نگاهی دوباره به انقلاب اسلامی ایران (2)

نوع مقاله : سخن سردبیر

نویسنده

دانشیار دانشگاه صنعتی شریف

چکیده

واژۀ «انقلاب» از مصدر عربی از ریشۀ انفعال و در لغت به معنی برگشتن، برگشتن از کاری و حالی، واژگون شدن، تحوّل، تبدّل (دهخدا، 1377: ذیل «انقلاب») و... به کار رفته است. این واژه نخست در اخترشناسی در مفهوم تغییر فصل از تابستان به زمستان و از بهار به تابستان، یا به تعبیر دیگر انقلاب زمستانی و انقلاب تابستانی، به کار می‌رفت (مصفی، 1357: ذیل «انقلاب»). در نوشته‌های افلاطون و ارسطو و نیز گروهی از اندیشمندان مسلمان مانند اخوان‌الصفا، امام محمد غزالی، خواجه نظام‌الملک طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن خلدون و... نکاتی درباب دگرگونی‌های سیاسی و عوامل زوال و بقای دولت‌ها آمده است و می‌توان از آن‌ها با عنوان نظریه‌های سنّتی حوزۀ انقلاب یاد کرد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


واژۀ «انقلاب» از مصدر عربی از ریشۀ انفعال و در لغت به معنی برگشتن، برگشتن از کاری و حالی، واژگون شدن، تحوّل، تبدّل (دهخدا، 1377: ذیل «انقلاب») و... به کار رفته است. این واژه نخست در اخترشناسی در مفهوم تغییر فصل از تابستان به زمستان و از بهار به تابستان، یا به تعبیر دیگر انقلاب زمستانی و انقلاب تابستانی، به کار می‌رفت (مصفی، 1357: ذیل «انقلاب»). در نوشته‌های افلاطون و ارسطو و نیز گروهی از اندیشمندان مسلمان مانند اخوان‌الصفا، امام محمد غزالی، خواجه نظام‌الملک طوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن خلدون و... نکاتی درباب دگرگونی‌های سیاسی و عوامل زوال و بقای دولت‌ها آمده است و می‌توان از آن‌ها با عنوان نظریه‌های سنّتی حوزۀ انقلاب یاد کرد.

رواج تعابیری نظیر انقلاب صنعتی، انقلاب اطلاعات، انقلاب علمی، انقلاب پزشکی، انقلاب فرویدی، انقلاب مشروطه، انقلاب روسیه و... در عصر حاضر نشان می‌دهد که دامنۀ کاربرد واژۀ انقلاب گسترده است. اما به نظر می‌رسد امروزه انقلاب یا تحول انقلابی در مفهوم عام آن، معمولاً، در مورد رویدادهایی به کار می‌رود که طی آن‌ها ساختارهای کهن از میان رفته و ساختارها یا نگرش‌های تازه و تجربه‌نشده جایگزین آن‌ها شده یا در حال جایگزین شدن باشند (کوهن، 1369: 20-21).

انقلاب[1] یکی از اصطلاحات رایج علوم سیاسی است. کاربرد واژۀ انقلاب، در مفهوم سیاسی آن، در ایران به سده‌های اخیر و آشنایی ایران با غرب و تحولات سیاسی و اجتماعی آن ــ ‌به‌ویژه آشنایی با انقلاب فرانسه (1789 ـ 1799 م) و در پی آن سایر انقلاب‌های بزرگ جهان‌ ــ بازمی‌گردد. در تعریف و بیان چیستی «انقلاب» اتفاق نظر وجود ندارد، اما اغلب تعریف‌ها را کم‌وبیش می‌توان در دو دسته جای داد. در تعاریف دستۀ نخست، انقلاب به معنی تحولاتی است که منجر به تجدید بنای دولت می‌شود و تغییرات و نتایج عظیمی برای جامعه به دنبال دارد. چنین انقلابی را انقلاب سیاسی و یا کبیر نامیده‌اند. کرین برینتون، جورج پتی، زیگموند نیومن، و برخی از نظریه‌پردازان و پیروان مارکسیسم نظیر لنین، مائو و کاسترو  جزو این دسته‌اند. در تعاریف دستۀ دوم، انقلاب به هرگونه انتقال قدرت فراقانونی و خشونت‌آمیز گفته می‌شود. این تعریف طبیعتاً تحوّلات دستۀ نخست را نیز تا اندازۀ زیادی دربرمی‌گیرد. فرق اساسی دستۀ نخست و دوم در آن است که در تعاریف دستۀ نخست، چیستی تحول، گستردگی و چگونگی آن اهمیت دارد و از این‌رو، با توجه به تعاریف زیرمجموعۀ این دیدگاه، فقط تعداد اندکی از موقعیت‌ها انقلاب نامیده می‌شوند. اما در تعاریف دستۀ دوم، فقط «چگونگی تحول» اهمیت دارد و دو ویژگی «غیرقانونی بودن» و «خشونت‌آمیز بودن»، در اطلاق نام «انقلاب» به یک تحول سیاسی، مسئلۀ اساسی است. چالمرز جانسون، رودولف رومل، ریموند تانتر، پیتر کالورت و جیمز دیویس از مشهورترین نظریه‌پردازان دستۀ دوم‌اند (کوهن، 1369: 24-25).

