نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
مترجم
چکیده
کلیدواژهها
دوسناریوی قدرت مند در زمینه گفتمان عمومی پیامدهای فرهنگی جهانی شدن حکم فرماست.یکی ازآنها سناریوی بسیارشایع ای است که جهانی شدن را به عنوان یکسان سازی فرهنگی معرفی میکند.(به طور مثال تئوری بنیامین باربر[1]به عنوان مک ورلد در مقابل جهاد[2]).در این سناریو جوامع ای که به لحاظ فرهنگی درجهان متفاوت اند،توسط کالاها،رسانه (ها)،ایدهها ونهادهای جهانی مورد تاخت وتاز قرار میگیرند.درجهانی که مردمان آن از وین ]در اروپا[ تا سیدنی ]دراقیانوسیه[غذای بیگ مگ[3] ولباس با مارک بنتون[4] میپوشند وشبکههای ام.تی.وی[5] و سی.ان.ان[6] تماشا میکنند ودربارهی حقوق بشر صحبت میکنند ونیز با کامپیوترهای آی .بی.ام[7] خود کار میکنند، ویژگیهای فرهنگی د رمعرض خطرند. همان طورکه این محصولات وعقاید تقریبا" همگی ریشهی غربی دارند،جهانی شدن نیز به عنوان پوششی ازغربی شدن تلقی میشود.سناریوی دیگر فروپاشی فرهنگی وتعارض درون فرهنگی میباشد (درنظریهی برخورد تمدنهای هانتینگتون[8] مفروض شده است که مصداق تحقق آن نیز نسل کشی در یوگسلاوی سابق بود)
اما آیا واقعا" ما میتوانیم فرآیندهای جهانی شدن فرهنگی (به عبارت دیگر فرآیند درون_ارتباطی در گسترهی جهانی) را با دانستن این دو تئوری کلیشهای تقلیل دهیم؟ پس در این صورت معنی تمایل افراد بومی به کالاها وایدههای منتشرشده در سطح جهانی چیست؟مثلا" چرا مردم ]درسراسر دنیا[نوشابهی کوکاکولا مینوشند؟یا وقتی سریالهای بی محتوا وکسل کنندهی تلویزیونی[9] را تماشا میکنند،احساس مشابهی دارند؟آیا واقعا" افراد شیوهی زندگی قرن گذشتهی خویش را با سمبلهای دنیای امروزی از قبیل بیل گیتس[10]ها و... عوض میکنند؟وچطور سناریوی یکسان سازی با رقیبش،فروپاشی فرهنگی قریب الوقوع کنارمی آید؟
به منظور دریافت تصویری روشن از تغییرات فرهنگی جهانی معاصر،ناگزیر ما کارکردهای فرهنگی را در سطح جهانی مورد بررسی قرارمی دهیم.شاخصهای قابل اندازه گیری واقعیتهای موجود عمدتا" شامل نرخ مرگ ومیر،ازدواجهای درون فرهنگی،وسهام بازار مستلزم درک وسیع تر در ابعاد اجتماعی شان هستند.آنها باید با نگرشهای خاص جهانی،ارتباطات جنسیتی ومفهوم محلی دربارهی مرگ و ثروت ارتباط پیداکنند.
رویکردفرهنگ شناسانه دربارهی جهانی شدن
اما چطور کسی این درون _سوژههای زندگی را مورد بررسی قرار میدهد؟ بسیاری از نوشتارهای مرتبط با ابعادفرهنگی جهانی شدن،تجربیات حاصله از دنیای غرب وگسترش آنها به دیگر نقاط جهان میباشد.چیزی که ما به جای آن نیاز داریم چشم اندازهای تمرکز زدا و"توصیف عمیق"(به تعبیرگیرتز)[11] فرهنگ شناسانه از جوامع محلی در سراسردنیا است وهمچنین ترکیب این ویژگیها با دادههای کمی حاصله از دیدگاههای اقتصادیون ،سیاسیون ودیگران به طورگسترده میباشد.مطلبی را که اغلب افراد میگویند با رفتاری که در واقع انجام میدهند یا مدنظرشان است بسیار متفاوت میباشد.
