

نرخ باسوادی بزرگسالان

متوسط سالانه رشد جمعیت

نرخ ثبت‌نام ناخالص

 

نرخ سالانه جنگل‌زدایی

مقطع ابتدایی 

مقطع متوسطه

دانشگاه

 

کم‌درآمد

61

1/2

104

39

7

61/0

درآمد متوسط

83

2/1

109

69

24

08/0

درآمد متوسط رو به پایین

71

6/1

107

58

16

30/0

درآمد متوسط رو به بالا

93

7/0

111

83

33

01/0

پردرآمد

98

7/0

101

100

70

04/0-

شرق آسیا و اقیانوسیه

94

8/0

111

76

25

44/0-

اروپا و آسیای مرکزی

98

2/0

98

89

55

04/0-

آمریکای لاتین و کارائیب

91

2/1

117

90

37

45/0

خاورمیانه و شمال آفریقا

74

8/1

102

72

27

15/0-

جنوب آسیا

61

6/1

110

55

11

29/0-

جنوب صحرای آفریقا

62

5/2

100

36

6

48/0

منطقۀ یورو

 

5/0

105

107

60

31/0-

جهان

84

2/1

107

68

27

11/0

ایران

85

2/1

108

84

43

0

منبع: The World Bank, 2012

با معرفی الگوی تجربی و توصیفی که از نمونه­های مورداستفاده ارائه شد، در این قسمت شواهد تجربی ارائه می‌شوند. برای این منظور، معادلۀ (1) در حالت‌های گوناگون برآورد می‌شود به نحوی که متغیرهای مستقل متفاوتی به‌ کار گرفته می‌شوند. روش تخمین معادلات عبارت است از حداقل مربعات معمولی. از آنجا که داده‌های مورداستفاده از نوع برش مقطعی‌اند، پس بروز مشکل ناهمسانی واریانس محتمل است. برای فائق آمدن بر این مشکل از کوواریانس‌های استانداردشده به روش نیویی ـ وست[12] استفاده می‌شود. نتایج برآوردها در جداول 2 تا 4 قابل رؤیت است؛ به‌طوری‌که پنج معادلۀ رگرسیونی تخمینی مشاهده می‌شود. در هر رگرسیون فقط از یکی از پنج متغیر آموزش استفاده می­شود. دلیل اتخاذ این رویکرد اجتناب از بروز مشکل هم‌خطی است؛ زیرا شاخص­های مختلف آموزش محتملاً با همدیگر همبستگی قابل توجهی دارند.

جدول 2 شواهد مربوط به گروه کشورهای کم­درآمد را دربر می­گیرد. ملاحظه می­شود که از بین پنج شاخص آموزش، دو شاخص نرخ ثبت‌نام در مقاطع متوسطه و عالی اثر معناداری از لحاظ آماری دارند و علامت ضرایبشان منفی است. البته ضریب ثبت‌نام در دانشگاه به طور قدر مطلق بزرگ‌تر است که اثر قوی­تر آموزش دانشگاهی بر کاهش جنگل‌زدایی را نشان می­دهد. از رگرسیون 2 و 4 در جدول 2 پیدا است که افزایش رشد جمعیت و درجۀ باز بودن اقتصاد به افزایش تخریب جنگل­ها می­انجامد، چیزی که در مورد کشورهای توسعه‌نیافته (کم­درآمد) مورد انتظار است. سایر متغیرها اثر معناداری را نشان نمی‌دهند.

جدول 3 به ارائۀ شواهد مربوط به کشورهای با درآمد متوسط اختصاص دارد. هرچند همۀ شاخص­های آموزش اثر منفی را نشان می­دهند اما فقط اثر آموزش در مقطع متوسطه از لحاظ آماری معنادار است. این مطلب دالّ بر اهمیت زیاد این سطح تحصیلی در کشورهای با درآمد متوسط در حفظ جنگل­ها و پیشگیری از تخریب آن‌ها است. همچنین متغیر رشد جمعیت در تمام پنج رگرسیون ضریب مثبت و معناداری دارد. بنابراین، در این گروه از کشورها نیز افزایش شمار جمعیت باعث هجوم به مناطق جنگلی شده به تخریب پوشش گیاهی منجر می­شود.