اگر انقلاب را از دیدگاه نظریه‌پردازان انقلاب‌های کبیر بررسی کنیم، در تعاریف آنان تفاوت‌های گاه جدّی به چشم می‌خورد. بررسی مجموعۀ این تعاریف نشان می‌دهد که در مکاتب مختلف انقلاب کبیر، انقلاب ابعاد گوناگونی دارد که مهم‌ترینِ آن‌ها عبارت‌اند از: استحالۀ ساختار ارزشی، تغییر ساختار اجتماعی، تحول در نهادهای سیاسی، قانونیت تغییر، تغییر نخبگان، و خشونت از جملۀ آن‌اند. تعداد اندکی از تعاریف شامل همۀ این ابعاد می‌شوند. بسیاری از تعاریف شمار اندکی از این ابعاد را دربرمی‌گیرند. برای مثال، پتی و هانتینگتون بر بُعد استحالۀ ساختار ارزشی تأکید می‌ورزند. به عقیدۀ پتی، انقلاب کبیر انقلابی است که در آن تجدید بنای نهاد دولت همراه با جانشینی یک اسطوره به جای اسطورۀ دیگر است، یا از نظر هانتینگتون، انقلاب «یک تحول داخلی سریع، بنیادین و خشونت‌آمیز در زمینۀ ارزش‌های مسلّط و اسطورۀ یک جامعه است». یا مثلاً، «دگرگونی ساختاری» از نظر بسیاری از نظریه‌پردازان، مؤلفۀ عمدۀ انقلاب است. به‌ویژه از نظر مارکسیست‌ها، انقلاب تغییر ساختار اجتماعی است. چنان‌که مارکس باور دارد «انقلاب یا تغییر شکل یک نظام کامل وقتی رخ می‌دهد که طبقه‌ای از انسان‌ها برای خروج از وضعیت فلاکت‌بار خویش راه دیگری جز دست زدن به انقلاب نمی‌بینند».

آیا انقلاب یک شورش اجتماعی است؟ انقلاب نافرمانی است؟ در تاریخ بشری، قیام‌ها و نهضت‌هایی از قبیل شورش دهقانی، اعتراض برای نان، اعتصاب، جنبش اجتماعی، کودتا، و جنگ داخلی به تواتر داشته‌ایم. اما می‌توان به آن‌ها الفظ انقلاب اطلاق کرد؟ هر کدام از عناوین فوق می‌توانند بخشی از عناصر تشکیل‌دهندۀ یک انقلاب محسوب شوند. اما انقلاب، ذاتاً، از عناوین یادشده متفاوت است. انقلاب‌ها همه عناصری را که می‌توانند به‌صورت قهری حکومت قبلی را ساقط کنند ــ همچون بسیج توده‌ای، دنبال کردن چشم‌اندازی از عدالت اجتماعی، و ایجاد یک نهاد سیاسی جدید ــ در خود دارند. اما به نظر می‌رسد بدون رهبری، با دیدگاه‌های دوراندیشانه، انقلابی به ثمر نخواهد نشست.