مطالعات فرهنگ شناسانه ،جزییات تحقیقات تجربی کسب شده را با پرسشهای سیاسی وفلسفی مهم تر درمی آمیزد.یک مردم شناس میکوشدتا برای یک دورهی نسبتا" طولانی بین 12تا18ماه دریک زمینه خاص پژوهش کند تا رویکردی از افراد مورد بررسی خود را به دست آورد ویافته هایش را به مخاطبین بیشتری تعمیم دهد.نتیجهی فرهنگ شناسی،یک تفسیرو تغییرمیان رویکرد درون فرهنگی وبرون فرهنگی است (بعد دیگر مواجههی آن مردم شناس با مخاطبانش است) فرهنگ شناس سعی میکند به نسبت یک چشم انداز جامع تری را برای متداول کردن دیگر امور حاکم در جامعه ارائه کند.(به عبارت دیگر ، به منظو چیرگی تفکیک ظاهری گروههای تجزیه تحلیلی مانند سیاست ،فرهنگ و اقتصاد) محور اصلی مسائل قانونی ، دیدگاههای جهانی ،ساختار مناسک عبادی و اجتماعی پدیدههای محرزی هستند که در موضوعات اجتماعی و وجوه مختلف زندگی انسان حضور دارند.
لذا برای درک بهتر از ابعادفرهنگی جهانی شدن برخی از یافتههای حاصل از مشاهدات مردم شناسانه در چهارفرضیه ذیل معرفی میشوند:
1) افرادمختلف کالاها،ایدهها ونهادهای جهانی شده را به شیوههای کاملا" گوناگون تفسیرمی کنند ونیز به منظور استفاده از آنها ،این عوامل را از طرق مختلف به درون زندگی شان پیوند میدهند.
جوامع با رویکرد منفعلانه اجازهی ورود تاثیرات جهانی وخارجی را]به درون کشور[ نمیدهند.درعوض تحقیقات مردم شناسانه امتزاج توانایی جوامع با مواردی که به نظر باعث تهدیدشان میشود را بیان میکند.استراتژیهای متنوعی در برابر اقدامات تاثیرات خارجی ]برجوامع[ تعیین شدهاند. برجسته ترین آنها راهبردهای "مقاومت" و " تناسب سازی" هستند.
باتوجه به ]استراتژی[ مقاومت: حکوکت ایران به شهروندانش اجازهی استفاده از ماهواره را نمیدهد..فرانسه نیز سعی میکند تا زبان فرانسوی را از انگلیسی شدن محافظت کند.به همین منظورواژگان جدیدی برای کلمات "فست فود" و"اینترنت"[12] ابداع کرده است. اما کالاها،نهادها وعقاید وارداتی "مقاومت" را نیز از جنبشهای اجتماعی یا بخشهای خاصی از جامعه میبینند(دامنهی این مقاومت از اعتراض علیه انتخاب دخترشایسته در بنگالور[13] هندوستان گرفته تا جنگ چریکی زاپاتیست ها[14]در ایالت چایپاس[15] مکزیک).
اما بیشتر از رویکرد "مقاومت"،اغلب افرادتاثیرات غیربومی را با زندگی شان عجین و"متناسب" میسازند.مارشال سالینز[16] به عنوان یک مردم شناس نوشته است که افراد اغلب کالاها وعقاید خارجی را برای بیشترشبیه شدن ]به مردمانی که این کالاها از آن کشورها وارد میشوند[ استفاده میکنند.امروزه ما در ادبیات مردم شناسانهی کنونی یک دامنهی گسترده از مطالعات موردی(موردکاوی)را میبینیم که فرآیند" تناسب سازی" را به وضوح نشان میدهد.مثلا" کمپانی مک دونالد[17] که به طورحتم یک سازمان جهانی شدهی گسترده ،درعین حال محبوب ومورد توجه در بیش از 100 کشور میباشد وروزانه به 30میلیون مشتری سرویس ارائه میدهد.جرج ریتزر[18] جامعه شناس حتی یک تئوری همگون سازی پس از ظهور این غول فست فود(مک دونالد) رابه عنوان "مک دونالدیزاسیون" [19]درجهان نامید.اما وقتی شما به مطالعات فرهنگ شناسانهی مک دونالد در شرق آسیا یا روسیه نگاه میکنید(1)، سناریوی یکسان سازی جهان اعتبارش را از دست میدهد.بله! برخی از ابعاد عقلانی ،سریع واستاندارد شدهی نظام مک دونالد در بسیاری از جوامع پذیرفته شده وزنجیرهی آن تاثیرکمی گذاشته است.اگرچه تغییرات اثرگذاری در الگوهای غذایی را داشته است.اما نتایج حاصل از تحقیقات دراین زمینه نشان میدهد که مک دونالد ،خود توسط مشتریان گوناگونش به طور چشم گیر دچار تغییر شده است.