 

جدول 2. تخمین تأثیر آموزش بر شاخص جنگل­زدایی (نمونه: کشورهای کم­درآمد)

 

رگرسیون‌ها

متغیرهای مستقل

1

2

3

4

5

جزء ثابت

77/0

(1/1)

09/2-

(3/1-)

4/0

(6/0)

***6/0

(07/2)

002/0-

(003/0-)

نرخ باسوادی

01/0-

(03/1-)

 

 

 

 

نرخ ثبت‌نام ابتدایی

 

011/0

(85/0)

 

 

 

نرخ ثبت‌نام متوسطه

 

 

*021/0-

(9/2-)

 

 

نرخ ثبت‌نام دانشگاه

 

 

 

*078/0-

(2/3-)

 

مخارج آموزشی

 

 

 

 

019/0

(15/0)

رشد جمعیت

04/0-

(3/0-)

**36/0

(1/2)

09/0

(4/0)

19/0-

(5/1-)

04/0

(2/0)

رشد تولید ناخالص داخلی

03/0

(6/0)

01/0

(17/0)

02/0

(4/0)

01/0-

(2/0-)

03/0

(6/0)

باز بودن اقتصاد

75/0

(8/0)

75/0

(9/0)

7/0

(3/1)

***5/1

(06/2)

57/0

(6/0)

معیار

045/0

101/0

197/0

294/0

023/0

نکته: اعداد اخل پرانتز در زیر ضرایب، آمارۀ t است. علامت * معنادار در سطح احتمال %1، ** معنادار در سطح احتمال 5%، *** معنادار در سطح احتمال %10.

جدول 3. تخمین تأثیر آموزش بر شاخص جنگل­زدایی

(نمونه: کشورهای با ­درآمد متوسط)

 

رگرسیون‌ها

متغیرهای مستقل

1

2

3

4

5

جزء ثابت

2/1 (7/1)

46/0

(7/0)

3/1

(5/1)

32/0

(6/0)

25/0

(5/0)

نرخ باسوادی

014/0-

(2/1-)

 

 

 

 

نرخ ثبت‌نام ابتدایی

 

004/0-

(8/0-)

 

 

 

نرخ ثبت‌نام متوسطه

 

 

***014/0-

(71/1-)

 

 

نرخ ثبت‌نام دانشگاه

 

 

 

003/0-

(5/0-)

 

مخارج آموزشی

 

 

 

 

07/0-

(4/1-)

رشد جمعیت

***31/0

(97/1)

*48/0

(1/3)

**34/0

(01/2)

**49/0

(5/2)

*44/0

(9/2)

رشد تولید ناخالص داخلی

01/0-

(3/0-)

03/0-

(8/0-)

03/0-

(8/0-)

***06/0-

(9/1-)

03/0-

(8/0-)

باز بودن اقتصاد

28/0-

(1/1-)

31/0-

(1/1-)

35/0-

(1/1-)

29/0-

(9/0-)

2/0-

(7/0-)

معیار

196/0

195/0

265/0

273/0

208/0

نکته: اعداد اخل پرانتز در زیر ضرایب، آمارۀ t است. علامت * معنادار در سطح احتمال %1، ** معنادار در سطح احتمال 5%، *** معنادار در سطح احتمال %10.