مطالعۀ نوشته‌های متعدد گذشته نشان می‌دهد که پدیدۀ «انقلاب» در مفهومی نزدیک به تعاریف دستۀ دوم قدمت بسیار دارد. چنان‌که براساس بعضی پژوهش‌ها، در فاصلۀ سال‌های 600 ق.م تا 146 ق.م، هشتاد و چهار انقلاب در یونان باستان رخ داد و در فاصلۀ 509 ق.م تا 476 م صد و هفتاد انقلاب و آشوب در روم باستان (کوهن، 1369: 27). اما انقلاب در معنای خاص و جدید آن و به‌ویژه در مفهومی نزدیک به تعریف‌های دستۀ نخست، متعلق به سده‌های اخیر است و از سدۀ هفدهم میلادی به بعد، شکل گرفت، که مشروعیت مذهبی و قانونی پادشاه رفته‌رفته کمرنگ شد و امور سیاسی به امری عرفی بدل گشت (همان جا). این بدان معنا است که انقلاب پدیده‌ای مدرن است.

در شمارۀ گذشته، به این موضوع پرداختیم که در جهان تعداد انقلاب‌های بزرگ که همۀ زوایای جامعه را به‌صورت ناگهانی تغییر داده باشند، محدود است و انقلاب اسلامی ایران آخرین انقلاب اجتماعی است که در جامعۀ بشری رخ داده است. شناخت این انقلاب، دلایل ظهور و پیامدهای آن از کارهای مهم نخبگان کشور است. به نظر من، انقلاب پدیده‌ای است جدید که فقط در جوامعی اتفاق می‌افتد که از سطحی از توسعه برخوردارند. این نظر بدان معنا نیست که در جامعۀ در حال انقلاب، همۀ لایه‌های اجتماعی از سطحی از رفاه برخوردارند، بلکه مراد آن است که تا شکل نگرفتن جامعۀ شهری و پیدا شدن طبقات اجتماعی، به‌خصوص روشنفکران، مسئلۀ شروع و ادامۀ تغییرات بنیادین امکان‌پذیر نیست. مطالعۀ جدّی و موردیِ پدیده‌های سیاسی و اجتماعی ازجمله انقلاب‌ها امر تازه‌ای است و به سده‌های اخیر تعلّق دارد. 

در شمارۀ بهار 1397 مجلۀ مطالعات راهبردی سیاست‌گذاری عمومی بخش ویژه‌ای برای بازبینی انقلاب اسلامی در نظر گرفته شده است. در این شماره، یک مقاله از جک گلدستون مؤلف دائره‌المعارف انقلاب آمده است. او برای ما به‌صورتی ساده مفهوم انقلاب و پیامدهای آن را شرح می‌دهد. مقالۀ دوم در مورد ارزیابی عملکرد انقلاب اسلامی ایران در بنیان‌گذاری نظم سیاسی در دوران پس از انقلاب است. سجاد فتاحی در این زمینه پیشنهادهایی دارد. یک بار دیگر از همۀ نویسندگان و پژوهشگران در خواست می‌کنم که در زمینۀ انقلاب اسلامی ایران، در آستانۀ چهلمین سال وقوع  آن، تحقیق کنند و بنویسند. این مجله فضایی برای چاپ این‌گونه مقالات و گزارش‌ها است.

در این شماره، در بخش علمی ـ پژوهشی، سه مقاله در زمینۀ ابعاد مختلف آموزش عالی، سه مقاله در باب مسائل اجتماعی، سه مقاله در زمینۀ سیاست خارجی و یک مقاله دربارۀ سیاست‌گذاری رسانه منتشر شده است. همچنین، در بخش «گزارش سیاستی»، گزارشی دربارۀ سیاست‌گذاری در زمینۀ زبان فارسی منتشر شده است.



5. Revolution

دهخدا، علی‌اکبر. 1377. لغت‌نامه. دورۀ جدید. تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
کوهن، آلوین استانفورد. 1369. تئوری‌های انقلاب. ترجمۀ علیرضا طیّب. چاپ 1. تهران: شرکت نشر قومس.
مصفی، ابوالفضل. 1357. فرهنگ اصطلاحات نجومی. تهران: انتشارات مؤسسۀ تاریخ و فرهنگ ایران.