رستوران داران بزرگ در پکن توانستند از معضل جلب مشتری توسط مک دونالد به صورت زیرکانه ]به شکل زیر[فرار کنند;ضیافتهای پرزرق وبرق در رستورانهای چینی بسیار پرطرفدار است.مردم تلاش میکنند با سفارش گران ترین غذاها و نوشیدنیها از یکدیگر سبقت بگیرند.برای میزبان در این گونه ضیافتها همیشه این نگرانی وجود دارد که مبادا مشتریها در میز مجاوراز غذاهای بهتری لذت ببرند و لذا این میزبان شرمندهی میهمانانش شود.چنین رقابتی در رستورانهای مک دونالد که لیست غذاهای آن محدود واستانداردشده است ،وجود ندارد.برای افرادی که به لحاظ مالی استطاعت کمی دارند رستورانهای مک دونالد میتوانند بهترین گزینهی میزبانی باشند.
اغلب موفقیت یک کالای جهانی دلایل غیرمنتظره ای دارد]مثلا"[ دلیلی که افراد بسیار زیادی رستورانهای مک دونالد را برای صرف غذا انتخاب میکنند میتواند وجود سرویسهای بهداشتی تمیز ومنحصربه فرد آن باشد.امری که باعث شده سطح استاندارد بهداشت عمومی در رستورانهای شرق آسیا نیزبالا رود.
اگرچه رستورانهای زنجیره ای فست فودغربی باعث بی کاری تعداد زیادی از فروشندگان تنقلات سنتّی شده اند اما در عوض به جای امریکایی سازی[20] ذائقه باعث رونق اقتصادی فست فودهای محلی شده اند.در پکن یک شرکت فست فود زنجیره ای دایر شده که بیش از 1000شعبه دارد ودر آن غذاهای چینی مانند اردک سرخ شده وکوفته سرو میشود.در مسکو نیز کمپانی "روسکوژ بریستروس"[21] نوعی پیراشکی سنّتی را به عنوان تنقلات بیرون بر[22] میفروشد ودامنهی مشتریانش از مدل الگو برداری شده ورقیب کنونی یعنی مک دونالد بیشتر است.
متناسب سازی کالاها وایدههای جهانی به درون جوامع مختلف میتواند در سپهرهای گوناگون از مفاهیم غربی مانند توسعه پایدار وحقوق بشر تا سطح تکنولوژی رسانهها ومحتویات رسانه ای به وضوح آشکار شود[23].نکتهی یکسان در مورد همهی مصادیق گفته شده این است که :اهداف تولیدکنندگان (کالا یا ایده) توسط افرادی که از آنها استفاده میکنند،تغییر یافته است.
این بدان معنا نیست که کالاهای وارداتی به شیوههای بسیارعمیق افراد را تحت تاثیر قرار نمیدهند بلکه به این مفهوم است که ما نمیتوانیم راجع به چگونگی این اثر گذاری نظرقطعی بدهیم.
2) جهانی شدن منجربه یک تنوع فرهنگی جدید میشود
درنتیجهی افزایش ارتباطات فرهنگی یک سری کارکردهای سنّتی وشیوههای زندگی ودیدگاه های سنّتی به جهان ازبین میروند.]مثلا"[تخمین زده میشود که فقط 10% از 6500زبان محاوره ای امروزی باقی خواهند ماند.