جدول 4. تخمین تأثیر آموزش بر شاخص جنگل­زدایی (نمونه: کشورهای پردرآمد)

 

رگرسیونها

متغیرهای مستقل

1

2

3

4

5

جزء ثابت

9/4 (03/1)

17/0-

(15/0-)

8/0

(9/0)

3/0-

(6/1-)

2/0-

(7/0-)

نرخ باسوادی

05/0-

(1/1-)

 

 

 

 

نرخ ثبت‌نام ابتدایی

 

0004/0-

(03/0-)

 

 

 

نرخ ثبت‌نام متوسطه

 

 

01/0-

(1/1-)

 

 

نرخ ثبت‌نام دانشگاه

 

 

 

001/0

(3/0)

 

مخارج آموزشی

 

 

 

 

03/0 (3/0)

رشد جمعیت

21/0-

(9/0-)

01/0-

(2/0-)

01/0

(2/0)

007/0

(09/0)

**36/0-

(7/2-)

رشد تولید ناخالص داخلی

003/0

(04/1)

0005/0 (5/0)

5-10×2/1-

(01/0-)

0003/0 (3/0)

*005/0

(8/2)

باز بودن اقتصاد

107/0

(5/1)

0006/0-

(01/0-)

01/0-

(3/0-)

01/0

(2/0)

07/0

(6/1)

معیار

271/0

012/0

076/0

018/0

437/0

نکته: اعداد اخل پرانتز در زیر ضرایب، آمارۀ t است. علامت * معنادار در سطح احتمال %1، ** معنادار در سطح احتمال 5%، *** معنادار در سطح احتمال %10.

نکتۀ جالب توجه منفی و معنادار بودن ضریب متغیر رشد تولید ناخالص داخلی در رگرسیون 4 از جدول 3 است. البته در سایر رگرسیون­های این جدول چنین وضعیتی مشاهده نمی­شود و سطح معناداری ضریب این متغیر در رگرسیون 4 نیز بالا است. بر این اساس، نمی‌توان خیلی بر این نتیجه اتکا کرد. با وجود این، منفی بودن اثر این متغیر دلالت بر این دارد که هرچه رشد تولید در این کشورها بزرگ‌تر باشد، از میزان جنگل­زدایی کاسته می‌شود. توجیه این یافته چنین است که شاید ماهیت تولید در این دسته کشورها عمدتاً به گونه­ای نیست که نیاز به دست­اندازی به اراضی جنگلی باشد. همچنین می­توان گفت که در پی رشد اقتصادی بالاتر، منابع مالی بیشتری صرف سرمایه­گذاری برای حفظ منابع طبیعی و جبران آسیب­های رسیده به جنگل­ها و مراتع می­شود.

بخش انتهایی بررسیِ نتایج به کشورهای پردرآمد اختصاص می­یابد که در جدول 4 آمده است. هیچ‌یک از متغیرهای آموزش اثر معناداری بر جنگل­زدایی ندارد. گویا در این کشورها که عمدتاً جوامعی توسعه­یافته­اند و طبق جدول 1 بزرگ‌ترین نرخ باسوادی و ثبت‌نام (به‌خصوص در مقاطع بالاتر مانند دانشگاه) را دارند، چنان توجه به محیط‌زیست و نگهداری آن نهادینه شده است که سطوح مختلف آموزشی افراد چندان تفاوتی در این زمینه ایجاد نمی­کند. به علاوه، رشد جمعیت و تولید به‌ترتیب اثر معنادار منفی و مثبت (فقط در رگرسیون 5 از جدول 4) دارند. اثر مثبت رشد تولید مورد انتظار است اما اثر منفی رشد جمعیت کمی غیرمنتظره به نظر می­رسد. بر این اساس، جمعیت بیشتر در این جوامع آسیبی به جنگل­ها نمی­رساند. شاید این موضوع در هماهنگی با بی­تأثیر بودن آموزش در این جوامع باشد؛ زیرا به نظر می­رسد وضعیت فرهنگی و نهادی آن‌ها کاملاً متمایز است و نمی­توان به سادگی حکم کرد که ازدیاد جمعیت لزوماً به تخریب جنگل­ها می­انجامد. ازاین‌رو، زمینۀ فرهنگی و نهادی کشورها نقش مهمی در تبیین اثر دو عامل آموزش و جمعیت بر وضعیت جنگل­ها دارد.