همزمان با آن ،جهان گرایی منجر به ظهور اَشکال فرهنگی جدید میشود،فرآیندی که توسط برخی از نویسندگان به عنوان "متن شدن حواشی" نام برده میشود.به دیگر سخن هر جایی که سنّتهای فرهنگی بایکدیگر ادغام شوند،کارکردهای نوین و دیدگاههای جهانی به وجود میآیند.یک مردم شناس سوئدی به نام یولف هانرز[24] واژهی "خلق سازی"[25] را به کار میبرد(2) که تلویحا" به معنی نوعی نوآوری وپرمایگی در ایجاد "نابودی سنن فرهنگی" است.این واژه به اصطلاحات فرهنگی ای اشاره میکند که ریشهی تاریخی ندارند اما در نتیجهی تعاملات ارتباطی در سطح جهانی به وجود آمده اند.
افراد زیادی از نویسندگان مختلف گرفته تا تایگر وودز[26] ستارهی درخشان ورزش گلف تمایل دارند تا بیوگرافی چندفرهنگی خود را بیان کنند.مثلا" تایگر وودز خود را "کابلیناسیان"[27]می نامد.به این منظور که میخواهد اصل ونسب خویش را از فرهنگ سیاه پوستان،هندوها وآسیاییها معرفی کند.نویسندگان اولین کسانی بودند که با بیوگرافی چندفرهنگه این تغییرات به اصطلاح "خلق سازی" را بیان کردند. نویسندگانی چون حنیف قریشی[28]،کری هالم[29] یا اماین سوگی اُسدامر[30] از ترکیبات زبانی مختلف استفاده میکنند ودر آثارشان تنوع وغنای تاثیرات فرهنگی شان را همچون تعارضاتی که بخشی از فرآیند "خلق سازی" راشکل میدهند،بیان میکنند. از سوی دیگر در پس چنین مباحثی، از نسلی که توسط کارگران مهاجر دههی 60 تا70 میلادی به آلمان مهاجرت کرده اند[31] جوامع جدیدی مانند آمریکای لاتینیها یا آفریقایی-آلمانیها در آلمان پدیدار شده اند.تخمین زده میشود که حدود 400/000 آلمانی با نژاد سیاه وسفید که خودشان را با هویت آفریقایی-آلمانی میشناسند،وجود دارد.آمریکای لاتین تبارها در اموری همچون ازدواج،کار،وادغام شدن با آلمانیها امتناع میورزند.
آلمانیها نیز به نسبت شیوهی زندگی شان راتغییر میدهند:آنها آداب ورسوم وزبان اسپانیولی را میآموزند.اجتماعات لاتینی از نظر سیاسی بی تاثیر یا دست کم تاثیر بسیار کمی ]برآلمان ها[دارند.اما در عین حال تنوعات فرهنگی آنها درحال تغییر جامعه آلمان به شیوهی ظریف وبنیادین است.
بیشتر از آن که محل گرایی اهمیت خویش را از دست بدهد،جوامع در حال دگردیسی جدید پا به عرصه وجود مینهند.این جوامع توسط علایق وسلایق مشابه،مشاغل یا تشابهات اجتماعی وفرهنگی یکسان نسبت به قرابت جغرافیایی گذشتهی خود یا اصالت خویش با هم ترکیب شده اند.هر دو فرآیند "خلق سازی" جوامع محلی وتشکیل اجتماعات درحال دگردیسی،مفهوم موردنظر ما را ازفرهنگ به عنوان واحدهای مستقروپویا به وضوح نشان میدهند.به عنوان پیامد این تصویر،ما اغلب تغییر فرهنگی در سطح جهانی رابه عنوان نوعی کاهش یا از دست رفتگی تلقی میکنیم.اما فرهنگ یک رهیافت قابل کسب یا از دست رفتن نیست،اما یک فرآیند یا تلاش جدی ای است که همهی افراد دنیا میکوشند تا فهمی از دنیا داشته باشند(3) .تصویری از دنیا به عنوان پازل شامل تکههای جدا از هم وبه وضوح تعریف شده(فرهنگ ها) باید راهی را برای خود به عنوان یک امر سیال وجاری ارائه دهند.سیالّیت فرهنگ اجازه میدهد که تشابهات وتفاوتهای فرهنگی که آن فرهنگ با خاستگاه اصلی خود دارد را بپذیریم.
3) ظهور فرهنگ جهانی نظامی است که تنوعات فرهنگی را در عرصه جهانی سازماندهی میکند
ظهور فرهنگ جهانی شامل طبقه بندیها واستانداردهای جهانی است که توسط تفاوتهای فرهنگی به صورت قابل فهم وسازگار با یکدیگر میباشند.
جوامع درسراسردنیا ازیک سو بیشتر شبیه به هم وازسوی دیگر متمایزتر ازیکدیگر میشوندریچارد ویلک[32] مردم شناس این نظام جدید را "ساختارهای تفاوت مشترک" نامیده است.با این عبارت او به یک هژمونی جدید جهانی که هژمونی ساختار نه محتوا میباشد،اشاره میکند.ساختارهای جهانی تنوع را سازماندهی میکنندو هنگامی که فرهنگهای مختلف برای تمایز با یکدیگر به مسیر خود ادامه میدهند، همگی درعین حال مسیر یکسان متنوع بودن را طی میکنند. بیشتر گروه بندی واستانداردهای دگرگون شدهی امروز بیشتر از دنیای غرب نشات میگیرند،اما در همه جای دنیا اشاعه مییابند.زیرا مردم در اقصی نقاط دنیا آنها را به خود اختصاص دهند.همچنین مردم از آنها برای بیان خود وپیشبرد اهداف شان استفاده میکنند.در این فرآیند نیز ساختارهای هژمونیکی،خود مورد دگرگونی قرار میگیرند.ایدهها، ادبیات وپیشینههای تاریخی معتبر (شامل موارد متنوع به عنوان نهادگرایی حقوق بشر یا انحرافات رژیم آپارتاید درآفریقای جنوبی) وجود دارند که نشان میدهند افزایش توزیع عددی افراد در اکثر نقاط جهان عمدتا" توسط رسانهها انجام میشود و میلیونها انسانی که در این تصاویر وفیلمها ایفای نقش میکنند شیوههای زندگی خودرادرآئینهی زندگی دیگران منعکس میکنند.
درنتیجه این امر منجر به توسعهی سطح آگاهی همگانی میشود وظرفیت ایجاد زمینههای مشترک ونوعی ظرافت عجیب وغریب برای عدهی کثیری از مردمان جهان را نیز دارد.نکته حائز اهمیت آن است که فرهنگ جهانی در خلاء جریان ندارد بلکه بیشتر ساختارها واستانداردهای دگرگون شدهی امروزی ازغرب ناشی میشوند ولذا دنیای غرب تلاشی مداوم به منظور اطمینان از حیات آن ها(منظورساختارها و استانداردهای نوین)را میسّر میسازد.از سوی دیگر1. نه تنها دیگر کشورها این سلطه را به چالش میکشند(مانند سیاست مداران وروشنفکران جنوب غربی آسیا)بلکه2. اشاعهی ایده هاونهادهای غربی به عنوان یک حقیقت،پس ازاخذ وبومی شدن، نتایجی را به بار میآورند که دیگر غربی نیستند بلکه به نوعی منطقه ای ومحلی شده اند3. تسریع گفتگو میان تمایزات وتشابهات فرهنگی در جوامع غربی باعث میشود که آنها خودشان توسط فرآیند کثرت گرایی[33] دچار تغییروتحول و درنهایت چند فرهنگه[34] شوند. این فرضیه درست برعکس آن تصوری است که اعتقادداردساختارهای فرهنگ جهانی پس از یک گفتمان پایدار تغییر نخواهند کرد.
4) فرهنگ یکی از برجسته ترین مفاهیم جهانی است وبه شیوههای بسیار متنوع بومی میگردد
ازسال 1970میلادی تا 1980 تعداد سرخ پوستان آمریکای شمالی از 000/700 نفربه 000/400/1 نفر افزایش یافته است.این پدیده به خاطر انفجار جمعیت نیست!بلکه رشد بسیار سریع تعداد آمریکای شمالیهایی را نشان میدهد که اصل ونسب شان و هم چنین ریشههای فرهنگی شان را به سرخ پوستان نسبت میدهند.در20 سال گذشته فرهنگِ فرهنگها (به تعبیر مارشال سالینز)[35] ظاهر شده است که یک چهارچوب سیستمی ومنبع مهمی برای جوامع مختلف در گسترهی جهانی را ارائه میدهد.مردمان بومی،اقلیتهای قومی ونژادی ،خارجیها با هویتهای دگرگون شده مانند سیاه پوستان،و همچنین گروههای مختلف مانند صنف تاجران همگی یک مفهوم خاص را در میان خودشان به عنوان "فرهنگ" مینامند.اگرچه اساسا" برخی از این گروههای بومی مثل سرخ پوستان ]قبیلهی [ هوپی[36] وکاپایو[37] این واژه (فرهنگ) را در زبان مادری شان نداشتند وبه ناچار آن را اززبانهای استعماری وام گرفتند.