در مجموع، مشاهده می‌شود که «آموزش» عاملی مهم برای کاستن از آسیب رسیدن به جنگل­ها است؛ زیرا در هیچ‌یک از نمونه­ها عکس این ادعا مشاهده نشد. موضوع قابل توجه این است که هرچه سطح درآمد کشورها بالاتر می­رود، از تعداد مقاطع تحصیلی که اثر منفی بر جنگل­زدایی دارند، کاسته می­شود. در کشورهای کم­درآمد دو مقطع متوسطه و دانشگاه، در کشورهایی با درآمد متوسط، فقط مقطع متوسطه اثر منفی بر جنگل­زدایی دارد و در کشورهای پردرآمد هیچ‌یک چنین اثری ندارد. به نظر می­رسد در جوامع کمتر توسعه­یافته نیاز بیشتری به آموزش مردم وجود دارد تا بتوان به حفظ جنگل­ها کمک کرد. علاوه بر این، مؤثر نبودن آموزش ابتدایی و اثربخش بودن آموزش در دبیرستان بیانگر این است که تحصیل افراد در مقطع دبیرستان نفوذ بیشتری در شکل­گیری نگرش مثبت افراد در قبال حفظ محیط‌زیست دارد. شاید به این دلیل که آموزش ابتدایی چندان با مسائل محیط طبیعی زندگی درآمیخته نیست اما برای تحصیل در دبیرستان وضع برعکس است. با توجه به جهانی بودن نتایج، می‌توان این یافته­ها را به کل جوامع تعمیم داد و با قاطعیت بیشتری در مقایسه با شواهد به‌دست‌آمدۀ سایر محققان در مورد مهم بودن آموزش اظهار نظر کرد.

6. نتیجه

علاوه بر اهداف اصلی آموزش که برای تحقق آ‌ن‌ها یک نظام آموزشی استقرار می‌یابد، پیامدهایی نیز می‌توان برای آن متصور شد که جز از طریق آموزش دیدن افراد جامعه نمی‌توان به آن‌ها دست یافت. طی شدن مراحل تحصیل علم که به باسواد شدن جویندگان دانش منتهی می‌شود، علاوه بر تأمین نیازهای تخصصی جامعه به تغییر باورها و رفتارهای افراد منجر می‌شود که یکی از عوارض آن در حیطۀ مسائل محیط‌زیست بروز می‌کند.

ادعا این است که افراد در پرتو کسب دانش ــ در هر زمینه‌ای که باشد ــ به گونه‌ای رفتار خود را شکل می‌دهند که از خصوصیات آن، توجه بیشتر به حفظ سلامت محیط زندگی و طبیعت است. صحت و اعتبار این ادعا اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا جنبۀ دیگری از ضرورت تأمین آموزش برای عموم مردم را به نمایش می‌گذارد. آنچه بر وجوب مطالعه در این زمینه می‌افزاید، این است که معمولاً اقتصاددانان به چنین مباحثی نمی‌پردازند و متخصصان محیط‌زیست نیز برای ارائۀ توصیه‌های سیاستی خود در جهت حفظ و ارتقای محیط، به مؤثر بودن آموزش رسمی که ظاهراً مقوله‌ای جدا است، توجه کمتری می‌کنند. اهمیت مطالعه در باب جنگل­ها و عوامل مؤثر بر انهدام آن‌ها به طور خاص در این است که روزانه بخشی از جنگل­های دنیا به هر دلیلی نابود می­شوند و حیات وحش و انسان‌ها را به خطر می‌اندازند.