مفهوم فرهنگ سابقا" توسط گروههایی به کار میرفت که برای هویت،حمایتهای مالی وحقوق سیاسی واقتصادی خویش مبارزه میکردند،پس از کسب موفقیت در موارد اشاره شدهی فوق،بسیاری از فعالان عرصهی فرهنگ صلاح دیدند که در خواستهای شان را در سطح جهانی ابرازکنند.آنها خواستار حمایت از سازمانهای فرهنگی روز افزون را کردند تا تلاشهای شان را وقف پاسداری ازحقوق فرهنگی کنند.سازمانهای مردم نهاد[38] مانند عفو بین الملل یا شورای جهانی افراد بومی که به عنوان سایتهای اطلاعاتی عمل میکنند وفشارهای فراوانی را برگروههای مخالف دولتها وانجمنهای ملّی اعمال میکنند.اقلیتهای بومی یا ملّی به منظور مطرح شدن در سطح جهانی ونیز به رسمیت شناخته شدنشان وهمچنین حق وحقوقی که برای کسب آن نزاع میکنند ،باید خود را با نظام جهانی سازگارکنند.این امر مستلزم آن است که ویژگیهای فرهنگی به صورت استاندارد شده ارائه شوند.استانداردهایی که در قالب گروه بندیهایی که ما پیش تر به عنوان "ساختارهای تفاوت مشترک" معرفی کردیم (شامل زبان،شیوهی زندگی،نگرش به جهان یا مناسک عبادی)مطرح شوند.]فی المثل[سرخ پوستان برزیلی فقط توسط این گروه بندیهای استاندارد شده قادرند با گروه "پنان"[39] در "پرونئو"[40] همراه باشند یا کارگران آلمانی با "پنان" علیه تجارت بین الملل چوب والوار همگام شوند.
محدودهی استفادهی مفهوم فرهنگ بسته به زمان ومحتوای هویتهای فرهنگی غنی یا ضعیف گسترده است.درآلمان، ما(منظور نویسنده) باواریان[41] هستیم،در فرانسه ما را ژرمن[42] مینامند ودر افریقای جنوبی ما را فقط به عنوان "افرادی از آنسوی آب ها" میشناسند.هنگام فرارسیدن کریسمس،ژرمنها حس عمیق ژرمنی را با برگزاری سنّتهای خاص ژرمنی بروز میدهند.سازگاری فقط با مفاهیم متنوع فرهنگی به شیوههای انعطاف پذیر وبه صورت ماهرانه به کار گرفته میشود.با بیان تفاوتهای فرهنگی به عنوان ویژگیهای بنیادین،یک تعداد گروههای قومی وفرهنگهای ملّی به شکل ماهرانه ایدهی فرهنگ را ابزاری برای قانونی ساختن استعمارگری ونژاد پرستی درآورده اند که البته اخیرا" مطالعاتی دربارهی انحرافات گوناگون مفهوم فرهنگ آغازشده است.به هرحال دونکتهی اساسی میتواند شاهدی برمطالعهی فرهنگهای مختلف باشد:
1. تعارضات قومی ونژادی ویا ملّی،تعارضاتی هستند که اغلب سیاسی اندو شامل مسائلی چون مشروعیت مصلحت قانونی میشوند ونیز سابقا" به منظور کسب یا ماندن در قدرت بوده است.
2. فرضیه همبسته شدن جهانی و فروپاشی قومی ونژادی هنوز نیازمند شواهد تجربی بسیاری است که توسط آنها تایید شود.
به هرحال بیشترگروهای قومی _از دالیو[43] درهندوستان تا ناتیو[44] در هاوایی_مفهوم فرهنگ را به شکل ابزاری درآورده اند که نه فقط برای گسترش آن بلکه برای شناسایی وحمایت حقوق مربوط به آن استفاده میکنند.
نتیجه گیری: دیالکتیکهای جهانی شدن
برخی از پویاییهای جهانی شدن فرهنگ همان طور که آن را از ثبت دیدگاه فرهنگ شناسانه شان پدیدار میشوند،خلاصه میکنیم:
جهانی شدن فرهنگ یک فرآیند دیالکتیک گسترده است که درآن جهانی شدن با محلی شدن،همگرایی فرهنگی با فروپاشی فرهنگی،تمرکزگرایی با تمرکز زدایی،تعارض با خلق سازی اگرچه درحال حاضر دارای تضاد نیستند اما دو روی مختلف وغیر قابل تفکیک یک سکّه اند.
تغییر فرهنگی نه تنها داستان انقراض و ویرانی نیست بلکه کسب وافزایش خلاقیت هم هست.لذا درواقع یک ارتباط درونی درحال افزایش است که نشان میدهد اگرچه اشکال قدیمی تنوع قطعا" ازبین میرود اما هم زمان با آن نوعی تنوع فرهنگی جدید پا به عرصه وجود مینهد.
مفاهیم وساختارهای موثق دوران مدرن در گسترهی جهانی درحال انتشار هستند هر کشوری سرودملّی، نظام آموزشی و بوروکراسی خاص خود را دارد.مردم درهرجایی در بولیوی،سوئیس یا چین[45] دربارهی مقولهی حقوق بشر بحث میکنند،مقارن آن، تفاوتهای فرهنگی لبهی تیزتری را به خود میپذیرند که به عنوان کارکردهای مختلف ودیدگاههای جهانی باهم مقایسه میشوندوبا یکدیگر رقابت میکنند.این امر در گرو فهم این فرآیند است که سیاستهای هویتی (همانطورکه درفرضیه 4تشریح شد) اهمیت مییابند.
دیدگاههای مختلف جهانی وشیوههای زندگی درتماس با یکدیگر هستند ومی توانند منجر به نوعی تشدید درموارد کلیشه ای وتعارضات شوند.وقتی این شیوههای زندگی وچشم اندازهای مختلف ترکیب میشوند منجربه خلق سازی ایده ها،کالاها ونهادها میشوند.]مثلا"[صاحبان مدارس درآلمان مجبوراند باتولیدکنندگان پوشاک ترکیه ای ارتباط کاری داشته باشند وبه نوعی تعارض درون_فرهنگی خود را با آنها حل کنند.یا موسیقی پاپ جوانان آلمانی ترک تبار (که ترکیبی از سنن موسیقی عربی وغربی است) به شدت هم در بین نوجوانان برلین وهم دراستانبول پرطرفدار شده است.
جهانی شدن برای اجتماعات جدید که اغلب مرزهای ملّی ومذهبی را ازبین میبرد باعث ایجاد یک گسترهی عمومی جدید در حال تغییر است(هندوئیسم جهانی،جوامع لاتینی،فرهنگ جهانی تاجران یا هنرمندان ازاین قبیل هستند)(4) در همان زمانی که اجتماعات ملی به طورفزاینده با کثرت گرایی یا فروپاشی مواجهه میشوند،افراد کمتری نیز درمجاورت آنها از همان خلاقیت فرهنگی سهم میبرند وبرای همان ارزش ها،زبان هابه گفتگو ومبارزه میپردازند.جهانی شدن ومحلی شدن ازچشم اندازهای یک فرآیند هستند.محل گرایی به طور عمده یک دگرگونی و درعین حال بخشی از جهانی گرایی است.تفاوتهای فرهنگی به طورنمونه فرهنگ کشورهای سنگاپور، آلمان، فعالیت اقتصادی کشورهای ترینیدا و سوئد،مد ایتالیایی وآشپزی کالیفرنیایی همواره بودهاند و خواهند بود.اینها همه مواردی هستند که در یک نظام جهانی در کل دنیا با هم مشارکت دارندوخارج از این محتوای جهانی نمیتوانند درک شوند.