به‌کارگیری شاخص‌های مختلف آموزش که هر یک بیانگر خصوصیاتی ویژه است، موجب شکل‌گیری رهنمودهای آموزنده‌ای در مطالعۀ تأثیرپذیری وضعیت جنگل­ها می‌شود. تلاش برای گسترش سواد در جامعه اقدامی در جهت محافظت از جنگل­ها نیز خواهد بود؛ زیرا مردم باسوادتر دغدغۀ بیشتری نسبت به اوضاع کیفی محیط اطراف خود از جمله جنگل‌ها دارند. از آنجا که احیای جنگل­ها و مراتع از مسائل نگران­کنندۀ دنیای امروز است، توصیۀ سیاستی می‌تواند توجه بیشتر به تأمین خدمات و امکانات آموزشی در مناطق دورافتادۀ مشرف به جنگل‌ها و مراتع باشد. این اقدام ممکن است مانعی باشد در مقابل بخشی از تخریب جنگل­ها و محیط طبیعی و جلوگیری از هزینه‌های گزافی که بر جامعه تحمیل می‌شود. بی‌شک این موضوع را می­توان یکی از اجزای طرح­های سیاستی مراجع تصمیم­گیر در نظر گرفت. برنامه­ریزی برای حفظ محیط‌زیست و پوشش جنگلی صرفاً نباید منحصر به اقدامات نظارتی و تأمینی در این حوزه شود بلکه باید به جنبۀ پیشگیری آن نیز توجه کرد. این امر مهم میسر نمی­شود جز با هدف­گذاری آموزشی. به بیان دیگر، انتقال توجهات و سرمایه­گذاری­ها به سمت آموزش و آماده­سازی مردم به‌خصوص در سن پایین از حیث آگاهی راجع به اهمیت طبیعت، در مقایسه با تلاش­ها در جهت جبران خسارات واردشده به آن امری معقول­تر و کم­هزینه­تر به نظر می­رسد؛ زیرا همانند مسائل بهداشت و درمان، پیشگیری تدبیری منطقی‌تر خواهد بود. درعین‌حال، افزودن مسائل مربوط به محیط‌زیست به درس‌های دانش‌آموزان و ایجاد دغدغه و حساسیت در افراد از سن پایین، سیاستی اثربخش برای حفظ جنگل­ها خواهد بود.



[1]. Godoy

[2] . Godoy and Contreras

[3] . McMahon

[4] . Ippolito & Mathios  

[5] . Galinato & Galinato

[6]. deforestation

[7]. Faria & Almeida

[8]. شاخص باز بودن اقتصاد به صورت مجموع صادرات و واردات کالاها و خدمات نسبت به تولید ناخالص داخلی محاسبه شده است.

[9]. تخریب جنگل­ها و مراتع در طول زمان رخ می­دهد. ازاین‌رو، در صورت استفاده از داده­های سری زمانی یا ترکیبی باید عامل زمان را نیز در معادلات رگرسیونی گنجاند. ولی با توجه به اینکه در این مطالعه از داده­های مقطعی استفاده شده است، دیگر متغیر زمان کاربرد ندارد.

[10] . panel data

[11] . مجموع کشورهایی که درآمد متوسط رو به پایین و رو به بالا دارند.

[12] . Newey-West

احمدیان، مجید و وحید مهربانی. 1392. «سطح آموزش زنان و باروری در شهر تهران: یک رهیافت اقتصادی». تحقیقات اقتصادی. سال 48. شمارۀ 1. صص 1ـ20.
افشاری، زهرا. 1395. «عوامل اقتصادی ـ اجتماعی تعیین­کننده باروری در ایران (با کاربرد داده­های پانل)». پژوهش­هایرشد وتوسعهاقتصادی. سال 6. شمارۀ 22. صص 13ـ20.
ایلدرمی، علیرضا، فرهاد قاسمی و نگار بهمنی. 1394. «بررسی نقش عوامل اقتصادی-اجتماعی در تخریب زیستبوم جنگل­های زاگرس (منطقه کاکارضا لرستان)». تحقیقات حمایتوحفاظتجنگل­هاومراتعایران. سال 13. شمارۀ 2. صص 139ـ149.
مهربانی، وحید. 1393. «درآمد خانواده و تقاضا برای فرزند: یک الگوی نظری بدیل و برخی شواهد». تحقیقات اقتصادی. سال 49. شمارۀ 1. صص 115ـ135.
مهربانی، وحید. 1394. تحلیل اقتصادی آموزش. تهران: سمت.
میرزایی، حجت‌الله و علی‌اصغر بانوئی. 1394. «بررسی تاثیر دانش بر رشد اقتصادی استان­های ایران». پژوهشنامه اقتصادی. سال 15. شمارۀ 58. صص 83ـ110.
نوروزیان، علیرضا. 1391. تأثیر آموزش همگانی در بهبود مدیریت پسماند در سطح استان خراسان شمالی. پایا‌ن‌نامۀ کارشناسی ارشد. دانشگاه پیام نور، واحد ری.
Daly, H. E. and J. Farley. 2004. Ecological Economics: Principles and Applications. Washington: Island Press.
Faria, W. R. and A. N. Almeida. 2016. "Relationship between Openness to Trade and Deforestation: Empirical Evidence from the Brazilian Amazon". Ecological Economics. Vol 121. pp 85-97.
Foster, A. D. and M. R. Rosenzweig. 1996. "Technical Change and Human-Capital Returns and Investments: Evidence from the Green Revolution". The American Economic Review. Vol 86. No 4. pp 931-953.
Galinato, G. I. and S. P. Galinato. 2016. "The Effects of Government Spending on Deforestation due to Agricultural Land Expansion and CO2 Related Emissions". Ecological Economics. Vol 122. pp 43-53.
Godoy, R. 1994. "The Effects of Rural Education on the Use of the Tropical Rain Forest by the Sumu Indians of Nicaragua: Possible Pathways, Qualitative Findings, and Policy Options". Human Organization. Vol 53. No 3. pp 233-244.
Godoy, R., S. Groff and K. O'Neill. 1998. "The Role of Education in Neotropical Deforestation: Household Evidence from Amerindians in Honduras". Human Ecology. Vol 26. No 4. pp 649-675.
Godoy, R. and M. Contreras. 2001. "A Comparative Study of Education and Tropical Deforestation among Lowland Bolivian Amerindians: Forest Values, Environmental Externality and School Subsidies". Economic Development and Cultural Change. Vol 49. No 3. pp 555-574.
Ippolito, P. M. and A. D. Mathios. 1990. "Information, Advertising and Health Choices: A Study of the Cereal Market". The RAND Journal of Economics. Vol 21. No 3. pp 459-480.
McMahon, W. W. 2002. Education and Development: Measuring the Social Benefits. Oxford: Oxford University Press.
McMahon, W. W. 2004. "The Social and External Benefits of Education". In: Johnes, G. and J. Johnes. (Eds). International Handbook of the Economics of Education. Cheltenham: Edward Elgar Publishing Ltd.
McMahon, W. W. 2010. "The External Benefits of Education". In: Brewer, D. J. and P. T. McEwan. (Eds). Economics of Education, Oxford: Academic Press.
Phillips, J. M. 1994. "Farmer Education and Farmer Efficiency: A Meta-Analysis". Economic Development and Cultural Change. Vol 43. No 1. pp 149-165.
Ruttan, V. W. 1996. "What Happened to Technology Adoption-Diffusion Research?". Sociologia Ruralis. Vol 36. No 1. pp 52-73.
Schultz, T. W. 1967. The Economic Value of Education. New York: Columbia University Press.
Schultz, T. W. 1971. Investment in Human Capital: The Role of Education and of Research. New York: The Free Press.
Stacey, N. 1998. "Social Benefits of Education". Annals of the American Academy of Political and Social Science. Vol 559. pp 54-63.
The World Bank. 2012. World Development Indicators. Washington, D.C: Green Press.