اگرجهانی شدن فقط از یک نقطه نظر خاص دیده شود دوباره به صورت یک شمشیر دولبه ظاهرمی شود:ازیک نقطه نظر مقایسه شرایط زندگی یک ملت بادیگرملتها به منظور یکسان سازی فرهنگی میتواند باعث ناخشنودی، ناامنی وآسیب پذیری افراد در زمینه مشکلات وحشتناک زندگی شهری و یا پاکسازی نژادی شود. ازسوی دیگر قابلیت مقایسهی بینشهای جهانی و شیوههای زندگی بسیارمتعدد میتواند باعث ایجاد دیالوگ وتعامل مفید بین شرایط مختلف شود و بعنوان یک فرصت استثنایی به منظور خود-واقع بینی وغنی سازی جامعه مورد تجربه قرار گیرد.
[1] Benjamin Barber
Mc world vs Jihad [2]این تئوری بر این اعتقاد است که باورهای سنتی ومحلی (جهاد) درمقابل نشانه ها وعوامل جهانی شدن( مک ورلد) ایستادگی می کنند.اگرچه جهاد یک لغت بابارمعنایی بسیار مهم در فرهنگ خاص اسلامی است،اما باربر آن را به تمامی فرآیندها،ابزارها ورفتارهای مقابل کننده در برابر جهانی شدن به کاربرده است که این خود جای بحث بسیار دارد(توضیح مترجم)
Big Mag [3]غذاهای آماده تولید شده توسط کمپانی به همین نام
[4] Benetton
[5] M T.V
[6] C.N.N
[7] IBM
[8] Hantingtom
[9] Soap operas
[10] Bill Gates
[11] Geertz
[12] (formule rapide and entre-reseau)
Bangalore [13] مرکز استان کارناکاتا در هندوستان با741000کیلومتر وسعت و6200000نفر جمعیت در سال 2007میلادی این شهرمرکز فناوری اطلاعات هند است (توضیح مترجم)
Zapatistas [14]ارتش آزادی بخش جنوب به نام گروه زاپاتا در سال 1910 میلادی توسط امیلینو زاپاتا در ایالت مورلوس در مکزیک به وجود آمدکه در انقلاب مکزیک نیز شرکت داشتند.امروزه این گروه چریکی یکی از مخالفان سرسخت حکومت مکزیک بوده که دست به عملیات نظامی گسترده نیز زده اند(توضیح مترجم).
Chaipas [15] یکی از 32ایالت مکزیک در جنوبی ترین قسمت کشور با بیش از 73000کیلومتروسعت و درحدود 4.3میلیون نفرجمعیت در سال 2005 میلادی(توضیح مترجم)
[16] Marshal Sahlins
[17] Mc Donalds
[18] George Ritzer
[19] Mc Donaldization
[20] Americanization
Ruskoje Bristros[21]سابقا" یک شرکت ساختمان سازی بوده که 99%سهام آن متعلق به "یلنا باتورینا" ثروتمندترین بانوی روسی ،همسر شهردار سابق مسکو نیز می باشد،امروزه با الگوبرداری از رستوران مک دونالد به تولیدغذاهای اماده وتنقلات میان وعده روی آورده است.
[22] Take away snack
[23] حتما" نویسنده ی متن اصلی نمی دانسته که اولین مطلب در مورد حقوق بشر مربوط به منشور کوروش کبیر ،پادشاه ایران باستان است وگرنه حقوق بشر را به عنوان پدیده ای غربی مصادره نمی کرد .
[24] Ulf Hannerz
[25] Creolization
[26] Tiger Woods
[27] Cablinasian
Hanif Kureishi [28] نویسنده ونمایش نامه نویس پاکستانی_انگلیسی که موضوعات آثارش بیشتر درباره ی نژاد،ملی گرایی،مهاجرت وجنسیت است.وی بزرگترین مشکل خود را اختلاف فرهنگی میان افراد می داند(توضیح مترجم)
[29] Keri Hulme
[30] Emine Sevgi Osdamer
[31] Gastarbeiter
[32] Richard Wilk
[33] Pluralism
[34] Multicultural
[35] Marshal l Sahlins
[36] Hopi
[37] Kapayo
[38] NGOs
[39] Panan
Broneo [40] سومین جزیره ی بزرگ دنیا واقع در جنوب شرقی آسیا وتنهاجزیره ی دنیا که بین سه کشور اندونزی، مالزی وبرونئی تقسیم شده است (توضیح مترجم)
[41] Bavarian
[42] German
[43] dalive
[44] Native
[45] منظور قاره ی امریکا،اروپا وآسیا (کل دنیا)